PUSSYMUSSY
🚩 Channel was restricted by Telegram
إظهار المزيد- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
جاري تحميل البيانات...
ماساژ؟ ماساژ_تابو_خاله نویسنده در این داستان فقط از نام خودش استفاده کرده. خب من آرین هستم از تهران/من اصلا نویسنده نیستم اما خواستم بعد از 5 سال از اون ماجرا بنویسمش تا خاطراتش رو دوباره برا خودم زنده کنم… اول از خودم بگم من یه ادم خیلی درونگرا و اروم بودم که رفتارم و فکرم نسبت به سنم پخته تر بود و اون موقع ورزشکار نیمه حرفه ای بودم و بدن خیلی خوبی نسبت به سنم داشتم(از این چارشونه ها ولی نه چاق)خیلی به بدنم میرسیدم از بدنسازی تا هوازی های شدید. اون موقع من 17 سالم بود و چون پدرم خسیس بود و راحت پول نمیداد به بهونه این که میخوام با دوستم اخر هفته رو برم بیرون(چون پدرم میدونست من هیچ دوستی ندارم و حالا یه دوستی پیدا کردم راضی شد بهم پول بده)فکر کنم 200تومن بهم داد چون اون موقع یادمه که پوله زیادی بود(یا حداقل برا من که بچه بودم زیاد بود) البته من قصد نداشتم که پولی که از پدرم میگیرم رو خرج کنم برای همین فکر کردم که چی کار کنم با خودم گفتم من این پولو میزارم تو جیبم و روز پنجشنبه به بهونه اینکه با دوستم میخوام برم تور خارج شهر بجاش برم خونه خاله ام چون قبلش هم خیلی زیاد پیش میومد که خونه خالم شب بمونم و با خالم…
96000
1 04520
100
100
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.