Voilà
"Voilà": "اینجا" اینجا می نویسم. http://t.me/HidenChat_Bot?start=1324405098
إظهار المزيد372
المشتركون
-124 ساعات
-37 أيام
-730 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Photo unavailableShow in Telegram
مرا کاشته بودند
كاشته بودندم تا با خورشيدهای عجول
احاطهام كنند.
تو آمدی و چنان نرم مرا چيدی
كه رفتار نسيم را
در دست تو حس كردم.
#شعر
❤ 2
شما فکر نمی کنین
روزگاری که امروز درش به سر می بریم شبیه رنسانس اروپاست؟
البته هنوز به اونجاهایی که روسو و لاک غوغا می کنن نرسیدیم
دیگه نمی تونم جهان درون و بیرون رو تمیز بدم.
دستِ کم رنسانس شخصی من خیلی وقته شروع شده.
🤝 2
امروز هوا گرم شده بود.
بالکنم بوی چوب گرفته بود.
عطر چوب
بوی شیرینی خاک و آفتاب،
نمی دونم چقدر میشناسیدش،ولی تابستونها،وقتی آفتاب می تابه رو ذره های سرگردونِ خاک،یه بوی شیرینی می پیچه.
من بهش می گم بوی آفتاب.
منو می بره به سالهای دبستان، وقتی مدرسه دیگه کم کم داشت بسته می شد،آسمون آبی تر می شد و همین بو همه جا می پیچید.
می بره به بعدازظهرهای طولانی که تازه یادگرفته بودم خودم رو غرقِ کتاب ها کنم.
پیش دستی رو از میوه های خنک پر می کردم،کتابهام رو بر می داشتم و ساعتها خبری ازمنمی شد.