cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

گُـناهـِ بوسـه

ژانر رمان: عاشقانه‌ی لزبین🏳️‍🌈، اروتیک🔞، تابوشکنی هر بار توبه‌ای کنم؛ تجدید بوسه‌ای کنم؛ گناه بوسه از لبت از عرش هَبوطم می‌کند! نویسنده: شاین✨ پایان خوش🔞 بقیه رمان های من👇🏼 @shinenovels تبلیغات👇🏼 @shinetabliq

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
27 526
المشتركون
-5724 ساعات
-6827 أيام
+15030 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

- میخوام وقتی زنتو از ک.ون می کنم جق بزنی. چشم های مجید برق زد و گفت: - اول پولو رد کن بیاد. ارباب اردلان نیشخندی زد. - پولو میذارم لای ک.ص زنت. گفتی پرده داره؟ مطمئن باشم توی مفنگی از همچین شاه ک.صی گذشتی؟ مجید که حسابی خمار مواد بود ، جواب داد: - نگهش داشتم برای همچین روزی. فقط پلمپ ک.ونش باز شده ولی هنوزم تنگ تنگه. ارباب یه بسته تراول صدهزارتومنی پرت کرد سمت مجید. - لختش کن و داگی بخوابونش. می خواستم فرار کنم اما دست و پام بسته بود. مجید داگی خوابوندم و وقتی ارباب ک.یرشو یه راست کرد تو ک‌.ص تنگم مجید هم مشغول جق زدن شد... https://t.me/+vXx2vJhedJljZDBk https://t.me/+vXx2vJhedJljZDBk شوهرش به خاطر پول می‌فروشتش به ارباب روستا و...🔞💦
إظهار الكل...
👍 1
👈برای عضویت در کانال vip با تخفیف ویژه کلیک کنید➡️💙 ⚠️مهلت تخفیف داره تموم میشه❌
إظهار الكل...
👍 1
sticker.webp0.24 KB
#Part_1 _اوممم تا حالا دوتا ددی منو جر نداده بودن اوممم اوووف ک.صم میخاااارهههه شیخ داشت از جلو جرم میداد و بابایی از پشت ک.صمو میمالید و صدای شلپ شلوپ میکرد از شدت شهوت پاهام میلرزید و باورم نمیشد دارم زیر بابایی و شیخ ک.ص و کو.نم‌ پاره میشه _اههههه رفیق دخترتو گاییدم چه ک.ص آبدار و تنگی داره بابایی با لذت رفیقشو پشتم فرستاد و منو روی خودش نشوند و سیلی به سینه های درشتم کوبید _من میخوام دخترمو از ک.ص بکنم تو از کو.ن بگادش تا به خودم بیام هردو همزمان از عقب و جلو واردم کردن از شدت درد و لذت جیغ کشیدم به معناب واقعی جر خوردم که بابایی سینه هامو تو مشتش چلوند و آه بلندی کشید _تا مامانش نیومده باید دوتا ددی هاش آبشو بیارن نه رفیق؟ شیخ لبمو تو دهنش کشید و تلمبه هاشون همزمان شد و ناله بلندی کردم... دوتا ددی داشتن هم خیلی خوب بود. -وااای من تشنمههه لطفا بهم آب بدید بابایی جونمم شیخ پوزخندی زد و خودشو ازم بیرون کشید و زبونمو بیرون اوردم که خودشو به زبونم کوبید چشمامو با لذت بستم لبمو گاز گرفتم که صدای در اومد و با وحشت به مامانم که لخت شد و جلو اومد... https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 سکس گروپ بین دختر و دوتا ددی که مامان دختره هم بهشون میپونده🙈🔞💦
إظهار الكل...
𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞

بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 این رمان مناسب همه سنین نیست🔞 ‌ برای رزرو تبلیغات: @Darya_ej

‍ #سـکـس_صورتی #Part_1 دایی گوشی پزشکیشو روی کـ.صم قرار داد که از سردیش آهی کشیدم -آهییییی دایی جون خیلی حال میده بیشتر بمالش بهمم اووممم سری تکون داد و لباشو بهم فشرد -هیس ، چه خبره مامانت صداتو میشنوه داغ کرده بودم و لای ک.ص تپلم نم دار و خیس بود. -آههییی دایی خیلی داغ کردم برام بخور توروخدا و کمرمو به تخت کوبوندم. دایی که از بیتابیم کلافه شده بود بی طاقت لای ک.صمو باز کرد و انگشتشو لای خیسیش کشید. -چقدر خوردی که اینجوری گرفتت؟ رو زمین نیستی انگار ، توله سگ من داییتم! +دایییی من زبونتو میخواممم ، آههه دیگه نمیتونم بخوررر با حرفام مشخص بود تحریک میشه و اون کلفتی لای پاهاش تکونی میخوره. به وضوح میدیدم کلفت تر شدن مردونگیش رو انقدر کلفت بود که حتی تو دهنمم جا نمیشد چه برسه ک.ص تنگم.. شروع کرد با شصتش مالیدن چ.وچ.ولم. -آههههه تند تر دایی ، خیلی حال میده اوممم https://t.me/+NPuAOO7M0vAxZGU0 https://t.me/+NPuAOO7M0vAxZGU0 https://t.me/+NPuAOO7M0vAxZGU0 https://t.me/+NPuAOO7M0vAxZGU0 https://t.me/+NPuAOO7M0vAxZGU0 https://t.me/+NPuAOO7M0vAxZGU0 https://t.me/+NPuAOO7M0vAxZGU0 https://t.me/+NPuAOO7M0vAxZGU0 https://t.me/+NPuAOO7M0vAxZGU0 https://t.me/+NPuAOO7M0vAxZGU0 جلوی مامان باباش با دایی ناتنی دکترش سک.س میکنه🙊💦🔞
إظهار الكل...
• 𝗽𝗶𝗻𝗸 𝘀𝗲𝘅 •

با یه انگشت جا باز کنه دومیو فشار بدی توش🍓🔥 -رمان صحنه دار و آب آور 👅💧

👍 1
#پارت_40 _ هر شب صدای آه و ناله من توی کل عمارت می‌پیچه؛ بازم خانواده‌ت شک دارن من زنت باشم؟ نگاه مهام نیست شد. جلو اومد و به لباس خواب توری سفیدم نگاه انداخت. _ میگی چیکار کنم؟ حتما باید جلوشون بکنمت تا باورشون بشه! کفرم بالا اومد. روی تخت عصبی نشستم و دست به سینه شدم. _ هر شب هر شب رابطه؟ آخه کدوم زنی انقدر به شوهرش سرویس میده؟ آدم جرعت نمیکنه پریود بشه مبادا مهام خان یه شب ار.ضا نشه. از غر زدن های من به تنگ اومد. چشم هاش رنگ خون گرفت و سمتم هجوم اورد. _ از چیزی شکایت نکن که بقیه آرزوش رو دارن! خسته از جر و بحث روی تخت دراز کشیدم. _ آخه کدوم زنی آرزوی همچین چیزی رو داره؟ یه بار صبح برای خوابیدن سالار آقا ...یه بار عصر برای دلتنگی شوهر خان ...یه بار شب برای رضایت مادرشوهر ... چشم روی هم گذاشت و بی توجه به حرف هام بسته کاندو.م رو بیرون کشید. _ رو اعصاب من نرو لیلا ...جیغ و داد میکنی بیشتر راست میکنم وحشی تر میشم. به پاهای لخت و کبودم که اثر گاز و مکیدن های مهام بود نگاه انداختم. _ هنوز جای وحشی بازی قبلیت روی بدنم مونده ... سیبکش گلوش بالا پایین شد و چشم هاش رو روی هم فشار داد. _ خوشت میاد رو مغز من رژه بری؟ باز کن پاهاتو لیلا ...الان مامانم میاد. عقب عقب روی تخت خزیدم. _ مامانت میاد چیکار؟ با زانو روی تخت اومد و خیمه وار هیکل مردونه‌ش رو روی جسم ظریفم اورد. _ میاد که ببینه عروسش بلده کارشو درست انجام بده یا نه؟! قفسه سینه‌م از شدت حرص بالا پایین شد‌. _ دیگه باید چیکار کنم؟ کم برات میخورم؟ کم واست لباس قشنگ می‌پوشم؟ لابد میخواد بیاد نقد و برسی پوزیشن ها رو بکنه! https://t.me/+xa9UiC4iMsM1OGI0 https://t.me/+xa9UiC4iMsM1OGI0 https://t.me/+xa9UiC4iMsM1OGI0 https://t.me/+xa9UiC4iMsM1OGI0 https://t.me/+xa9UiC4iMsM1OGI0 https://t.me/+xa9UiC4iMsM1OGI0 https://t.me/+xa9UiC4iMsM1OGI0 https://t.me/+xa9UiC4iMsM1OGI0 https://t.me/+xa9UiC4iMsM1OGI0 https://t.me/+xa9UiC4iMsM1OGI0 https://t.me/+xa9UiC4iMsM1OGI0 https://t.me/+xa9UiC4iMsM1OGI0
إظهار الكل...
بـــخــیــ🩸ــه

﷽ ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔞 شروع رمان👇🏼 t.me/c/2230498075/8

👍 4
00:04
Video unavailable
مدرسه شهوت💦🔞 #part1 -اههیی اقا معلم تپلم میخاره اوهییی همش آبش میاد...وایییی انگشتمو لای تپل صورتیش کشیدم که از خیسی چو**چولش انگشتم خیس شد خم شدم لیسی به ک_ص ابدارش زدم -جوون چه خیس کردی توله اووف وایسا با زبونم واست بخارونم پاهاشو از هم باز کردم و لیسی پر تفی به تپلش زدم که آه بلندی کشید -اهییی خیلی خوبه اقا معلم اوممم بخورینش برام اهییی اونجام مثل قلب بوم بوم میکنه...اههه با فرو کردن زبونم توی تپل صورتیش جیغی از شهوت کشید که در اتاقش باز شدو مامانش…💦👅 https://t.me/+oqlAL5mS3m1jNGE8 https://t.me/+oqlAL5mS3m1jNGE8 https://t.me/+oqlAL5mS3m1jNGE8 https://t.me/+oqlAL5mS3m1jNGE8
إظهار الكل...
5.91 KB
👍 1
🔴 فوریی سوالات امتحـان کنکور لـو رفت 📢مشاهده سوالات کنکور
إظهار الكل...
- میخوام وقتی زنتو از ک.ون می کنم جق بزنی. چشم های مجید برق زد و گفت: - اول پولو رد کن بیاد. ارباب اردلان نیشخندی زد. - پولو میذارم لای ک.ص زنت. گفتی پرده داره؟ مطمئن باشم توی مفنگی از همچین شاه ک.صی گذشتی؟ مجید که حسابی خمار مواد بود ، جواب داد: - نگهش داشتم برای همچین روزی. فقط پلمپ ک.ونش باز شده ولی هنوزم تنگ تنگه. ارباب یه بسته تراول صدهزارتومنی پرت کرد سمت مجید. - لختش کن و داگی بخوابونش. می خواستم فرار کنم اما دست و پام بسته بود. مجید داگی خوابوندم و وقتی ارباب ک.یرشو یه راست کرد تو ک‌.ص تنگم مجید هم مشغول جق زدن شد... https://t.me/+vXx2vJhedJljZDBk https://t.me/+vXx2vJhedJljZDBk شوهرش به خاطر پول می‌فروشتش به ارباب روستا و...🔞💦
إظهار الكل...
👍 3
+پریسا و دلسا شورت و شلوارتون بکشید پایین رو میز دراز بکشید تا آقا مدیر بیاد بگم بهش داشتید چکار می‌کردید دخترا شروع کردن به گریه و التماس: -آقا...تو رو خدا به آقا مدیر نگید غلط کردیم اما همون موقع آقا مدیر با اون خط کش چوبی کف دستش کوبید و وارد کلاس شد با خجالت شلوارشون و خواستن بکشن بالا که با اخم گفتم: -پاها باز بذارید آقا مدیر ببینه چجوری خیس کردید _اما.. _مگه نگفتم سر کلاس نباید به هم دست بزنید؟ باخجالت وهزاربدبختی پاهاشون بازکردن و آقا مدیر همون طور که خط کش رو برمی‌داشت لای پاهای دلسا کشید و گفت: -اوف..‌ خیس کردی کوچولو؟ بلدی واسه منم همونجوری لیس بزنی که واسه دوستت زدی؟ سرشو با خجالت تکون داد: -بله آقا مدیر بلدیم رو به پریسا گفتم: _ زبونت که واسه دوستت خوب لیس میزد چشماش هراسیده شد و باترس بهم زل زدم _اگه میخوای به ماماناتون نگم باید قبلش یه حالی به من بدی آقا مدیر سر خط کش و توی واژن دلسا فرو کرد و گفت: -بیا جلو دانش اموز کوچولو اول نوبت توئه واسم لیس بزنی🔞💦 https://t.me/+27HB7oHKrL0xNjA0 https://t.me/+27HB7oHKrL0xNjA0
إظهار الكل...
👍 2
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.