انجمن نوازندگان مُرده.

یعنی می‌تونم ادبیات و تا صبح بدون قهوه جمع کنم؟ :))

دقیقاً همین موقعی که من اومدم درس بخونم، خواهرم تصمیم گرفت گربه‌اش و ببره حموم و در حین حموم کردنش واسه‌اش شعر بخونه!

هیچی دیگه، چنل‌شو دیدم تصمیم گرفتم برم سر درس و مشق :))

این‌جا شما زندگی و اتفاقات ریحانه که امسال کنکور داره رو می‌بینید و می‌خونید.👀🤏🏻 https://t.me/Rihandaily 🌻

امشب اینجوری بودم که تا مشکلی پیش نیومده بیا خودتو نجات بده.پس موهامو گوجه ای بستم.بالم لب زدم.شیک‌درست کردم.آماده واسه زیست.

«احساس بیهودگی می‌کردم و اگر بخواهم رک حرف بزنم حالم از همه‌چیز به هم می‌خورد. نه من قرار بود به جایی برسم و نه کل دنیا. همه‌ی ما فقط ول می‌گشتیم و منتظر مرگ بودیم.» _چارلز بوکوفسکی.

فقط شمع ۷ داشت

از سید تقی گرفتم

شمع نداشتیم