cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

🌹رمان دلبرآتش Vip | دنیا رستمی🔥

🦋 ﷽ 🦋 آرامش می خواهید؟ عشق بیافرینید! کانال رسمی رمان 🌹دلبر آتش🔥 به قلمِ دنیا رستمی🌱 پیج اینستاگرام نویسنده🍒: https://www.instagram.com/lldonya.novell?igshid=OGQ5ZDc2ODk2ZA%3D%3D&utm_source=qr ارتباط با نویسنده در تلگرام💌: @lltheworldll

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
564
المشتركون
-324 ساعات
-177 أيام
+3730 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Repost from N/a
👤924036 #پیام_ناشناس 📬 سلام عزیزم من قبلا یه رمان میخوندم که راجب یه دختر کوچولویی بود که از خونه فرار میکنه و میره پیش ددی سن بالاش تا اینکه میفهمه ددیش یه مرد معمولی نیست و یه مافیا و قاتل بزرگه ... خیلی دنبالش گشتم مامانم میخواست گوشیم رو چک کنه مجبور شدم لفت بدم 🥺💔 لینکش رو داری 😭⁉️ سلام بله عزیزم رمانش صحنه های خشن و باز زیاد داره زود جوین شو تا فیلتر نشدیم https://t.me/+iKTb2TIHUqU5ZGFk https://t.me/+iKTb2TIHUqU5ZGFk • ساعت ۲۱:۳۰ پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
شوهرش کتکش میزنه 😭🥀 #پارت_واقعیhttps://t.me/+iKTb2TIHUqU5ZGFk - هر ضربه رو بلند می‌شماری. شیر فهم شد؟ و ناگهان #کمربند را بالا برده و محکم بر تنم می‌کوبد. درد همچون جریان برقی در سلول‌های #بدنم می‌پیچد. از شدت درد و #حقارت زیر گریه میزنم. چه بلایی سر گیلداد مهربانم آمده بود؟ پانزدهمین #ضربه بود که بالاخره کمربند را گوشه‌ای انداخت و بر دو زانویش خم شد و روی به‌رویم بر زمین نشست. حالت #چشمانش تغییر کرده بودند. خشم جایش را به نگرانی داده بود. #محکم با دو دستش موهایش را #چنگ زد و گفت: - من چیکار کرد؟ ویشکا؟ دخترم؟ یه‌چیزی بگو… حالت خوبه؟ چشمانم کم کم #سیاهی میروند و من بعد از مدت‌ها به خوابی عمیق فرو میروم. https://t.me/+iKTb2TIHUqU5ZGFk https://t.me/+iKTb2TIHUqU5ZGFk دختره #صیغهی مردی میشه که ۱۹ سال ازش بزرگتره. مردی که کم کم چهره.ی واقعیش رو نشون میده و ... 🔞 https://t.me/+iKTb2TIHUqU5ZGFk #جنایی_عاشقانه_بزرگسال 🔥 • ساعت ۱۵ پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
- تو‌ که ادعای عاشقی میکنی، غلط می‌کنی لباسای بدن‌نما بپوشی که مصبای سفید 95 معلوم شه🔞❌ https://t.me/+CAXTBGldiWpjNmI0 با شیطنت ابرو بالا انداخت - تا ازدواج نکنیم همینه که هست از فردا پاهامم میندارم بیرون! عصبی نزدیکش شدم چنگی به کمر باریک و خوش فرمش زدم که شوکه #اخی گفت و به هوا پرید: - نورا تو اون سگ مصب بهت نگفتن تنها چیزی که نباید باهاش بازی کنی غیرت مردِ ایرانیه؟؟ برگشت و تو چشمام زل زد و با لوندی گفت - نه تو نشونم بده 😈🫦 - آخه صگ تو اون چشمای صگ مصبت دختر جون🥹❤️‍🔥 سمت تخت هلش دادم که با خنده بلندی جیغ زد و… https://t.me/+CAXTBGldiWpjNmI0 • صبح پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
به شرطی عکس و فیلمای لختم و پخش نکرد که باهاش وارد رابطه بشم! https://t.me/+vp5FeWZ3F2gzZjI0 نیل دختر بچه ای که رویای بازیگر شدن داشت اما بی خبر از کثیف بودن استاد بازیگریش.... اون به اجبار جلوی تجاوزهای استادش سرخم کرد و همه ی درد هاش و تحمل کرد تا تاجایی که مهراد وارد زندگیش میشه! نیل و مهراد دوتا دشمن حامد بودن و حالا داستان زندگی نیل شروع شد. https://t.me/+vp5FeWZ3F2gzZjI0 https://t.me/+vp5FeWZ3F2gzZjI0 • صبح پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
دختره عاشق پسره میشه اما پسره متاهله🥹❤️‍🩹 https://t.me/+CAXTBGldiWpjNmI0 سمت در خروجی رفتم که با صدای آرام و ملایمش صبر کردم: - اگر پات و از اون در بیرون بزاری اون یکی دستشم می‌شکنه آنیل! برگشتم و به او نگاهم کردم - تا کجا میخوای ادامه بدی؟ - تا جایی که قبول کنی دوست داشتن منو❤️‍🔥 سمتم اومد و با لوندی نفسشو فوت کرد - هرروز یک جاش می‌شکنه و روز سوم میمیره… هنوز کلمه‌ی آخر کامل ادا نکرد که با بوسه محکمی که روی لباش نشوندم کلامش و فرو خورد. با تمام عصبانیت می‌بوسیدمش جوری که مزه خون در دهانم پیچیده بود اما او تسلیم دستانش را دور گردنم حلقه کرد و… https://t.me/+CAXTBGldiWpjNmI0 • ساعت ۱۹ پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
- نمیخوام به زور باهام بخوابی! - حامد من... لب باز کرده بودم حرفمو تموم کنم اما با وقاحت تمام لباشو بین لبام جا داد و محکم و عمیق منو بوسید! با حس حرکت لباش روی لبام دلم میخواست فریاد بکشم و تا میتونم بالا بیارم اما اون بی‌رحمانه روم خیمه زد و صدامو توی دهانش خفه کرد... جسه‌ی کوچیکی داشتم، مخصوصا در برابر این مرد یه جوجه بودم! کمی لباشو عقب کشید تا نفس بگیره و با اشتیاق زبونشو دور لبش کشید و چشماش کامل خمار شده بود... باورم نمیشه اون داره از این رابطه لذت میبره و اصلا اهمیت نمیده که من دارم از بین میرم و میمیرم! دستشو روی اندامم حرکت داد، تموم لباسامو در آورده بود و خودشم چیزی به تن نداشت پلکامو محکم بستم، انقد محکم که حس میکردم چشمام داره منفجر میشه! نیل دختری که برای حفظ آبروش و پخش نشدن فیلم و عکساش تن به رابطه ی اجباری میده! اون #شکنجه ها و تجاوز بازیگر مشهور و قبول میکنه تا زمانی که مهراد وارد زندگیش میشه. رمان دارای محدودیت سنی و مناسب افراد کم سن و سال نیست.❌ https://t.me/+vp5FeWZ3F2gzZjI0 https://t.me/+vp5FeWZ3F2gzZjI0 • ساعت ۱۹ پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
دختره پسره رو از خانواده‌اش خواستگاری میکنه🥹❤️‍🩹 https://t.me/+CAXTBGldiWpjNmI0 - من پسرتون و دوست دارم. مادر آنیل تسبیحی انداخت. - استغفرالله دوره زمونه برعکس شده، دخترم آنیل مردیه برای خودش عشق زوری که نمیشه من بهش بگم بیاد باهات ازدواج کنه. - به هر حال اگر راضیش نکنید با من کنار بیاد تا هر وقت که راضی بشه مهمون خونتون میشم حاج خانوم زن دستی به قلبش کشید. خدا این دختر را از آسمون روی زمین به ازای گناهانش فرستاده بود شکی در آن نداشت... https://t.me/+CAXTBGldiWpjNmI0 https://t.me/+CAXTBGldiWpjNmI0 • ساعت ۱۵ پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
بازیگر مشهور کشور عاشقش میشه و بهش تعرض میکنه😱❌ https://t.me/+vp5FeWZ3F2gzZjI0 من نیلم دختر ۲۲ ساله ای که برای رسیدن به آرزوش خیلی تلاش کرد، هرکاری کرد تا بازیگر بشه و درست جایی که فکر میکردم دیگه به آرزوم نزدیک شدم، بازیگر سرشناس کشور حامد سعادت بهم دست درازی کرد! بعد از تعرض اون من دیگه دختر سابق نشدم. زندگی من یه شبه عوض شده بود و از دختر بچه ی شیطون خانواده تبدیل به یک مرده ی متحرک شدم!! کی باورش میشد حامد سعادت، بازیگر مشهور کشور به من دست درازی کرده باشه؟ برای همین سکوت کردم و جلوی تهدیداش سر خم کردم تا ویدیوهایی که از من داشت رو پخش نکنه... به اقبال تلخم عادت کرده بودم تا روزی که مهراد وارد داستان زندگی من شد! اون با ورودش به زندگیم همه چیز و عوض کرد... از دختری تو سری خور تبدیل شدم به.... رمان دارای محدودیت سنی و مناسب افراد کم سن و سال نیست🔞❌ https://t.me/+vp5FeWZ3F2gzZjI0 https://t.me/+vp5FeWZ3F2gzZjI0 • ساعت ۱۵ پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
بازیگر مشهور کشور عاشقش میشه و بهش تعرض میکنه😱❌ https://t.me/+vp5FeWZ3F2gzZjI0 من نیلم دختر ۲۲ ساله ای که برای رسیدن به آرزوش خیلی تلاش کرد، هرکاری کرد تا بازیگر بشه و درست جایی که فکر میکردم دیگه به آرزوم نزدیک شدم، بازیگر سرشناس کشور حامد سعادت بهم دست درازی کرد! بعد از تعرض اون من دیگه دختر سابق نشدم. زندگی من یه شبه عوض شده بود و از دختر بچه ی شیطون خانواده تبدیل به یک مرده ی متحرک شدم!! کی باورش میشد حامد سعادت، بازیگر مشهور کشور به من دست درازی کرده باشه؟ برای همین سکوت کردم و جلوی تهدیداش سر خم کردم تا ویدیوهایی که از من داشت رو پخش نکنه.. به اقبال تلخم عادت کرده بودم تا روزی که مهراد وارد داستان زندگی من شد! اون با ورودش به زندگیم همه چیز و عوض کرد... از دختری تو سری خور تبدیل شدم به.... رمان دارای محدودیت سنی و مناسب افراد کم سن و سال نیست🔞❌ https://t.me/+vp5FeWZ3F2gzZjI0 https://t.me/+vp5FeWZ3F2gzZjI0 • صبح پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
- همش تقصیر تو بود، ازت متنفرم ویانا میفهمی؟ ازت متنفرم! جلوتر رفتم و دستاشو گرفتم: - دژان ببین من واقعا فکر نمی‌کردم که...که برادرت توی اون کشتی باشه و خب...خب فقط من باعثش نش... با جسم سردی که روی شقیقم قرار گرفت متعجب به دژانی که روم اسلحه کشیده بود خیره موندم: - تو اینکارو نمیکنی! رگه‌های خشم توی چشمای براقش پیدا بود! - من اینکارو میکنم، به خاطر خون برادرمم که شده اینکارو میکنم! - که عذاب وجدانتو کمتر کنی؟ چون میدونی به اندازه من مقصری و نمیخوای قبول کنی درسته؟ سر اسلحه رو تکونی داد و گفت: - بعد از تو نوبت خودمه، نگران نباش!... https://t.me/+gqpFKtoDfLJjMWQ8 https://t.me/+gqpFKtoDfLJjMWQ8 • صبح پاک کن 🩵
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.