cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

هــوس‌یا‌عشـــق؟!🔥

چی قشنگ تر از تو بغلت ار‌ضا شدن؟🔥 . #ممنوعه_بزرگسال🔞

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
16 079
المشتركون
-2324 ساعات
-1627 أيام
-82130 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Photo unavailable
الهی مسائل زندگی‌مان بی‌دلیل بوجود نیامده اند آنها هستند تا به واسطه حل کردنشان وسیعتر شویم رشد کنیم و گستره فهممان را وسعت دهیم.                                                                         الهی کمک کن با اقتداری که از تو می‌گیریم، با انرژی نو با آگاهی جدید که دریافت می‌کنیم گامی مهم در جهت  حل مسائل برداریم  الهی من نمی‌خواهم یک ادم مسئله دار باشم، من می‌خواهم کسی باشم که با حل کردن مسائلش از آنها عبور می‌کند.. #سوده_هروی @zendeegiesaleem
إظهار الكل...
👍 1
إظهار الكل...
👍 1
01:01
Video unavailable
#بفرست‌واسه‌عشقت‌...❤️‍ ┄•●❥ @mitingg♥️♥️
إظهار الكل...
إظهار الكل...
نباید یادتون بره که: ۱. نباید یادتون بره چقدر رسیدن به هم دیگه براتون مهم بوده. ۲. نباید موقع دعوا یادتون بره که چقدر جونتون واسه هم درمیره. ۳. مهم تر از همه: نباید روزهایی ک تو نبودش ممکنه دلتون براش تنگ بشه ولی دیگه کنارتون نباشه رو یادتون بره. هیچوقت بی توجهی نکن به کسی که دوست داره، بهت اهمیت میده، و دلش واست تنگ میشه، چون یه روز ممکنه بیدار شی و بفهمی که تو ماه رو از دست دادی وقتی که داشتی ستاره ها رو میشمردی❤️‍🩹.   💖🎡💖 @del_zan_mrd
إظهار الكل...
00:37
Video unavailable
اخذ مدارک دانشگاه آزاد واحدهای معتبر تهران کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا با استعلام Telegram : 👇👇👇👇 @irantahsilat Instagram : 👇👇👇👇H12 Https://instagram.com/irantahsilat.ir
إظهار الكل...
🔶فراخوان کمک برای درمان دو هموطن 🔶مورد اول نخست مبتلا به سرطان و نیاز به شیمی درمانی دارد که در این مرحله از درمان بیش از 20 میلیون تومان نیاز است. 🔶مورد دوم تومور دارد و نیاز به جراحی دارد و هزینه آن چهل میلیون تومان اعلام شده است .امیدواریم بتوانیم با یاری شما در کنار هم بتوانیم هزینه را بپردازیم. شماره کارت خیریه مهرمبین: 6104337806663215 شماره حساب ملت : 5782224907 پرداخت الکترونیکی و اطلاعات بیشتر: https://mehremobin.ir/vip/337-2024-05-31-13-33-17 ❤️در کانال خیریه عضو شوید و مدارک کمک ها را ببیند👇 @mehremobinn
إظهار الكل...
👍 2
#پارت408 قبل از آنکه بتواند سخنی بگوید، مافوقشان وارد اتاق شد. پرستو تند تند اشک هایش را پاک کرد و سعی کرد خودش را جمع و جور کند. دلش نمی‌ خواست هیچ کس دیگری بفهمد چه بر سرش آمده! - سلام خانم ملکی، سلام خانم کاظمی خسته نباشید بلند شد و به همراه مهتاب سلام نظامی دادند. - سلام سرگرد شما هم خسته نباشید سرگرد فلاحی که مرد جدی و رکی بود با نوک انگشتش به شیشه‌ ساعت مچی‌ اش کوبید و خطاب به پرستو گفت - یک ربع تأخیر داشتین خانم ملکی پرستو من منی کرد. - عذر میخوام سرگرد جایی بودم که تا رسیدن به اینجا فاصله‌ زیادی داشت، برای همین دیر رسیدم سرگرد سرش را تکان داد. - مشکلی نیست پیش میاد اومدم بهتون بگم که زودتر آماده بشین که یه سفر در پیش دارین پرستو اخم هایش را در هم کشید و با گیجی پرسید - ببخشید کجا؟ - سمنان... یه مأموریت سه روزه دارین قبل از آنکه پرستو بخواهد چیزی بگوید، مهتاب پیش قدم شد. - ببخشید سرگرد! خانم ملکی متأسفانه مشکلی براشون پیش اومده اگر اجازه بدین این مأموریت رو همکار دیگه ای برن سرگرد فلاحی، نگاهش را با دقت روی صورت رنگ پریده‌ پرستو گرداند. - خیلی خب! امیدوارم مشکلتون حل بشه خانم ملکی ما عادت داریم شما رو همیشه با روحیه عالی ببینیم پرستو لبخند تلخی زد و سرگرد فلاحی اتاق را ترک کرد.
إظهار الكل...
59👍 18
#پارت407 پرستو، دو دستش را روی صورتش گذاشت و بلندتر، به اشک هایش اجازه‌ی جاری شدن داد. - آوات درخواست طلاق توافقی داده مهتاب همین الان دارم از پیش مشاور برمیگردم - آخه چرا؟ شما که با هم خوب بودین پرستو همیشه وقتی زنگ میزدی باهاش حرف میزدی جوری باهات حرف میزد که انگار یه ملکه ای پس چی شد اون همه علاقه؟ چی شد اون بی‌خوابی هایی که به خاطر نبودنت می کشید؟ هر جمله ای که از دهان مهتاب بیرون می‌آمد، قلب پرستو را مچاله‌تر میکرد و هق هق هایش را بلندتر. - بهم خیانت کرد مهتاب مهتاب با شدت، دست های پرستو را از روی صورتش کنار زد. او همیشه پرستو را قوی دیده بود و حالا، تاب اینگونه شکسته دیدنش را نداشت. - یعنی چی که بهم خیانت کرد پرستو!؟ حرف بزن ببینم بی‌ توجهی پرستو را که دید، با غیض فریاد کشید. - د یه لحظه گریه نکن جواب منو بده منظورت چیه که بهت خیانت کرده؟ پرستو سعی کرد صدایش نلرزد؛ هر چند که سخت بود‌. - چند بار بوی یه عطر زنونه رو از روی پیرهنش حس کردم، عطری که مال من نبود اولش بهش گفتم اما کتمان کرد و گفت اشتباه میکنم ولی وقتی یه دوربین گذاشتم تو اتاق خوابمون که ببینم واقعا بهم خیانت کرده یا نه، بهانه آورد و گفت نمیتونه با زنی که شکاکه زندگی کنه مهتاب دندان روی هم سایید و غرید - دختره؟ دختره کیه؟ میدونی اون عفریته کیه؟ پرستو سرش را به نشان نفی تکان داد. - نه! وقتی می‌ خواستم فیلمای دوربینو ببینم، آوات فهمید و جلومو گرفت. مهتاب با خشم دستمالی دست پرستو داد. - خیلی خب! بگیر اشکاتو پاک کن گوش کن ببین چی میخوام بهت بگم
إظهار الكل...
40👍 12