🌍جغرافیای کردستان🌏
مشاهده و بررسی مناطق مختلف کره زمین در دنیای مجازی. ارتباط با ادمین: @ShahbakhtiRostami
إظهار المزيد279
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-27 أيام
-530 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
🔴رییس جمهور دلخواهم کیست؟
✍️ نعمت الله فاضلی
دوستی پرسید اگر حکومتی دموکراتیک و انتخاباتی رقابتی و حزبی داشتیم، رییس جمهور دلخواهت چه ویژگی هایی داشت؟
گفتم حال که نه حکومت دموکراتیک داریم نه انتخابات رقابتی. گفت با این فرض که دموکراتیک و رقابتی باشد، رییس جمهور دلخواهت چه ویژگی هایی خواهد داشت؟
گفتم سیاستمدار و فعال سیاسی نیستم، اما در مقام شهروند ایرانی، ویژگی های رییس جمهور دلخواهم را برایت می گویم.
🔻گفتم کسی که ایران را عاشقانه دوست بدارد و در عمل و نظر اولویت اول و آخرش آبادی و آزادی ایران و خوشبختی ایرانیان باشد. مساله اش ایران باشد نه هیچ آرمان ایدیولوژیک دیگری. کسی که مفهوم منافع ملی ایران را خوب بشناسد.
🔻کسی که شایستگی های اساسی سیاستمدار تمام عیار ایرانی را دارد. به زبان و ادبیات فارسی به نحو عالی تسلط دارد و می تواند به این زبان با درستی و بلاغت و خلاقیت کامل بیندیشد، سخن بگوید و مهم تر، بنویسد.
🔻کسی که افتخارش این است که شایستگی هایش اکتسابی اند نه وراثتی و انتسابی. سید بودن افتخارش نیست، بل افتخارش باسوادی است؛ سواد سیاسی، سواد اقتصادی، سواد فرهنگی، سواد اجتماعی، سواد ارتباطی، سواد هنری و دیگر سوادها را به حد کفایت مقام رییس جمهور ایران دارد. کسی که آگاهی ملی دارد و می داند آگاهی ملی یعنی چه.
🔻کسی که افتخار می کند در مقام رییس جمهور و برگزیده ملت ایران "اندیشه ای مستقل" دارد نه "اندیشه ای منقاد و مقلد و مطیع". افتخارش خلاقیت ها و شهامت هایش باشد نه تبعیت و بله قربان گویی هایش.
🔻کسی که افتخار کند چنان عالی مدیریت می کند که وقت کافی برای استراحت، مطالعه و تفکر دارد؛ نه این که خسته و آشفته و مدام در حال دوندگی باشد. در یک کلام، افتخارش دانایی اش باشد نه دوندگی اش.
🔻کسی که افتخار کند در کارنامه و زندگی اش فکر و اندیشه ای را پی گرفته و کتابی ارزشمند یا اثر هنری قابل و ماندگاری را خلق کرده است؛ نه این که به شعارهای ساده زیستی و زهدمآبی اش ببالد.
🔻کسی که در حکمرانی، الفبای "حکمرانی خوب" را بشناسد و عمیقا درک و درونی کرده باشد و در عمل آن را نشان دهد. نه این که معیار حکمرانی اش جلب رضایت عده ای خاص باشد. عقلانیت هدایت کننده اش باشد نه تعصبات سیاسی و دینی و فرقه ای.
🔻کسی که عمیقا باور دارد و افتخار می کند نماینده و برگزیده همه شهروندان ایران است، چه مسلمان یا غیرمسلمان، چه شیعه یا غیرشیعه، چه مومن یا غیرمومن. نه این که افتخارش تندرویی و افراط گرایی باشد. ساده بگویم، کسی که متفکران به او افتخار کنند نه مداحان.
🔻کسی که احتمال بدهم دهه ها و حتی سده های آینده، مردم ایران به او افتخار کنند و به نیکی یاد کنند، کسی مثل کوروش، شاهان آل بویه یا میرزا تقی خان امیرکبیر.
🔻کسی که افتخار کند در کارنامه اش تلاش خستگی ناپذیر برای گسترش عدالت، آزادی، مدارا و عقلانیت هست، نه سرکوب و تحقیر و دوختن دهان آزاداندیشان و دگراندیشان و اندیشمندان.
🔻کسی که در پایان دوره ریاستش، ایران را چند قدم به نظام سیاسی دموکراتیک و جامعه ای توسعه یافته نزدیک تر کند نه دورتر. کسی که قرن ها ستایش خردمندان را برانگیزد.
🔻در یک کلام کسی که در کل مردم ایران او را قلبا دوست بدارند و صداقت، صلاحیت و صلابت و سرمایه های وجودی و فکری و سیاسی اش را در مقام رییس جمهور کشور ایران ستایش کنند.
دوستم گفت: "چنین آدمی با این ویژگی ها را می شناسی؟"
گفتم شما پرسیدید رییس جمهور مطلوبم کیست و منم پاسخ دادم. امیدوارم روزی روزگاری چنین آدمی سکاندار دولت ایران شود.
گفت چنین روزی می آید؟ گفتم اگر همگان بخواهند و برایش بکوشند و بجوشند و منتظر قسمت و تقدیر یا دست روزگار نمانند، قطعا چنین روزی خواهد آمد.
14 خرداد 1403
@KurdistanGraphy
👍 4
از بهبهان تا پاریس
ایرج پزشکزاد
در روستایی اطراف بهبهان به دنیا آمدم. روستایی که با یک رودخانه فصلی.
روستا دو تکه شده بود،
اینور رود و اونور رود!
ما کودکان روستا نسبت به اینور رود تعصب شدید داشتیم! مرتب با بچههای اونور رود دعوا میکردیم! در حالی که هر دو گروه اهل یک روستا بوده و گاهی اونوریها پسرخاله و پسردایی و … اقوام نزدیک ما بودند. اما ملاک برای ما ( رود ) بود!
بزرگتر که شدیم به دبستانی رفتیم که اتفاقاً بچههای روستای کناری هم اونجا میاومدن!
حالا ما خط مرزی (رود) رو فراموش کرده و همۀ روستای ما، متحد شده و اختلافات و دعواهای قبلی را فراموش کرده و حول دشمن مشترک! به وحدت رسیده بودیم!
هر روز با بچههای روستای کناری بحث و نزاع داشتیم
القصه، بزرگتر شدیم و رفتیم راهنمایی!
اون روزا روستای ما و روستای کناری، مدرسه راهنمایی، نداشتیم
میرفتیم روستای دورتر
جایی که ما و بچههای روستای کناری، متحد شده بودیم، علیه بچههای روستای دورتر!
آری، با روستای کناری هم دعوا و جنگ قبلی را فراموش کرده و برعلیه روستای دورتر متحد شدیم
بزرگتر شدیم و رفتیم دبیرستانی در بهبهان!
اونجا بود که فهمیدیم که ایبابا ما و روستای کناری و روستای دورتر و…، همه «لر » هستیم و برادریم!!
دشمن مشترک ما، «بهبهانیها» هستن!
کل دورۀ دبیرستان را با جنگ متعصبانه لر و بهبهانی به سر بردیم و در اکثر دعواها، ما قوم شجاع و غیور لر بودیم که پیروز میدان میشدیم و البته بهبهانیها با جنگ فرهنگی (ساختن جک لری) به نبرد ما میاومدن.
بزرگتر شدیم و رفتیم دانشجوی اهواز شدیم! اونجا بود که فهمیدیم، عربها اصل دشمن ما هستن و اونا فرقی بین لر و بهبهانی قائل نیستن و در نتیجه، ما و بهبهانیها متحد شدیم برعلیه اعراب!
بهبهانیها جُک میساختن علیه عربها و هر وقت نیروی جنگی کارآزموده میخواستن ما لرها حامی اونا بودیم!
عربها را کلافه کرده بودیم و احساس غرور و برتری میکردیم!
تا اینکه خدمت سربازی پیش اومد و ما افتادیم آذربایجان غربی!
میان یک مشت ترک! آنجا بود که ما لرها و بهبهانیها و عربها و دزفولیها و …،
را یک کلمه خطاب میکردن؛ «خوزستانیها».
دیگر ما لرها و بهبهانیها با عربهای اهواز و شادگان برای هم شده بودیم برادر و همپیمان،برعلیه ترکها.اختلافات گذشته و اون همه جنگ و دعوا و جک و … را فراموش کرده و متحد، علیه ترک جماعت شده بودیم!
القصه چند سال بعد، که بزرگتر شدم به فرانسه رفتم؛ یک روز، در پارکی نشسته بودم و تقریباً ساعت دو بعد از ظهر بود که خوابم گرفت و رفتم اون طرفتر روی چمنها گرفتم خوابیدم!
بعد از چند دقیقه احساس کردم کسی با لگد، آروم به من میزنه! با عجله بیدار شدم و ترسیدم که پلیسی، ماموری باشه.
ناگهان دیدم طرف به فارسی گفت: چرا اینجا خوابیدی؟ رو چمنها ممنوعه!
با تعجب پرسیدم: آقا شما کی هستید و از کجا فهمیدی من ایرانیام؟
طرف خودش رو معرفی کرد. از ترکهای ارومیه بود. میگفت: اولا اینجا کسی تو این موقع روز نمیخوابه! فقط ایرانیها اهل چرت بعد از ظهرند!
تازه کسی روی چمن دراز نمیکشه، اون هم فقط کار ایرانیهاست!
بنا به همین دو برهان قاطع، فهمیدم که تو ایرانی هستی! اونجا بود که همدیگر رو در آغوش گرفتیم و به عنوان دو ایرانی! فارغ از ترک و لر و عرب، احساس یگانگی و دوستی و اخوت کردیم و از ملاقات هم در دیار غربت مشعوف شدیم.
از همدیگر آدرس و نشانی گرفتیم و با اعتماد به هم، حاضر به هر کمک و مساعدتی نسبت به هم شدیم، صرفا به دلیل «ایرانی» بودنمان.
اکنون که به سن پنجاه سالگی رسیدیم،
حتی از تعصب «ایرانی» بودن هم گذشتهایم و درک میکنیم که «انسان ها» در هر نقطۀ از زمین، چه ایرانی و هندی و چینی و چه فرانسوی و آلمانی و هلندی و چه مصری و آفریقایی و لیبیایی و چه آمریکایی و برزیلی و آرژانتینی و...، همه «انسان» هستند و مثل خود ما.
تعصب نژاد و ملیت و جنسیت و رنگ پوست و ثروت و …، ناشی از کوچکی فرد و عدم بلوغ معرفتی اوست. هر چه فرد بزرگتر و داناتر باشه، خودبخود از دام و زنجیر تعصبات کوچک و بیارزش و کم مقدار؛ دورتر شده و جهانی تر و انسانیتر میاندیشه.
باز هم درک خودم را بالاتر برده و همه دینها رو در هم ادغام کردم و دینی ساختم بنام انسانیت و با بی دینها هم کنار آمدم تا با ابزاری بنام دانش کره زمینی پر از انسانهای صلح دوست و شرافتمند داشته باشیم .
به راستی گام و قدم بعدی چیست ؟
@KurdistanGraphy
👍 2❤ 2
8 هزار کمباین فرسوده سالانه نان 5 میلیون نفر را هدر میدهند!
مدیرعامل کمباینسازی: وجود 8 هزار دستگاه کمباین فرسوده با عمر بیش از 20 سال عامل ریزش یک میلیون تن گندم در سال است که این میزان نان 5 میلیون نفر را سالانه هدر میدهد.
زمانی تراکتور و کمباین سازی تبریز و اراک را داشتیم.
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
👍 5😢 2
"Nothing is impossible. The word itself says 'I'm possible!'" — Audrey Hepburn
A quote by Audrey Hepburn
Nothing is impossible, the word itself says 'I'm possible'!
*حاج سید اصغر حمال*
🖊️دکتر نعمت الله فاضلی
*نشر:* گاهنامه مدیر
■امروز پادکست "ماجرای اصغر حمال" را که مجله پرگار منتشر کرده است، گوش دادم. این ماجرا را استاد حسین پاپلی یزدی در جلد دوم شاهکارش "شازده حمام" نقل می کند. ماجرایی شگفت اما واقعی و فراگیر در جامعه ی ماست؛ ماجرای "طبقه انگل" و چگونگی رشد آن در ایران. ایران همان طور که "طبقه فهیم" دارد، "طبقه انگل" هم دارد. اولی در کار ساختن ایران است، و دومی در کار تخریب ایران.
□بگذارید خلاصه ماجرا را بگویم و بعد ببینیم این "طبقه انگل" چگونه و چرا ویرانگر جامعه ماست.
●پاپلی یزدی در سال ۱۳۴۶ تصادفی اصغر حمال را در مشهد موقع گدایی می بیند و او را می شناسد. اصغر پیشتر در گاراژ اتو تاج در یزد باربری و حمالی می کرده. پاپلی احوالش را می پرسد و ناهار مهمانش می کند و با هم دوست می شوند. زمان می گذرد و ماجراهایی پیش می آید و اصغر و پاپلی رفیق می شوند و اصغر داستان زندگی اش را برای پاپلی می گوید.
○قصه این است: اصغر برای زیارت به مشهد آمده و شبی کنار حرم نشسته و سرش را روی زانویش گذاشته بود. عابران به گمان این که گداست، جلوی پایش پول می گذاشتند. اصغر می بیند در زمان کمی چهار پنج تومن پول به او داده اند. همان شب دو ساعت دیگر سرش را به زانو می گذارد و ده تومن جمع می کند. پولی بسیار بیشتر از بار زدن یک کامیون.
■اصغر بعد از آن کار حمالی را رها می کند و به گدایی می پردازد و روزی پنجاه تومن گدایی می کند. مدتی بعد پاپلی اصغر حمال را در حال نزول دادن می بیند، در حالی که شالی سبز دارد و سید هم شده است!
□پنج سال می گذرد و سید صاحب خانه ای بزرگ و مال و منال اشرافی می شود. همسرش هم وارد دلالی می کند و او سیصد هزار تومن جهیزیه دخترش را از همین راه فراهم می سازد. حالا اصغر حمال به "حاج سید اصغر" مشهورست.
●با وقوع انقلاب ۵۷ حاج سید اصغر حمال ساکن تهران می شود. سال ۶۷ پاپلی "حاج سید اصغر حمال" را در تهران می بیند، در حالی که صراف شده و صاحب صرافی در خیابان فردوسی و کاخ و جلال و جبروت است. بقیه ماجرا را خودتان حدس بزنید که چطور اصغر حمال می شود حاج سید اصغر صراف و سکینه بانویش هم "حاجیه مریم خانم".
○فقط اصغر حمال نیست که هوشمندانه ناگهان در می یابد با زحمت کشیدن نمی شود پولدار شد! اطراف ما پر است از "حاج سید اصغر حمال ها" که از راه گدایی، ربا، دلالی و زندگی رانتی و انگلی، گنج قارون دارند و سبز پوش هم شده اند!
■حاج سید اصغر حمال ها همه جا هستند، حتی در دانشگاه ها. کم نیستند اعضای هیات علمی که بدون زحمت، صلاحیت و مهارت، و با دوشیدن دانشجویان و سیستم دانشگاه، استاد و دانشمند شده اند. در ادارات هم همین طور. حتی در صنایع و کارخانه جات و بانک ها و هم مدیران زیادی می بینیم که همان اصغر حمال اند که از نردبان باندبازی و رانت بالا بالاها رفته و چه ثروت ها اندوخته اند.
□این گروه طبقه انگل اند که بدون تولید کالا و خدمات، بدون داشتن دانش و مهارت، بدون طی کردن مراتب رشد و کمال، تنها و تنها از راه دوشیدن جامعه به ثروت باد آورده می رسند.
●یکی از علل فلاکت ایران رشد این "طبقه انگل" است. ماجرای حاج سید اصغر حمال مرا یاد ماکس وبر و کتاب "اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری" اش انداخت.
○وبر نشان می دهد اخلاقیات مذهب پروتستان نقشی کلیدی در تکوین سرمایه داری داشت؛ چه، "پروتستان ها ... در پی خوشی نبودند؛ بلکه به استقبال سختی و مشقت نیز می رفتند." همچنین وبر نشان می دهد این روحیه ریاضت کشانه در درون "سازمان عقلانی و نهادی" قرار می گیرد و پیامد آن تولید و تراکم ثروت در جامعه است.
■بحث وبر طولانی و شناخته است و مجال بسط آن اینجا نیست. اما، وبر راز بزرگی را کشف کرد؛ اگر میل سودجویی، پولدوستی و زراندوزی مردم در "چارچوب عقلانی و نهادی" هدایت نشود، صِرف وجود ثروت و ثروتمند در جامعه، پیشرفت ایجاد نمی کند.
□در ایران امروز حجم عظیمی پول و جمعیت پرشماری سودجو وجود دارد، اما این سرمایه ها و سودجویی ها فاقد "چارچوبی عقلانی و نهادی" است. بخش چشم گیری از سرمایه ها و ثروتمندان امروز ما از قماش حاج سید اصغر حمال اند.
●اصغر حمال ها محصول دولت رانتی، فقدان آزادی و نبود نظم و نظام دموکراتیک در جامعه هستند. جامعه ای که سامان دموکراتیک ندارد، شایسته سالاری در آن پا نمی گیرد، و افراد به جای کوشش در ارتقای توانایی های شان، می کوشند راه های کم زحمت، اما پر درآمد و پر منزلت را طی کنند.
○اصغر حمال ها تعهدی به هیچ ارزش و اخلاق و ادب و آدابی جز سودجویی و غارت ندارند. آنها انگل جامعه اند که خود را رنگ کرده اند، رنگ ارزش های حاکم. اصغر حمال ها را نمی توان کامل از جامعه زدود، اما می توان راه تکثیرشان را تنگ کرد.
@KurdistanGraphy
👍 3❤ 2
01:16
Video unavailableShow in Telegram
🔻اعطای دکترای افتخاری به حسین امانت، معمار برج آزادی تهران
#حسین_امانت، طراح و معمار برجسته ایرانی و یکی از اولین متخصصان این رشته در ایران که طراحی و معماری برج شهیاد( آزادی) را در کارنامه خود دارد، روز پنجشنبه دهم خرداد از دانشگاه بریتیش کلمبیا در کانادا، دکترای افتخاری دریافت کرد.
آقای امانت که یک سال پس از انقلاب ۵۷، به کانادا مهاجرت کرده است، هنگام سخنرانی خود از کانادا بابت امنیت و آزادی که در اختیار او و خانوادهاش گذاشته قدردانی کرد و هنگامی که از آزادی صحبت کرد، نتوانست جلوی بغضش را بگیرد.
▫️انگشتشمار آرشیتکتهای ایرانی که پس از تبعید اجباری تونست بصورت حرفهای کار و دفتر خودش رو توی ونکوور راهاندازی بکنه #حسین_امانت بود. برج و موزۀ شهیاد، دانشگاه آریامهر (شریف)، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، سازمان میراث فرهنگی و ... بخشی از پروژههای اجراشدۀ وی در ایران است.
4.34 MB
❤ 3
01:28
Video unavailableShow in Telegram
✅۱۰۰ هزار نفر حقوق میگیرند تا در سال ۲۰ هزار نفر را بکُشند!
🔹 یزدانپناه: انواع امتیازات را میدهند که فرزندآوری افزایش یابد، بعد همان آدمها قربانی جادهها میشوند
🔹بیشتر تلفات جادهای ما قربانی خودروهای بیکیفیت هستند
🔹 در دو خودروساز بزرگ در بهترین حالت ۱۰۰ هزار نفر اشتغال دارند؛ یعنی به ۱۰۰ هزار نفر حقوق میدهیم که در سال ۲۰ هزار نفر را بکشند.
1.93 MB
👍 4👎 1
آموزش جی آی اس - GISآموز
https://gisamooz.ir/
آموزش جی آی اس - GISآموز
ورود به بازار کار GIS دوره های ویژه پژوهشهای علمی و بازار کار 0 دقیقه آموزش کاربردی 0 دوره آموزشی...
👍 4
01:02
Video unavailableShow in Telegram
- چرا در نقطهای از جهان دانشآموزی میتواند به بیل گیتس بدل شود و در نقطهای دیگر، دانشآموزی در معرض تبدیل شدن به بنلادن، بغدادی یا اعوان و انصار اینگونه افراد قرار دارد؟ شاید بشود بخشی از پاسخ را در فیلم بالا یافت.
@KurdistanGraphy
1.16 MB
👍 3😢 1