cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

آهنگ هایی که لازم دارید

آهنگایی که تو گوشی هر کسی نیست 💚 ADMIN: @bemaanii

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
2 549
المشتركون
-724 ساعات
-197 أيام
-16930 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

تو عادی‌ترين موسمی كه می‌بايد به چار موسم افزود. و چشمان تو، راحت‌ترين روزی كه می‌توان برای زيستن تصميم گرفت.‌ بیژن‌الهی
إظهار الكل...
08 - Aseman Aseman.mp33.35 MB
#غروب_عاشورا 📍میدان امام حسین
إظهار الكل...
05 Talaye Dar .mp319.60 MB
این کردیه یا لری؟
إظهار الكل...
دل بده. 🆔@Exmozik #محلی
إظهار الكل...
ئازاری عەشق . فریاد ئیگەیت.mp39.56 MB
إظهار الكل...
Julianna Barwick - Labyrinthine.mp310.23 MB
1
إظهار الكل...
MooVan_Shajarian_x_Arnalds_x_Kalhor_x_Alizadeh_Ashke_Ghammaz.mp33.66 MB
Gholame Moflesanim Delbar.mp322.82 MB
@Exmozik چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم. (بعنوان مسافر). آونروز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود. راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم. هیچی نگفت و فقط گوش می کرد. صحبتم تموم که شد گفت یه قضیه‌ای رو برات تعریف می کنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود. گفتم بفرمایید. برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده می‌نویسم. یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود. وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند. از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود. گفتم چطور شده، مسافر گفت: ۸ بار درخواست دادم و راننده‌ها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند. من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن. این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت. مدام پشت گوشی دعوا می کرد و حرص می‌خورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود). حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم. سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن. چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه. من پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ..... هستم و مسافر نمی‌دونست. خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!!! دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم. من اون موقع شیفت بودم و بیمارستان بودم. تازه اون موقع فهمید که من سرپرستار بخشم. اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد. گفتم دیدی حکمتی داشته. خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری. تو فکر رفت و لبخند زد. من اون موقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده. رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم. تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود! حکمت خدا دو طرفه بود. هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد. همیشه بدشانسی بد شانسی نیست. ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم. اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتی مو فراموش کردم. من هم به حکمت خدا فکر کردم! unknown
إظهار الكل...
👍 2
یه متن الان خوندم، خیلی خیلی دوسش داشتم ، گفتم اینجا با شما هم share کنم 👇🏼
إظهار الكل...
برداشت خودتون رو برای ما کامنت کنید🌻
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.