متنهای زیبا❤️❤️❤️❤️
💔متنهای عاشقانه 💓 💔آهنگهای شاد💓 💔کلیپ های شاد 💔عکس پروفایل💗 م👇https://t.me/gmgei متنها واهنگهای شاد
إظهار المزيد1 450
المشتركون
-124 ساعات
+237 أيام
+8730 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺎﻥ
ﻣﺜﻞ ﺯﺭﺷﮏ ﻭ ﭘﻠﻮ
ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺧﯿﺎﺭ
ﻣﺜﻞ ﭘﻨﯿﺮ ﻭ ﮔﺮدو
ﺍﻣﺎ ...
ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻧﺸﻮﻥ ﺣﺎﻝ ﺁﺩﻡ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺰﻧﻪ
ﻣﺜﻞ ﻧﻮﻥ ﺧﺎﻣﻪ ﺍﯾﯽ ﻭ ﺗﺮﺷﯽ
ﻣﺜﻞ ﻟﻮﺍﺷﮏ ﻭ ﮐﺎﭘﻮﭼﯿﻨﻮ
ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺮ ﻭ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﺁﺩﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﻩ
ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯿﻢ
ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﯿﻢ
ﺍﻣﺎ
ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺍﺻﻼ ﺟﻮﺭ ﺩﺭ ﻧﻤﯿﺎﯾﻢ
ﭘﺲ ﺗﻮﯼ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﻤﻮﻥ ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﻢ
ﺗﺎ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﻧﺰﻧﯿﻢ
اگه یه نفر حس تورو نمی فهمه بذارش کنار. مهم نیس. شاید اون وصله ی تو نبوده. آرامش تو مهمترین اصل توی زندگیت باید باشه...!
شبتون آروم دوستان 🌺🌺
00:03
Video unavailableShow in Telegram
🌺✨در این شب زیبا
🤍✨آرزو مــیـکــنــم
🌺✨همه خوبی های دنیا
🤍✨مـال شـمـا بـاشـه
🌺✨دلتون شـاد بـاشـه
🤍✨غمی توی دلتون نشینه
🌺✨خنده از لب قشنگتون پاک نشه
🤍✨و دنیابه کامتون باشه...
🌺✨شــبــتــون بــخــیــر
9.03 KB
00:29
Video unavailableShow in Telegram
✨خورشید جایش را به ماه میدهد
⭐️روز بـه شب ، آفتاب به مهتاب
✨ولـــی مهــر خـــــدا
⭐️همچنان با شدت میتـابـد
✨امیدوارم قلب هـــاتـــون
⭐️پــراز نــور درخشــان
✨لطف و رحمت خــدا باشه
⭐شبـ🌙ـتون غرق در عطر گل
✨شبتون آرام کنار خانواده و عزیزان
✯ ҉★ ҉☆҉‿➹⁀☆҉ ҉★ ҉✯
5.92 MB
01:00
Video unavailableShow in Telegram
بغلـــــــــٺ که میکنم
✨دنیا را بیخیـــــــــال میشــــــــــوم
دنیــــا همان آغــــــــــوش
تـــــــــوسٺ
حتـــی اگـــر خــــیــــالی بیــــش نبــــــاشد
#شب_بخیر_عشـــــــــقم
1.61 MB
💋 1
00:41
Video unavailableShow in Telegram
بفرست واسه عشقت♥️
2.86 MB
Photo unavailableShow in Telegram
سایه ی عشقت که بر سرم باشد
باران سختیها مرا خیس
نميکند من زیر چتر عاشقيات
آسودهام تک تک دانه
های باران نظاره گر
این خوشبختي هستند ......
🤔 1
ارغوان،
شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابیست هوا؟
یا گرفتهاست هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر میکشم از سینه نفس
نفسم را بر میگرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی میماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانیست
نفسم میگیرد
که هوا هم اینجا زندانیست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است.
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطرمن
گریه میانگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد میگرید…
چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو میریزد
ارغوان
این چه رازیست که هر بار بهار
با عزای دل ما میآید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ میافزاید؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درۀ غم میگذرند؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله میآغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش؛
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من…
#هوشنگ_ابتهاج
کجا میری: بیا چایی بخور تنت گرم بشه
نگاه به صورتش که انداختم
پر التماس بود برگشتم سلام کردم
چه آتیشی بود انگار داشت فکر منو میخوند صدام کرد کمرنگ یا پررنگ باشه
به ته ریش صورتش که نگاه کردم دلم هری ریخت پایین
خنده ی تلخی گوشه ی لبش نقش بست
یاد بابام افتادم
گفت :چیه فازت پرید سرم وبه حالت نه پایین دادم و بااشاره گفتم :موهات
نگاه به موهای سفیدم نکن پر دردم اما نای حرف زدن ندارم
چایی رو بدستم داد وساز دهنی رو از جیب کت رنگ ورو رفته اش در آورد
وشروع به زدن کرد
آخ چشاش...چشاش داشت دیوونم میکرد ازجام بلند شدم سرمو روی شونه هاش گذاشتم دستمو دور گردنش حلقه کردم
نوای ساز دهنی بند بند بدنمو به لرزه آورد
نمی دونستم غم من زیاد بود یا سوز دل بابا هرمز
شونه هاش که تکون میخورد قلبم از جاش کنده میشد مث هیزم شکن خسته شده بودم
بی درخت و بی ریشه
دووم نیوردم دستامو از گردنش جدا کردم
دو زانو جلوش نشستم
بااشاره بهش گفتم :جات اینجاست
سرشو به تایید تکون داد
اما دوباره انگار اجاق ذهنش گرم شد این بار بیشتر
با سوز دل آهنگ زد
دستامو سمت کنده های آتیش کشوندم
آخ که قلبم داش می اومد بیرون
خدا جون من فقیرم یاتو فقیری که ما آدما
رو می چزونی ومیسوزونی
به یاد این شعر افتادم که باسوز غم دل
بابا هرمز وناله هاش یکی بود
اونجا که فیض کاشانی می گه:
"گفتی که وفا میکنم و هیچ نکردی
ما چشمِ وفا از تـو نداریم، جفا کن"
که جونمو به آتیش زو وسکوتش تموم
منو بهم ریخت انگار دلم واسش تنگ شده بود
به چوب های سرخ شده که نگاه میکردم سوز صبحگاهی گرگ ومیش تو تنم می نشست
مگه میتونستم صورتش... چشاش....
و اون قد وقامتش ویادم بره آخ...
که چقدر دلم می خواست بهمن لعنتی
پارچه خودشو تو تن اسفند بکشه انگار میخواس تندی بیاد وهقمو بگیره وخاطراتشو مث فیلم سینمایی هی روی مغزم تکرار کنه
ولی من کوتاه بیا نبودم دستامو بیشتر سمت آتیش بردم وباسوز ساز دهنی اشکم سرازیر شد بالاخره اتفاق افتاد آره همونی که منو شکونده بود بخاطرش بغض کردم
حالا روبروم نشسته بود
بازم فرار کردم نگاه به موهای سفیدش کردم
سرشو توی کتش کرد وبه پیت حلبی کنارش
تکیه داد انگار اونم دلش خواب می خواس
آروم بلند شدم وبه راهم ادامه دادم
که بگم چرا غم بابا هرمز شبا بیشتر میشه
وبا طلوع خورشید خاموش میشه
تو دلم اروم زمزمه کردم خدا ته معرفتی
اما غم ما بیچاره ها نه با سوز ساز دهنی آروم میشه نه باسرخی چوب های سوخته
بیا ببین تو باغم ما هم آروم میشی
اما ... خودت غم میدی خودت خماری
مارو بساز بزار فقط باتو نشئه بشیم
فقط باخودت
#امیر_علی_کشاورزیان
قلمم را با نامم نشر بدهید
00:49
Video unavailableShow in Telegram
کمیابترین رنگ چشم در میان انسان ها😍
An_Yu7yMzwMAN6ZdnewomTLd9_Invc2JmeFPmhtESasmr_j7PyuhPxLjM1rGqVeaRqT.mp43.21 MB
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.