✞ঔৣمحفل شعر و آوازঔৣ✞
💓من به راز شنفته می مانم💓 💜تو به شعر نگفته می مانی.💜 💙شعر خوانی همه روزه ساعت 20💙 💞غیر از روزهای جمعه💞 آیدی جهت انتقاد و پیشنهاد @mahfelsheroavaz
إظهار المزيد685
المشتركون
+424 ساعات
+77 أيام
+730 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Photo unavailableShow in Telegram
▶️ فایل موردنظر شما به اجرا در آمد.
اجرا کننده: @mahfelsheroava
🔰[@mahfelsheroava]
⏸ توقف
▶️ ادامه
⏩ رد
⏹ پایان
🧾 پلی لیست انتظار 🧾
🎧 نمایش مشخصات اجرای فعلی 🎧
لیست ادمینها
پاکسازی ادمینها
🗑 بستن پنل
یک شب تو را کنارِ ماه و ستاره دیدم..
سوی نگاه مستت با جان و دل دویدم..
هرچند بیقرار و دلتنگ و خسته بودم..
وقتی اشاره کردی، با شوق سر رسیدم..
قلبم ترانه میخواند، از فرط شادماني..
نبضِ دلم تو بودی، با عشق میتپیدم..
دستم میان دستت، آغوش بود و آتش..
این شد که از زمین و از آسمان بریدم..
مثل تبِ بیابان، لب تشنهی تو بودم..
از غنچهی لبانت گلبوسه میچشیدم..
در باغ سبز رؤیا، عطر تو بود و من هم..
از شاخهی خیالت، یک سیب سرخ چیدم..
شعری سرودم از عشق، از چشمهی نگاهت..
تا آمدم بخوانم، دیگر تو را ندیدم..
طوفان غم رسید و از هم جدایمان کرد..
با صورتی پر از اشک از خوابِ خوش پریدم..
آن شب کنار مهتاب، تا صبح گریه کردم..
یاد تو بغض میشد، من آه میکشیدم..
#نگار_حسینی🌱
آقا 👇
بانو! نمیخواهی که قلبت مال من باشد؟
چشمت برای لحظه ای دنبال من باشد؟
تومثل خورشیدی و من دور تو می گردم
آری! خدا میخواست، این اقبال من باشد
دنیا پر از شاعر شد از فردای میلادت
حق می دهم دنیا پر از امثال من باشد
باخواجه حافظ ، فال می گیرم،... پر از بغضم
یعنی نباید اسم تو ، در فال من باشد؟
آهوی تک خالی که هرکس عاشقش می شد
شاید مقدر نیست ، در چنگال من باشد
این بار، دیگر، دام در راهت می اندازم
عشق تو "باید" طالع امسال من باشد
#محسن_نظری
خانم 👇
وقتی که عشق در دل ما آشیان گرفت
عاشق شدیم و دل هدف آسمان گرفت
در آسمان روشن حق پر زدیم و بعد
شوقی که دامن کم و بیش جهان گرفت
یک جلوه از صداقت ما را خدا شنید
آتش به روزگار زمین و زمان گرفت
"یک دست جام باده و یک دست زلف یار"
شد التهاب ، در دل پیر و جوان گرفت
چون در مسیر وصل خدا راهور شدیم
از ما قیاس و قاعده ی ِ آب ونان گرفت
ای برتر از تمام رقیبان مدعی
یاد تو نیک آمد و نیکی امان گرفت
در خواستگاه ِ باور ما شادمانی است
وقتی امید آمد و ما را ضمان گرفت
خوشدل رضاست راضی درگاه کردگار
با اشک و آه ، از ید خالق ، توان گرفت
خوش باد وصل یار که در لحظه های عمر
هردم به شوق حضرت حق خانمان گرفت
#جعفر_زارع
نوشتم درد دلهایم ،همه گفتند عالی بود
ندانستند که درمانی ،برای زخم کاری بود
نوشتم درد دلهایم، شبیه شعر بر دفتر
ندانستند که هر شعرم، برایم یادگاری بود
نوشتم درد دلهایم، همه خواندند اما حیف
ندانستند که سوز من، همه ازغمگساری بود
نوشتم درد دلهایم ،همه گفتند شاعر شد
ندانستند که دلتنگی، دلیل بیقراری بود
👌 1