💜🐥ꀭꀤꀘꂦꂦꀘꂦꋪꀤꍏ🐰💛

آره قبلا هم توضیح داده بودم که لیلیوم سفید قراره تو یه چنل دیگه آپ بشه بخاطر همین اونجا هم جوین بشین. در مورد نظرات هم میدونم بعضیاتون پارتای اولی رو خونده بودین نظر دادین و الان سخته باز نظر بدین ولی مشارکت داشته باشین حتی اگه کم باشه چون تو پارتای آینده، پارتای رمز دار داریم و خب فقط کسی رمزو میگیره که قبلا نظر داده باشه برای اینکه شرمنده‌ی کسی نشم از همین الان گفتم درجریان باشید. موقع نظر دادن هم حتما از هشتگ خود فیک استفاده کنید.

https://t.me/c/1557057941/1544 سلام عزیزم من عاشق لیلیومم و همیشه دنبالش میکردم و وقتی توقف خورد منتظر بودم همش که آپ بشه 🥺🥺🥺 الان چندتا سوال دارم دیگه قرار نیست چنل خودت آپ بشه و ما باید جایی دیگه عضو بشیم و از اول بخونیم ؟ و کسایی مثل ما ک همین‌جا خوندیم و نظر گذاشتیم الان باز باید تو گروه جدید نظر بزاریم ؟🫠 میشه یکم توضیح بدی در مورد روند اپ و اینکه باید چجوری دنبال کنیم ؟

با انگشت کوچیکش تارهای خاکستری رنگش رو لمس کرد. میدونست بیداره، صدای نفس‌هاش رو میشنید. از حس خوب حرکت انگشت پسر مومشکی لای موهاش لبخندی رو لبش نشست. +هوممم میشه هرشب انجامش بدی؟ _داری میگی کاری که بیشتر از هرچیزی ازش لذت میبرم انجام بدم؟ جیمین بی صدا خندید. جونگکوک به چشمای کشیده‌اش خیره شد. همونطور که موهای نرمش رو نوازش میکرد پرسید: _خب پس تو دوسم داری؟ +بیشتر از غرورم. جیمین با آرامش جواب داد. _بهم اعتماد داری؟ پسر کوچیکتر دوباره پرسید. +بیشتر از گذشته‌ی خاکستریم،به اندازه‌ای که کنارت چشماممو ببندم و بالای یه پل مرتفع بایستم. لبخند پررنگی روی لب‌های پسر مومشکی نشست. _بهم احترام میذاری؟ +بیشتر از حد ومرزهام. _چقدر بهم اهمیت میدی؟ +اونقدری که حاضر بشم روی پیتزام سس بریزی و هیچی نگم ،وقتی از رگال بجای پرتقالی برام هویجی برداری عصبی نشم،اونقدر که آخرین ماکارون باقی مونده رو تو بخوری، لباسایی که به هیچکس نمیدم رو تو بپوشی، گاهی برام تصمیم بگیری، مینیون تو نمیدونی با دلم چکار کردی وگرنه نمیپرسیدی. جونگکوک با آرامش پلک زد و بعد لب زد: _تو چی نمیخوای ازم بپرسی؟ +میدونم دوسم داری ولی اگه بخوای توصیفش کنی چطور بیانش میکنی؟ _تو رو بیشتر از صدای پیانو، بیشتر از خواب صبح،بیشتر از کچاپ روی پیتزا، بیشتر از کیکای شکلاتی و کروسان های خوشمزه فرانسه،بیشتر از هوسوک و بیشتر از نفرتم به زبون فرانسوی دوست دارم. جیمین خندید. جونگکوک از هیچی بیشتر از زبون این کشور متنفر نبود. +چقدر بهم اعتماد داری؟ _اونقدر که هربار نگات میکنم دلم نمیلرزه، از هیچی نمیترسم و حس میکنم یه کوه پشتمه. +خب احترام چی؟ _جدی داری اینو میپرسی؟ من به تو احترام نمیذارم؟ جیمین چشماشو گرد کرد. +نوچ موسیو جئون این امتیازو نمیگیری. اصلا سعی نکن. جونگکوک لب ورچید. _پس تو هم اصلا نپرس چقدر بهت اهمیت میدم که این سوالو جواب نمیدم. جیمین خندید. +باشه نگو. غلتی زد. روی شکم قرار گرفت و گوشیشو برداشت. خیلی نگذشته بود که جیمین با صدای بلند پیامی که براش اومده بود خوند. +جیمین میتونم فردا ساعت ۸ تو کافه ببینمت؟ جیمین مشغول تایپ کردن بود که جونگکوک با سرعت از جاش پرید، گوشی رو ازش قاپید و با اخم به اسم فرستنده نگاه کرد. +هی بدش من. جیمین با خنده گفت. جونگکوک دستشو بالا برد. _صبر کن ببینم این کیه جیمین؟ این وقت شب کسی بهت پیام نمیداد.....صبر کن... جیمین هووفی کشید و سرجاش نشست. جونگکوک پیج مرد رو باز کرد. نگاهی به پستاش انداخت و روی یکی دوتا از عکساش زوم کرد بعد گوشی رو به جیمین برگردوند. +خب چی شد؟ _من خوشتیپ‌ترم. +آره ولی این الان چه ربطی داشت؟ _بگو میای. +جدی؟تو مشکلی نداری؟ _نه عزیزم چه مشکلی؟ با هم میریم دیدنش دیگه. +جونگکوووووک دوباره نه. جونگکوک بوسه‌ای روی لب جیمین گذاشت و درحالی که به پهلو میخوابید و لبخند مرموزی گوشه‌ی لبش بود زمزمه کرد: _شبت بخیر عسلم.

Ne dis jamais Je t'aime After story 2

ایششش فقط منو بخاطر همین چیزا میخوایید دیگه😒 نگران نباش آپ میکنم یکم دیگه😂

نههه ما دلمون به بودنت خوشه😢💜 فعلا افتر استوری رو بزار عشقم😁😂

اولا که من با خیلیاتون قهرم نیستین اصلا😔💅🏻 دوما من فعلا هستم هنوز مونده برم ولی دارم برنامه ریزی میکنم که به زودی برم تو غار😂

سلام وای دلم برات تنگ شده بود انید خیلی وقته‌نمیای چنل

بگذارید امشب برایتان یه افتراستوری ریزه میزه آپ کنم💅🏻