ѕιƖνєямσση

ꞋꞌꞋꞌ ²⁷⁰⁵²⁰²⁴ ناگی فکر میکرد با ترک کردن رئو جفتشون قراره پیشرفت کنن و بعدش دوباره مثل سابق بشن.. هیچوقت فکر نمیکرد که با اینکارش انقدر رئو رو از خودش متنفر و دلشکسته میکنه که بخواد خردش کنه :)💜 𒀭 #GM  | #Edit 𖥨¸「ѕιƖνєямσση」

بچه های من، وانشات دوم از دومین یکشنبمون تقدیمتون شد. امیدوارم که ازش لذت ببرین.🌟 از اونجایی که ری اکت و لایک وانشات قبلی کم بود و من به پای کاپلش گذاشتم که شاید همه‌ پسند نباشه، وانشات امشب از سوکوکو بود و درصورتی که ری اکت ها +۵۰ و کامنت ها+۲۰ باشه یکشنبه‌ی بعدی وانشات از شرلیام داریم🎀

ꫂ²⁶⁰⁵²⁰²⁴ ˓˓៹ 𖥨¸ 𝐇𝐞 𝐤𝐧𝐨𝐰𝐬𓍯

دازای اهمیتی نداد که مردن یا زنده یا فقط بیهوش شدن، فقط خودش رو هرطور بود به لاوکرفت و چویا رسوند. سه دقیقه و ۴۷ ثانیه. شاخک هایی از تن الوکرافت زده بود بیرون که سریع توجهشون جلب شد سمت دازای که داشت نزدیک میشد.

 ❈Couple↬soukoku(Dazai x Chuuya) ❈Genre↬Romance, Dram, Angest ❈Author↬#Nick ☁️ |ناشناس| ꞋꞌꞋꞌ  #One_shot   |  #BSD  ꞋꞌꞋꞌ ꞋꞌꞋꞌ  #Soukoku      |  #He_knows   ꞋꞌꞋꞌ 𖥨¸「ѕιƖνєямσση」

ꫂ²⁶⁰⁵²⁰²⁴ ˓˓៹ 𖥨¸ 𝐇𝐞 𝐤𝐧𝐨𝐰𝐬𓍯

این یه نقشه لعنتی بود... دازای نباید این ریسک رو قبول میکرد که چویا اونقدر زیاده‌روی کنه و پیش‌بره. از همون لحظه‌ای وارد این ماجرا شدن میفهمید که یه چیزی اشتباهه

ꞋꞌꞋꞌ  #Nick ☁️ |  #Soukoku | #BSD ꞋꞌꞋꞌ ꞋꞌꞋꞌ #Oneshot | #He_knows  ꞋꞌꞋꞌ 𖥨¸「ѕιƖνєямσση」

‌"درد کل بدن دازای رو در برمیگیره و نفس هاش یه شماره میوفته. اما حتی برای یک لحظه ام بدن چویا رو رها نمیکنه!"

˳ ༘° ☁️☂️

یکشنبه‌ی دوم از سیلور ساندی با سوکوکو😛😋 | #Nick ☁️ | #HeKnew |