997المشتركون
-324 hour
-117 يوم
-6330 يوم
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
ترم ۲ بودم یه پسر بود خوشمون میومد از هم، امتحان آخر ترم بدون مقدمه گفت: خیلی حواسم بهت هست تو پُر شرو شوری من درونگرام باهم نمیتونیم، رفت نذاشت حرفی بزنم، الان بعد ۳ سال اتفاقی تو مهمونی دیدمش گفت: چقد ساکت شدی!
یاد ۳ سال پیش افتادم گفتم تو نذاشتی چیزی بگم، ولی میخواستم بگم عشق آدمو عوض میکنه.
نمیخوام ناراحتتون کنم ولی کمکم این «دوست دارم بزرگ شدم فلان کار…» رو رها کنین. بزرگ شدیم دیگه. تمامه. بگا رفتیم.
چقد بده که بری تو یه خیابونی یا حتی پارکم که شده بری به امید اینکه شاید اونجا باشه و حداقل بتونی از دورم که شده ببینیش(:
🕊 2👍 1❤ 1
نوشته بود اگر یه کتاب بنویسی راجع به کسی که عاشقش بودی و بهش نرسیدی،
صفحهی آخرش چی مینویسی؟
یه نفر نوشته بود:
خیالِ بودنت به وسعتِ یک کتاب شد؛ اما اندوه نبودنت در یک جمله خلاصه میشود "تو متعلق به من نیستی..."
آنقدر مشکلاتم زیاد شده که حاضرم هر کی گفت واسه من بیشتر جامو باهاش عوض کنم!