cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

⛓دربـنـد فــاحـشـگـے⛓

پارت گذاری روزانه 💛 بـہ قـلـم مها💫 کپـی ممنوع حتی با ذکر نام نویسنده🚫 ایدی جهت سفارش تبلیغات:

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
7 588
المشتركون
-724 ساعات
-607 أيام
-28130 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

-دیگه نه من کمر دارم نه تو رَحِم، انقدر که من تقه‌ی تو رو زدم، باید جای بچه، نفت درمیومد. کلافه عرض اتاق رو راه میره. هر کاری کرده بود تا این بار حامله‌ش کرده باشه ولی... عصبی سمت حورا خیز برمی‌داره و میگه: -ف فقط یه‌بار دیگه... اینبار حامله میشم. قول میدم. -نمیتونی حورا... نمیتونی. حتی انقدر هم زن نیستی یه توله تو اون رحم صاب‌مرده‌ت نگه داری. از بازوش می‌گیره و تو صورتش تشر می‌زنه: -هرشب دارم شیش راند اون لامصب صدگرمی بین پاتو صفا میدم. گریه‌های حورا گوشم رو پر می‌کرد و می‌خواستم اهمیت ندهم. جز سکس، هزارتا دکتر و روش‌های مختلف رو انجام داده بودند ولی باز هم حامله نشده بود. -به همین راحتی میخوای یه زن دیگه بگیری؟! به‌خاطر بچه؟! بازم انجامش بدیم... نمیخوام از دستت بدم. -صدمدل قرص و دوا و دارو و دکتر حواله‌ی لاپای جنابعالی کردم ولی نمیشه. حورا به گریه می‌افتد و دلش نرم نمیشود. سرش را با تاسف تکان می‌دهد و او را روی تخت پرت می‌کند: -تو زن نیستی حورا... هرزنی میتونه واسه شوهرش یه توله بزاد ولی تو فقط پارتنر سکسی خوبی هستی. پارتنر سکسی؟ در همین حد به چشمش می‌آمد؟ تمام تنش کبود و خون مرده شده بود. هر شب زیر هیکل قباد، جون می‌داد و چیزی نمی‌گفت. موهاش رو از صورتش کنار زد و عصبی گفت: -تو لذتشو میبری، منم که هربار زیر سکس وحشیانه‌ت میمیرم ولی بازم حاضرم تا واست بچه بیارم قباد برخلاف خواسته‌ش باید دختر دیگه‌ای رو به عقدش در می‌آورد. زنی که می‌تونست وارث واسش به دنیا بیاره... دو سه دکمه اول لباسش رو باز کرد و بی‌رحمانه تو صورتش گفت: -ولی دیگه بریدم، به اینجام رسیده. تو رو به خیر منو به سلامت. با جنازه سکس کنم بهتر از توئه، درخت بی ثمر... از ساق پای حورا گرفت و روی تخت سمت خودش کشید. لخت شد و روش خیمه زد. بین پاش جا گرفت و خودش رو یک باره وارد دخترک کرد. -این آخرین سکسمونه، آخرین باره که لاپای منو می بینی و تو خودت حسش میکنی. دارم ازدواج میکنم با یکی که برام توله پس بندازه... صدای جیغش رو با لب‌هاش خفه کرد و تا وقتی که به اوج برسه، همه جوره به تن حورا تازید. صدای زنی که جایگزین حورا شده بود تا براش وارث بیاره، باعث شد سر جاش خشکش بزنه. درست شنیده بود؟ سمتش برگشت و بهت زده گفت: -چی؟! حامله‌ست؟! خودش کجاست؟! دخترک با ترس سر تکان داد و نامه‌ای که حورا بهش داده بود رو سمت قباد گرفت. -این نامه رو داد و گفت اون آخرین سکستون بود و آخرین باریه لای پاشو میبینی قباد خان! اشکش رو از صورتش پاک کرد و غمگین لب زد: -حورا با بچه‌ی تو توی شکمش، از ایران رفت یه جا که منم نمیدونم. نامه را باز کرد ولی با خواندن متنش... https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0
إظهار الكل...
- شورتتو دربیار بده بهم. چشمم از تعجب گرد شد و لب زدم: - این جا؟ جلوی مادرت؟ نیشخندی زد و گفت: - مگه دنبال هیجان توی سکس نبودی؟ درار شورتتو، پاهاتم باز کن از هم ببینم اون ک.ص صورتی تو. لب گزیدم و نگاهم چرخید سمت آشپز خونه ی اوپن که مادرش مشغول آماده سازی شام بود. دامن پام بود، کم پاهام رو باز کردم و به سختی لباس زیرم رو پایین کشیدم و گذاشت جیبش. - حالا بیا بشین روی ک.یرم. چرخیدم سمت آشپزخونه و با عجز نالیدم: - مامانت میبینه. دستم رو کشید و مجبورم کرد تا روی پاش بشینم . - دامنتو بنداز رو پات، فکر میکنه عادی نشستی و نمی فهمه چه خبره؟! نفس عمیقی کشیدم و زمزمه کردم: - آخرش بااینهمه رابطه اگه حامله ام نکنی قطعا مامانت مچمونو میگیره. دستش نشست دو طرف کمرم و پچ زد: - یکم جا به جا شو، درست بشین روش. لبم رو گاز گرفتم، کاری که می خواست انجام دادم روی ک.یرش نشستم از لذت آه بلندی کشیدم. - دارید چی کار می کنید بچه ها؟! https://t.me/+r8Vrk20jMwRjNTZk https://t.me/+r8Vrk20jMwRjNTZk دختره رعیتی که به خاطر پول برده جنسی ارباب روستا میشه و اون هرجایی ازش سکس میخواد و... 😈💦 #مختص_به_بزرگسالان🔞🔥 آموزش صفر تا صد پوزیشن های جنسی در قالب رمان🚫
إظهار الكل...
مهـــ🌙ـــیاس

اروتیک🔥 ممنوعه و مختص به بزرگسالان 🔞

🍓💦🍓💦 💦🍓💦 🍓💦 💦 #هفت_کوتوله🔞 #پارت_1 _روی شکم بخواب و باسنت رو بده بالا تا سوراخ هات باز تر بشن. یکی شون دست های سیاهش رو روی کمرم گذاشت و من رو به شکم خوابوند و اونی که دستور داده بود پشتم ایستاد و انگشتای زبرش رو به لای پام کشید. دیگه نتونستم تحمل کنم و "آه" آرومی از بین لب هام خارج شد. اون کسی که روی تخت نشسته بود و با لختی بدنم جق میزد، بلند شد و جلوم ایستاد و دیک کوچولوش رو به لبم نزدیک کرد و غرید: _دندون نمیزنی فهمیدی؟ بیشتر مک بزن خوشم میاد! موهامو تو انگشت های کوچیک و تپلش چنگ گرفت و سرم رو به دیکش برد. کل اتاق بوی شه.وت گرفته بود و من باورم نمی‌شد که بین هفت کوتوله دراز کشیده بودم و نوبتی می‌خواستن به قول خودشون منو "بگا" بدن. رئیس شون روی صندلی نشسته بود و با اون قد کوتاهش پا روی پا انداخته بود و دود پیپش رو بیرون داد و با صدای بمی دستور داد: _دیکاتون کوچیکه پس دوتایی می‌تونید تو جلوش فرو کنید و دوتا هم عقب! لبخندی بهم زد و خیره تو چشمای خمارم، ادامه داد: _میخوام تخت رو از ارگاسم سفید برفی خیس کنید! بوی ارضاش تا 3روز باید تو اتاق بمونه. قد کوتاهِ سیاه پوست چونه مو تو دستش گرفت و لب کلفتش رو روی لبم نشوند و وقتی همزمان چیز کوچیکی روی سوراخ باس.ن و واژ.نم حس کردم، آه پر از شهوتم تو دهن اون کوتوله سیاه پوست پخش شد. 6تاشون همزمان لای پاهام و باس.ن و سینه هام فرو رفتن و من از لذت صدای ناله هام بلند شد و به خودم پی‌چیدم و چشمای خمارم رو به رئیس‌شون دوختم که شلوار و باکسرش رو از پاش در اورد و تا چشمم به آلتش افتاد لحظه ای شوک شدم! این قد و هیکل چطوری می‌تونست همچین آلتی داشته باشه؟! https://t.me/+CRZDXvcguf9jNjE0 https://t.me/+CRZDXvcguf9jNjE0 https://t.me/+CRZDXvcguf9jNjE0 رَستا تو بیمارستان روانی کار میکنه و اون هرشب خواب می‌بینه با هفت کوتوله سکس های هات می‌بینه و تو خواب پرده بکارتش رو رئیس کوتوله ها زده. یه روز وقتی میره تیمارستان یه بیمار روانی رو میارن که همه ازش وحشت دارن و رَستا با دیدن اون بیمار روانی که شباهت عجیبی با رئیس کوتوله ها تو خوابش داره شوکه میشه و اون بیمار روانی هم با دیدن اندام رَستا...🔞🙈💦
إظهار الكل...
هفت کوتوله🔞

انقد خوب بلد باشه ارضا کنه که واس هیشکی جز خودش خیس نکنم🫦💦 ‌ این رمان مناسب افراد +24سال🔞

- خشتکت داره میترکه شوهر خاله ک.یرت واسم راست کرده؟🔞💦 - انقدر لخت جلو من نگرد عطرین خالت ببینه فکر بد میکنه لا اله الا الله جمع کن لنگاتو دختر حرصی نگاهی به تن عضلانی و س*کسیش  انداختم و با غیض نگاهمو از مردونگی کلفتش که داشت خشتکشو جر میداد گرفتم این مرد با اون تن و بدن و سایز مردونگی واسه خاله ی عجوزم زیادی خوب بود دلم میخواست بجای خالم من زیرش بلرزم و آه بکشم حشری نزدیکش شدم و قدمو بلند کردم تا لبای کوچولو و سرخمو رو لباش بزارم که شتاب زده به عقب هلم داد و رو زمین پرد شدم. - آخخ....آییی کمرم....... نگران سریع سمتم اومد که با شیطنت بیشتری ناله کردم و با چشمای اشکی نگاهش کردم. - چت شد؟؟ عطرین ببینمت کجات درد گرفت؟ خمار دست ظریف و سفیدمو رو ک.ص خیسم گذاشتم و روی سوراخم کشیدم که رنگش پرید. - آییی سیامک ......اونجام درد میکنه سوراخش نبض میزنه خواست نگاهشو به سختی بگیره که نوک انگشتمو تو سوراخم هل دادم و از درد جیغ بلندی کشیدم که حرصی دستمو از رو ک.ص کوچولوم پس زد - توله سگ حشری وای به حالت با انگشتت پردتو زده باشی عطرین بیچارت میکنم!!! بی طاقت پاهامو بیشتر جلوش باز کردم که با لمس انگشتای کلفتش رو ک.ص صورتیم نفسم رفت چو.چول خیسمو با نوک انگشت داغش تکون داد و تو سوراخ تنگم یکم هل داد که اشکم چکید. - آخخ....دردم میاد سیامک زیپ شلوارشو پایین کشید که با دیدن ک.یر کلفتش رنگم از ترس پرید - خودم پردتو میزنم عطرین امشب زیر ک.یرم جر میخوری وای به حالت جیغ بزنی کوچولو با دهن خوشگلت زیر شوهر خالت ناله کن...... فرصت تحلیل کردن بهم نداد و یه ضرب خودشو تو سوراخ تنگم فرو کرد و...... https://t.me/+flSlfKmBG3VmNTJk https://t.me/+flSlfKmBG3VmNTJk https://t.me/+flSlfKmBG3VmNTJk عطرین، دختر شیطونی که بر خلاف خانواده مذهبیش یه دختر آزاد و حشریه که چشمش شوهرخاله ی هات و سک*سیش رو گرفته و برای جر خوردن زیرش دست به هر کاری میزنه تا اینکه........💦🍒🔞
إظهار الكل...
حـ‌ــ‌ـریـ‌ـ🔥ـ‌ـرِ تـ‌ـ‌‌‌‌ـنـ‌ـت

به قلم: راحله dm بزرگسال و اروتیک🔥 نویسنده‌ ی رمان های بیوهِ برادرم/ گیوا / گناهم باش‌و...

شنیدن دوستت دارم برای یک زن درست مثل اکسیژنه شاید وقت شنیدنش همه چیز عادی باشد، اما لحظه ای آنرا دریغ کنید میفهمید چقدر حیاتی بود، حتما نفسش بند می آید ♥️🧿 ‌.
إظهار الكل...
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
- یارا که سرشو برگردوند، ک.یرمو برام بخورش. چشم گرد شد و لب زدم: - اینجا سر میز؟ چشمکی زد و گفت: - تو میری زیر میز و به امیرعلی کوچیکه میرسی. یارا که رفت دستاش رو بشوره؛ رفتم زیر میز و بین پاهای امیرعلی جا گرفتم. شلوارش رو پایین کشید و... - باده کو؟ دستم رو کشیدم دور کلاهک ک*یرش و امیر علی بی قرار لب زد: - رفت بخوابه. اما من اون زیر بودم؛ بین پاهای شوهره دوستم! - عه چه زود رفت. خواستم فاصله بگیرم اما امیر سرم رو گرفت تا نتونم دور بشم و کی*رش رو دوباره وارد دهنم کرد. - خوابش میومد. یارا بی خبر از همه جا مشغول عشوه ریختن برای شوهرش بود و امیر علی بی قرار چنگی به موهام زد. - لنتی دهنتم مث خودت تنگ و داغه! یارا متعجب پرسید: - خوبی چرا عرق کردی؟ ببینمت. ترسیده خودم رو جمع کردم اما امیر علی توجهی نکرد و خودش رو داخل دهنم به حرکت دراورد! https://t.me/+2wNjb71LlyllMWY0 https://t.me/+2wNjb71LlyllMWY0 خیانت و رابطه ی پنهانی🔞♨️ مناسب برای سنین بالای 23 سال؛ داری صحنه های جنسی🔥 #پارت‌واقعی‌رمان💦
إظهار الكل...
رهـــوار

اروتــیک🔥 / مختص به بزرگسالان🔞 #بنرها_پارت_واقعی_رمان_هستن به قلم: لواشک #رهوار ( آنلاین ) #قرتی ( آنلاین ) #ژیوار ( حق عضویتی / آنلاین ) #افیون ( حق عضویتی / آنلاین )

#part2 _اهههههههه اهیییی اره هیراد بکن منو کو.س و ک.ونم ماله توعه اهههه ک..یرت خیلی کلفته قربون ک.یرت برم اههه از لای در مشغول دید زدن س.کس زن عمو با عمو بودم اینقد ح.شری شده بودم دستمو از شورت لامبادام رد کرده بودم و چهار انگشتمو توی ک..صم فرو کرده بودم _اهههه اهیییی ک...صم پاره شدددد وایی خیلییی کلفتههه.. وحشیانه ک..ص و ک..ون زن عمو رو میگایید دیگه نتونستم طاقت بیارم و درنیمه بازو باز کردمو با لحن ح.شریی گفتم: _منم میخوام ، عمو منم بکن لای ک.سمو باز کردم و روی تخت رفتم عمو با دیدنم اول جا خورد و بعد از خدا خواسته ک.یرشو  از تو ک.س زن عمو دراورد و روی ک.س پر آب من گذاشت _جووون ، مثل ک.س زن عموت آبدار و صورتیه ک.یرشو با ک.س خیسم خیس کرد ک توی سوراخ ک.سم هول داد _آهییی اوممم خیلی خوبه عمو خیلی کلفته اخخ تند تند بکن منو اومممم زن عمو نوک سینه هامو تو دهنش فرو کرد و مشغول مالیدن ک.س خودش شد سینه هام از شدت ضربه های عمو توی ک.سم میلرزید که زن عمو ک.سشو... 👇👅💦 https://t.me/+CaHl-PwbZRA3YThk https://t.me/+CaHl-PwbZRA3YThk https://t.me/+CaHl-PwbZRA3YThk https://t.me/+CaHl-PwbZRA3YThk با عمو ناتنی و زنش سک.س میکنه و عمو ناتنیش دوتاشونو حامله میکنه💦🔞👅
إظهار الكل...
تـنـبیـه سکـ🔞ـسی

خماری چشماش وقتی زیرت داره ناله میکنه🔞🍓 -پارت گذاری شنبه تا پنجشنبه. •نویسنده:مـهـدخـت تبلیغات: @roman_mah_ads

اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.