cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

عروسک جنسی .رمانی هات

إظهار المزيد
إيران152 590Farsi147 565الفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
547
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+47 أيام
-2630 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Part 499 پانیز : تا اینو گفت نگاهمو دوختم بهش ڪه پاڪت سیگارشو از داخل جیب شلوارش درآورد و ے نخ گزاشت گوشه ے لبش و فندک و ڪشید زیرش.... منیژه : الهے واست بمیرم پسرم ک چ زجرے میڪشے ... همون روزے ک قرار بود بره بهش همه چیو بگه این اتفاق افتاد و اینجورے شد ... پانیز : با حسرت به آرشام نگاه ڪردم ... ک داشت پک عمیق میزد به سیگارش .... منیژه : دخترم پانیز جان .نیوشا همه چیزو ب تو میگه.. ببین من ب خاطر آرشام ک ازم میخواد ن باهاش میتونم حرف بزنم ن اینڪه ب حسام یا دخترم افسانه بگم ... اگ چیزے بهت گفت قرار بود ڪارے ڪنه لطفن منم در جریان بزار باشه دخترم ؟؟ پانیز : چشم حتمن ..خیالتون راحت باشه... منیژه : دخترم ببخشید وقتتو گرفتم ... .نیوشا : این چ حرفیه خانوم .. شما هم مثل اقا آرشام واقعن خیلے مهربونید .... راستے شما می‌دونید ے بار تو شمال قبل اینڪه اصلن بدونم آقا آرشام دایے نیوشاس ...جون من و نیوشا رو نجات داد .... من نیوشا رو با خودم بردم شمال ... ے نگاه ب آرشام انداخت و لب زد منیژه : خب میدونے پسرم زیاد دوس نداره از ڪارایے ک میڪنه واسه ے ڪسے حرف بزنه ... اگ نیوشا میدونست درون قلب پسرم چیه ب مغزشم خطور نمیڪرد باهاش اینجورے ڪنه .... آرشام: خب بخورین دیگ نوشیدنے هاتونو ... پانیز عمه بخورین ... آرشام: ا ڪافه ک بیرون اومدم و رفتم سمت خیابون و ے ماشین دربست گرفتم و پولشو حساب ڪردم و ب پانیز گفتم بیاد سوار شه .‌.‌‌ پانیز :دستتون درد نڪنه آقا آرشام واے خیلے ممنون ... میدونم سخته براتون اما مطمنم خیلے زود دست این پسره رو میشه واسه ے نیوشا آرشام:دیگ واسم مهم نیست پانیز .... چیزے یا ڪسے ک غرورمو نشونه بگیره واسم دیگ مهم نیست ...
إظهار الكل...
Part 498 بالاخره ک چے بالاخره باید بفهمه ک اون پسره لیاقتشو نداره پانیز : منم میخام یڪے از دوستام ے چیزایے گفت واسه همون گفتم آقا آرشام بیاد باهاش صحبت ڪنم . منیژه : چے گفته عزیزم؟؟؟ پانیز : گفت ڪه نامزدش برگشته ایران و حتے با وحیدم بوده ... من مطمنم الان همه برن صف بڪشن بهش بگن باورش نمیشه و زیر بار نمیره من میخام ڪه اون بفهمه ک نامزدش برگشته اصلن وحید و با نامزدش ببینه من خیلے فک ڪردم تنها راهے ڪه نیوشا رو از این منجلاب بڪشیم بیرون فقط و فقط همینه آرشام: اونوقت تو بَده میشے پیشش پانیز : بزار نیوشا از دست اون عوضے خلاص شه من بَد شم واسش عیب نداره !!!! منیژه: هر چیزے ک باعث بشه نیوشا بچه م از این ماجراے پر از اشتباه و غلط بیاد بیرون من موافقم !!!! پانیز : نامزد وحید هنوزم ایرانه میخام وقتے باهم بیرونن نیوشا رو هم بفهمونمش!!! آرشام: پانیز خیلے مراقب خودت باش باشه ‌.... پانیز : شما حالتون بهتره بعد اون اتفاق آرشام: نگران من نباش من خوب خوبم .... پانیز : با اومدن گارسون ک داشت سفارشا رو روے میز میچید...نگاهم افتاد به آرشام ک چه جورے با مهربونے داشت ڪمک می‌ڪرد اون آقا رو انگار ن انگار ک اون گارسونه.... آخ هر دفعه ک میدیدمش... بیشتر میخواستمش ‌..همه چے تموم بود چ جورے نیوشا باهاش اینڪارو ڪرد !!! . آرشام: ب چے دارے فک میڪنے پانیز جان.،، ؟؟؟ .پانیز : ب شما ک چرا نیوشا اینڪارو ڪرد باهاتون .... ارشام : جوش منو نزن جوجه ... خخخ ... هر ڪسے میره پے لیاقتش !!!!! پانیز : شما اونقد قوے هستین ک از پس همه چے در بیاین .... حتے عشق!!! ارشام : عشق ے طرفه آدم و از پا میندازه!!!!
إظهار الكل...
Part 497 پانیز : تو ڪافے شاپ منتظر بودم ڪه ارشام بیاد همونجورے ک داشتم ب دور و ور نگاه می‌ڪردم نگاهم افتاد به آرشام داشت با ے خانومے میومد... نگاهم بیشتر ب خانومه بود ے خانوم میانسال اما فوق العاده خوش تیپ و زیبا تعجب ڪردم نگاهم خیره بهشون بود ک نزدیک میز شدن اونقد خیره نگاه میڪردم ک یادم رفت سلام بگم.... . منیژه : سلام دخترم خوبے پانیز : س سلام ببخشید من حواسم نبود خوبین شما منیژه : عیب نداره دخترم آرشام: سلام پانیز چطورے پانیز :س سلام گیج نگاهم به آرشام بود ک لب زد آرشام:  ایشون عمه ے منه پانیز : آهان خوشوقتم .... آرشام: بشین.... سفارش ندادے چیزے ؟؟؟ پانیز : ن نه هنوز آرشام: خودم سفارش میدم چے میخورے عمه جان ؟؟؟ منیژه : لاته  یونانے میخورم پسرم آرشام: تو چے میخورے پانیز ؟؟؟ .. پانیز : هر چے ش شما خودتون بخورین آرشام: من بستنے مخصوص شڪلاتے میخورم تو هم دوس دارے ؟؟؟ پانیز : آره خیلے ... .... پانیز : خیلے معذب بودم ڪنار  عمه ے آرشام تا اینڪه خودش  اومد آرشام: خب پانیز جان هول نڪن عمع م همه چیزو میدونه !!! پانیز : با تعجب به منیژه خانوم ک تازه اسمشو فهمیدم زل زدم منیژه : دخترم من میخام به نیوشا ڪمک ڪنم آرشام پسرم بهم گفته همه چیزو پانیز : نمیدونم واقعن چے بگم منیژه خانوم من هر ڪارے ک ے دوست صمیمے ک دوستشو دوس داره واسع ے دوستش انجام میده.... من هر چے لازم بود گفتم ن ے بار ن دوبار... هرروز میگفتم اما یا گریه ‌میڪرد یا دوباره اصرار میڪرد ک عاشقشه ... اون پسره حتے لیاقت ے ناخن نیوشا رو نداره چ برسه ک باهاش باشه .... الانم ک فهمیدم یعنے چند روز پیش فهمیدم ڪه وحید اصلن با نامزدش قهر نڪرده باهاشه... هم با نیوشاس هم با اونه... آتیش گرفتم فهمیدم .... اون داره از نیوشا سو استفاده میڪنه اون نمیفهمع منیژه : من میخام با نیوشا حرف بزنم اما خب پسرم آرشام گفت ن گفت نمیخاد پانیز : آره خب ے جورایے راس گفتن منیژه جون چون نیوشا اونقد چشم و دلشو اون پر ڪرده ڪه ب هیچے جز اون فک نمیڪنه
إظهار الكل...
Part 496 وحید : قبل اینڪه من پا جلو بزارم میره پیش بابات و ے چیزایے بهش میگ ڪه بعد همه چے بهم میریزه فدات شم من وگرنه من ک از خدامه مگ چے میشه عشق من نیوشا : ن عزیزم من میدونم ک تو ... فقط خواستم بگم اون داییمه وحید : مطمنے ب بابات چیزے نمیگه عشقم؟؟؟ واسه ے اینڪه اگ بگه و بابات دیگ نزاره حتے دانشگاه بیاے حتے دیگ نبینمت چی.؟؟  نیوشا: دستمو ڪشیدم تو موهاش و لب زدم...قربونت بشم ن اتفاقے نمیفته نگران نباش ..... اگ هم همه بفهمن میرم میگم تو رو دوس دارم عاشقتم....وحیدم دل من باتو خوش و شیرینه فدات شم ... وحید : دل منم خانوم خوشگل اووووف دلم واسه ا انقد تنگ شده ڪه چے از رو مانتوم سینه هامو داشت می‌مالید.... ے جورے شدم  ک مانتوم و از تنم درآورد زیرش ے بلوز حریر نازک تنم بود تا نگاهش به ڪرست پاستیلے صورتیم افتاد ک از زیر اون حریر نازک مشخص بود.... وحید: اووووف دلبرم بدجورے دارے منو مست میڪنے و ڪردے هاااا ‌‌‌‌‌‌.... میخام تا شب بُڪُنمت .... نیوشا : دست ڪشیدم رو صورتش و گونه ش... شیش تیغ ڪرده بود لب زدم قربونت بشم من مامان گفت ظهر حتمن خونه باشم وحید : نڪنه اون مرتیڪه داییت  چیزے گفته ڪ  مامانت اینجورے گفته حتمن ظهر اونجا باش نیوشا : ن قربونت بشم من چیزے نگفته مادرم با خوشحالے گفت اینو .... دستشو گزاشت رو لپراے باصنمو محڪم اسپنک زدو وحید : خب یک ساعت ک میتونم بڪنمت و جرت بدم همینم بسه !!!!! نیوشا: اخ فدات بشم من میدم بهت همه جوره هر ڪارے ک دوس دارے بڪن آخ وحیدم زندگے من عشق من وحید: جوووون اوووف بزار در بیارم این لباسات و ڪه ناجور حالم بده ....
إظهار الكل...
Part 495 تا وارد شدم نگاهم افتاد ب وحید ڪه داشت وسایلاے و ظرفهاے ڪثیف رو میز و جمع میڪرد چند تا  جعبه ی   پیتزا و  ڪلب دلستر و نوشابه رو میز و وسط پذیرایے بود ...‌ جلو رفتم و لب زدم ‌‌‌.... دیشب ک من نگرانت بودم وحیدم تو مهمونے داشتے ؟؟؟ خب میتونستے حداقل بهم خبر بدی  من انقد تو نگرانے نمونم دیشب تا صبح بیدار بودم ... میدونے چقد بهت زنگ زدم....؟؟؟ اومد سمتم و نگاهشو دوخت بهمم ... اینجورے ک نگام میڪرد هیچے نگفته دوباره خرش میشدم .... وحید : فدات شم من من دیشب درگیر بودم آخ بدونے اومدم خونه دیدم رفیقام اینجان منم دیگ یادم شد بهت زنگ بزنم....غلط ڪردم نیوشام نیوشا : الهے قربونت بشم من اینجورے نگو فقط سوال ڪردم عزیزم وحید : خب خانوم خوشگله بیا بریم تو اتاق ک بدجورے دلم میخادت آلان نیوشا : وحیدم وحید : جون وحیدم .... نیوشا: اونے ک دیشب اینڪارو ڪرد وحید : ڪے بود راستے نڪنع خواستگارت بوده یا عاشقت؟؟؟، نیوشا : یعنے اصلن واست مهم نیست ؟؟؟؟ وحید : چے مهم نیست خانومم؟؟؟ چیشده مگه ؟؟؟ نیوشا : اینڪه اون ڪے بود و چے میخواست؟؟؟؟ وحید : هوف مرتیڪه ے قلچماق  مست بود انگارے منم واینستادم نیوشا: ن اتفاقن مست نبود ‌‌.... اون دایے من بود وحید : چے داییت واے نیوشا آدرس اینجا رو ک ندادے بعش عشقم هااا ؟؟؟ نیوشا : ے نگاه غمگین بهش انداختم من داشتم چے میگفتم اونوقت .... ن عشقم ندادم ‌‌.من نمیخام واست دردسر درس ڪنم اومد جلو و نگاهشو دوخت بهم شالمو از رو سرم ڪشید ک پایین رو زمین افتاد دستشو پست گردنم گزاشت و لبشو رو لبم گزاشت و دستشو از زیر مانتوم رو لپراے باصنم گزاشت وحید : عشقم ناراحت نشیا من دردسر و ب جون میخرم واسه ے تو اما چون گفتے ڪه داییته میترسم قبل اینڪه من پا پیش بزارم
إظهار الكل...
Part 494 آرشام: گفتم درگیر نباشه فدات شم نگفتم باز دوباره افتادے تو فڪر و خیال منیژه: خب فڪر و خیال داره نداره مادر .؟؟ آرشام: چرا داره ولے ن واسه ے اون دختر ... پانیز داشت بهم زنگ میزد رجڪت میڪردم... ۲ بار زنگ زد ک جلوے عمه رجڪت ڪردم ڪه یهو عمه دست ڪشید رو بازوم و لب زدم ڪیه زنگ میزنه رجڪت میڪنے ؟؟؟ . آرشام: سرمو برگردوندم و ب عمه زل زدم و با لبخند لب زدم ...والا هیچ ڪس نے ... یعنے اونے ک تو فک میڪنے نے ڪیه پس ؟؟؟؟ آرشام: پانیزه همون دوست نیوشا.... منیژه : چرا انقد بهت زنگ میزنه این؟؟، آرشام: عاشقم شده !!!!تا اینو گفتم عمه با تعجب بهم نگاه ڪرد ک من پقے زدم زیر خنده و لب زدم ... باور ڪن عاشقم شده.. ولے من بهش گفتم نه دختر خوبیه اما دلم واسش نلرزیده.... منیژه: عه پس واجب شد ببینمش !!!! ارشامم : عجب چون دلم واسش نلرزیده واجب شد ببینے ؟؟؟ منیژه : ن چون دوست نیوشاس ڪلے سوال دارم ازش آرشام: اینجور ک شما میخاے پلیسے بیاے جلو طرف میگرخه در میره ڪه منیژه: الان چرا ب تو میزنه؟؟؟ دقیقن بگو چیڪارت داره آرشام: والا دقیقن میگ نیوشا هر چے میگم گوش نمیده و فلان از این حرفا منیژه: قرار بزار باهاش تو عزیزم آرشام: چشم میگم عصر بیاادخوبه منیژه: عالیه ارشامم...‌‌ آرشام: فدات شم من ... ب پانیز پیام دادم ... الان نمیتونم حرف بزنم بزنم ... عصر بیا پاتوق قبلے مون تا پیامم سِند شد سریع بعد چند دقیقه ے پیام دیگ فرستاد چشم .... .... جلوے خونه ے وحیدم بودم ک بعد چند بار زنگ صداشو از آیفون شنیدم وحیدم : ڪیه ؟؟ نیوشا : آروم لب زدم منم وحیدم چرا گوشیت خاموش بود وحید : عه نیوشا چرا اینجا ا ومدے آخه؟؟؟؟ نیوشا : نباید میومدم آخه گوشیت خاموش بود چقد زنگ زدم از دیروز نگرانت بودم!!!! وحید : حالا بیا بالا فدات شم واست تعریف میڪنم نیوشا : در و ک باز ڪرد ...داخل شدم... اما از دستش دلخور بودم یعنے نمیتونست بهم پیام بده من از نگرانے حتے نتونستم چیزے بخورم
إظهار الكل...
Part 493 منیژه : مادر یعنے میگے دست رو دست هم بزاریم و هیچے نگیم ؟؟؟ آرشام: اره دختره از اون نمیگزره .... حالا هم قهوه تو بخور منیژه : دل تو دلم نیست واے ... این از حال و روز تو آرشام: مگ پسر سوسولیم ک با ے باد سردیم ڪنه میدونے ڪه طوفانم نمیتونه منو از پا در بیاره اولش خدا رو دارم بعدشم شماهارو دارم خانواده مو ... منیژه : فدات شم من ... آرشام: عمه از رو صندلے بلند شد و سمتم اومد منم از رو صندلے بلند شدم و بغلش،ڪردم .... فدات بشم من غصه نخوریا... .... با عمه اومدیم خونه ... ب محض اینڪه در سالن و باز ڪردم تا افسانه رو صدا ڪردم مثل برق گرفته ها سمتمم اومد .... پرید بغلم .‌‌ بغلش ڪردم ... همینجورے تو پذیرایے نشسته بودیم ڪه یهو نگاهم به نیوشا افتاد داشت از پله ها پایین میومد .... با عصبانیت نگاش ڪردم ک دیدم داره سمت ما میاد .... نیوشا : سلام عمه جونم خوبے .... منیژه : سلام عزیزم تو چطوری؟؟؟ نیوشا : خوبم عمه جون... آرشام: نگاهشو به من دوخت و آروم لب زد سلام هیچے نگفتم منیژه : ڪجا دارے میرے سر ظهر ؟؟؟ نیوشا : ے قرارے دارم با دوستم میرم سریع میام افسانه : بیا ک همه باهم ناهار بخوریم عزیزم باشه.؟؟؟ نیوشا: چشم قربونت بشم من آرشام: مانتو جلو باز پوشیده بود زیرشم ے نیم تنه ڪ  تا رو نافش میومد ... با صداے اوینا ک داشت صدام میزد رومو برگردوندم اوینا : قربونت بشم دایے جونم اومدے ؟؟؟؟ .. آرشام: اره عروسک دایے اومدم بیا بینمت ‌.... نیوشا : از خونه ک بیرون اومدم ے نفس راحت ڪشیدم ب ڪسے نگفته بود هنوز .... میخواستم برم خونه ے وحیدم از دیروز جوابمو نمیداد بدجورے نگرانش بودم ... .... آرشام: ڪنار عمه نشسته بودم ... افسانه رفت با میترا تلفنے صحبت ڪنه.... اوینا هم رفته بود تو اتاقش... نگاهم به تے وے بود ک عمه لب زد منیژه : الان رفت ڪجا پیش پسره؟؟؟ آرشام: اره شک نڪن .... فک میڪنے ڪجا میره منیژه : اخ فڪرم خیلے درگیره...
إظهار الكل...
Part 492 آرشام : تباه شده نمیخاد نگاه ڪنه دیگ راجع بهش چیزے نگو منیژه: اما چ جورے میتونستم نسبت ب سرنوشتش بے تفاوت باشم اون خانواده منه دختر خوش قلب منه تا خودش نخواد مگ میشه تو خودت روانپزشڪے فدات شم تا خودت نخواے مگ میشه ؟؟؟؟ مگ میشه یڪے رو ب اجبار ے ڪارے ڪرد حرف تو رو گوش بدن میشه؟؟؟ منیژه: ن نمیشه ولے باید بهش بگم آرشام: اون پسرے ک باهاش ه داغونه ها داغون میدونے قبلن ولش ڪرده میدونے دیشب پانیز چے گفت چ پیاماییے داد ڪل طلاهاشو فروخته ک بده ب اون چون اون خواسته اینو بتیغه ببینن پانیز میگفت هرروز بهش گفتم من بقیه حتے گفتن اون با نامزدش جدا نشده هست میگ باور نمیڪنه میگ الا و بلا فقط وحیدم ... چے میخاے بگے ب این دختر تا خودش سرش ب سنگ نخوره من دیگ ڪاریش ندارم الانم حرفام ب عنوان ے غریبه س همین منیژه : واے خداے من این همه اتفاق افتاده و ما تازه فهمیدیم آرشام: اره چون دختر بدے نبوده واسه ے شماها خط قرمزهاے خانواده رو تسڪین‌دهنده...چ سودے داره الان ب نظرت گفتن همه ے داستان ب حسام و افسانه.... سود ک نداره ڪلش ضرره والسلام..‌‌ الان حرمت بینشون هست اما اگ بشڪنه دختره صاف تو چشم همه نگاه میڪنه میگ عاشق اونن پسره ے لات لا اوبالے قمار باز شدم ... ببینن من دیروز ک دیدمش خب انقد مواد زده بود دهنش بوے شیشه میداد .... بوے شیشه و ڪوڪائین و مارے جووانا رو هنوزم از ے مترے تشخیص میدم ... اونن سالهایے ک تو زندان بودم همه جور آدمے رو دیدم از صبح تا شب خیلیاشون مواد میزدن ... دیگ معتاد ببینم از ے مترے مشخصه واسم ..... اونقد زده بود زیر چشماش گود بود چشماش قرمز پره هاے بینیش گشاد ....هووووف
إظهار الكل...
Part 491 منیژه : یعنے چے ..یعنے وقتے با تو بوده با اونم بوده ؟؟؟ آرشام: اون با من نبود من فک میڪردم ک اشتباه فک میڪردم دیگ نمیخام فک ڪنم بهش ... اون ب من هیچ علاقه اے نداشت من بیخودے روش غیرت داشتم منیژه: یعنے چے خیلے راحت دارے ازش دس میڪشے آره؟؟؟؟ آرشام: هه دست ؟؟؟؟ آخه فدات شم چے میدونے از دیشب له شدم خودم خودمو خوردم.... تا صبح یڪسره سیگار ڪشیدم .... فڪر و خیال از مغزم ڪنار نمی‌رفت قلبم داغ داغ شده بود ...‌ .. منیژه : پس چرا ڪنار ڪشیدے آرشام: عاشق ے پسر دیگ س من باید چیڪار ڪنم ؟؟؟ منیژه : اون پسره ڪیه ؟؟؟ آرشام : ے بے ناموس ے نطفه خراب .... فقط قصدشسو استفاده از اونه .... از پولش موقعیتش خودش منیژه : پس ب من دروغ میگفتے با ڪسے نیست آرشام: نمیخام این حرفا رو غیر خودت  ڪسے بفهمه عمه باشه ؟؟؟؟ منیژه: چ جورے بے تفاوت باشم دخترم حراج شه... اونم وقتے طرف آدم درستے نیست .... آرشام : سرمو خم ڪردم و گوشیمو باز ڪردم و پیاماے پانیز و آوردم و گزاشتم جلوے عمه .. عمه ے نگاهے انداخت و بعد لب زد منیژه : اینن چیه ؟؟؟ . آرشام:  بخون خودت میفهمے این رفیق نیوشاس دختر خیلے خوبیه....اصلن ڪسے ک بهم گفت نیوشا با یڪے دوست بوده ک انقد پست فطرته گفت هنوز عاشقشه و بیخیالش نمیشه من ترغیب شدم ک برم جلو و نیوشا رو مال خودم ڪنم .... پیاماشو بخون چ چیزایے نوشته واسم .... اون اصلن جدا نمیشه از اون هرروز این و بقیه بهش گفتن اما انگار ن انگار ... عمه گوشیمو برداشت و داشت پیامارو میخوند ..‌‌ دیگ همه چے واس من تموم شد ... اگ حسام یا افسانه بفهمن خیلے ناراحت میشن نمیخام منیژه : اما اون دختر اگ اینجورے باش ک تو میگے و این پیاما نشون میده نیوشا داره تباه میشع!!!
إظهار الكل...
Part 490 آرشام: گوشے رو ک قطع ڪردم رفتم سمت حمام ... تن خسته مو سپردم ب آب .... آب سرد  و باز ڪردم تا داغے قلبمو خنک ڪنه ... مثل شنا ڪردن تو استخر آب یخ بود ... قبلن چقد از اینڪارا انجام می‌دادم اوایلش استخون درد میڪردم ولے ڪم ڪم رفته رفته عادت ڪردم !!! از حمام ک دراومدم حوله رو تنم ڪردم و ...بیرون اومدم ... همون لباسامو پوشیدم و یڪم تنم خنک شده بود ... رفتم سمت آشپزخونه....ے قهوه درس ڪنم واسه ے خودم ‌.. ک صداے زنگ خونه بلند شد .. زیر گاز و خاموش ڪردم و قهوه جوش و برداشتم و از آشپزخونه بیرون اومدم و رفتم سمت آیفون و گوشے رو برداشتم جان در و باز ڪن عمه منم آرشام : اے ب چشم عمه خانوم گلم بفرمایید تو فدات شم ... دڪمه رو زدم و خودمم رفتم سمت آشپزخونه داشتم قهوه می‌ریختم داخل فنجونا ک یهو صداے عمه رو شنیدم سرمو برگردوندم و به عمه ک تو چارچوب در وایستاده بود زل زدم منیژه : چیشده ب من راستشو بگو .... آرشام: خندیدم و با خنده لب زدم چیزے نشده فدات بیا ے قهوه ے توپ درس ڪردم بخوریم .... از اون قهوه هاس ک دوس داریا ..... منیژه : تفره نرو آرشام... از فیلتراے سیگار تو جاسیگارے بگم یا شیشه ے خالے مشروب .... آرشام: سینے رو گزاشتم رو میز آشپزخونه و نشستم و نفسمو عصبے بیرون فرستادم ڪه عمه هم اومد روبروم نشست منیژه: بهم بگو چیشده آرشام بیشتر از اینن دل واپسم نڪن آرشام: از تو عمه نمیشه چیزے رو پنهون ڪرد.... منیژه: خب پس بگو چیشده ؟؟؟ آرشام: اخه چے بگم ..... عمه م من باختم .‌‌... منیژه: واضح حرف بزن ببینم چے میگے .... آرشام: اونروز ک رفتم باهاش حرف بزنم ڪس دیگ رو دیدم باهاش تو ماشینش بود دوس پسرش بود خیلے دوسش داره
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.