cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

✨🌈شهر شعر📖🖊🌈✨

WLC🌷❤ روز🌼 خوب🌼 را خودت میسازی روز🍂 بد🍂 را دیگران پس سعی کن تا یک سازنده خوب باشی تا یک مصرف کننده ناتوان.....

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
316
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+47 أيام
+130 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

فرمول آرامش اینه که بدونی رفتنی میره، اومدنی میاد، موندنی میمونه، شدنی میشه، نشدنی نمیشه و غصه خوردن تو هم هیچ تاثیری تو این رفت وآمدها و شدن و نشدنها نداره! 🙄😇🦋
إظهار الكل...
🕊 2
تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم... #سعدی
إظهار الكل...
🕊 2
تنها باش و هیچ وقت عشق ، محبت و توجه را گدایی نکن...!✋
إظهار الكل...
👏 2
بزرگترین اقیانوس ،اقیانوس ارام است پس آرام باش تا بزرگ باشی!✋🏻
إظهار الكل...
2
زندگی پر از آدمای دروغگو است که از دروغ متنفرن..🖤
إظهار الكل...
👍 2
🦋
إظهار الكل...
گاه یک بغض فرو خورده ی رسوا نشده مثل حرفیست که در هیچ کجا جا نشده شعرهایی که به حرف آمده و می شنوی زخم هائیست که یک عمر مداوا نشده مثل بن بست ترین کوچه ی این شهرم که در دلش هیچ در و پنجره ای وا نشده در لغت نامه ی چشمان تو گشتم اما  "رحم " تنها لغتی بود که معنا نشده از منِ گم شده دیگر اثری نیست که نیست هر که افتاده مسیرش به تو پیدا نشده چشم‌های تو مرا ریخت به‌هم چون کوهی , که شبی سخت زمین خورد و سرِ پا نشده #🌒🤍
إظهار الكل...
👏 1
ﻣﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺑه دﻭﺷﯿﻢ ﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﺣﻠﻘﻪ ی ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﺮ ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﭼﻮ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎ ﺯﺍﺩﻩ ی ﺩﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﺭﻩ ﻋﺸﻖ ﺑﭙﻮﯾﯿﻢ ﺩﺭ ﺩﯾﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺑﻪ ﮐﺲ ﺣﮑﻢ ﺑﻘﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎ ﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻈﺮﺑﺎﺯ ﻭ ﺣﺮﯾﻔﯿﻢ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺟﺰ ﺩﻭﺳﺖ، ﺑﻪ ﮐﺲ، ﺧﻮﻥ ﻧﻈﺮﺑﺎﺯ ﺭﻭﺍ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺯ ﻋﺸﻘﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺎﺩ ﺭﻭﺍﻧﯿﻢ اﻧﺪﺭ ﻣﺮﺽ ﻋﺸﻖ ﺑه جز ﻋﺸﻖ ﺩﻭﺍ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻏﻢ ﻋﺎﻟﻢ اﻣﺮﻭﺯ ﺑه جز "ﻋﺸﻖ" ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﺳﻮﺍﯼ ﺟﻬﺎﻧﯿﻢ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻋﻤﺮﺵ ﺑﻪ ﻓﻨﺎ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﭼﻮ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺟﺰ ﺭﺍﻩ ﻧﻈﺮ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻧﺸﻨﺎﺳﯿﻢ ﺩﺭ ﻣﺬﻫﺐ ﻣﺎ ﮐﻔﺮ ﺑه جز ﺟﻮﺭ ﻭ ﺟﻔﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺍﺩﺏ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﺣﻠﻘﻪ ﺟﺪﺍ ﮔﺸﺖ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺣﯿﺎ ﻧﯿﺴﺖ #مولانا 🌒🤍
إظهار الكل...
👌 2
در آن بتخانه‌ی چشمت خداوندی به پا کردی نگاهِ نامسلمان را... مُطیع و مبتلا کردی! همه مست تماشایت ، پریزادان و مه‌رویان از آن وقتی که مویت را نبستی و رها کردی عجب دست هنرمندی دو ساقت را تراشیده چه الماس درخشانی میانِ سینه جا کردی نوازشهای دستانت چه عطر مبهمی دارد گمانم رازقی های بهشتی را جدا کردی! غزلبانوی احساسم، هراسان چه هستی تو؟ امیرِ لشکر عشقم... به قلبم اقتدا کردی؛ تمام قصر آغوشم گرفته بوی شالت را... منم آن پادشاهی که گرفتار و گدا کردی شدم محتاج لبهایی که صدها حاجتم داده تُرا پیوسته میبوسم، که نامم را دعا کردی حریصان سیه سیرت اسیر صورت ماهت بتابان نور پاکت را که ایشان را فنا کردی چه زیبایی در آن لحظه که با تکرار آهسته خدای مهربانم را کنار من صدا کردی... #محمد_امیری 🧿🌒
إظهار الكل...
1
تو را هم عاشقم هم بی نهایت دوستت دارم و می دانم تو میدانی که من از لاف بیزارم خبر داری که می میرم برای خنده های تو به شور و شوق پنهانِ نگاهِ تو گرفتارم بیا با من دمی بنشین رها کن کار و بارت را که شاید خستگیها را من از دوشِ تو بردارم تمام زندگی تشویش فرداهای مبهم نیست درون بازوانم غرق شو امشب که بیدارم برای گونه های خیس تو وقتی که دلتنگی میانِ کلبه ی آغوش گرمم شانه ای دارم برایم حس شیرینیست گرمای حضور تو به دستانِ تو معتادم به چشمانِ تو بیمارم همیشه گفته ام اینبار هم بی پرده می گویم کنارت بهترین احساس را از زندگی دارم غرورم گاه گاهی بسته راهِ حرفهایم را تمامِ عمر اما عاشقانه دوستت دارم شهر شعر🦋
إظهار الكل...
1