cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

🩵 حّرّیّمّـّ🍷؏ّشّـّقّ‌ّ🩵

مشاركات الإعلانات
358
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+57 أيام
+330 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

لذتی بالاتر از این نیست که کسی را بیابی که جهان را مثل تو ببیند. این‌گونه می‌فهمیم که دیوانه نبوده‌ایم! #کریستین_بوبن
إظهار الكل...
👍 1 1💯 1👀 1
#عاشقانه👀💕 تو تمام منی تمام پیدا و پنهانم تمام داشته و نداشته ام... تنهایت نخواهم گذاشت تا آن سوی ابدیت...
إظهار الكل...
❤‍🔥 1 1🤔 1👀 1
1.31 MB
❤‍🔥 1🕊 1💔 1
AUD-20220102-WA0015.mp38.88 MB
1🔥 1🥰 1
03:35
Video unavailableShow in Telegram
4.25 MB
1🔥 1🕊 1
‏جذابیت به ظاهر نیست جذاب اونه ساعتا باهاش حرف بزنی و از هم صحبتی باهاش خسته نشی👀♥️
إظهار الكل...
👀 2❤‍🔥 1 1
بُز را بکش تا تغییر کنی...! روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. شبی را در خانه ی زنی با چادر محقر و چند فرزند گذراندند واز شیر تنها بزی که داشت خوردند. مرید فکر کرد کاش قادر بود به او کمک کند، وقتی این را به مرشد خود گفت او پس از اندکی تامل پاسخ داد: "اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!". مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت و شبانه بز را در تاریکی کشت ... سال ها گذشت و روزی مرید و مرشد وارد شهری زیبا شدند و سراغ تاجر بزرگ را گرفتند که زنی بود با لباس های مجلل و خدم و حشم فراوان. وقتی راز موفقیتش را جویا شدند، زن گفت سال ها پیش من تنها یک بز داشتم ویک روز صبح دیدیم که مرده. مجبور شدیم برای گذران زندگی هر کدام به کاری روی آوریم. فرزند بزرگم یک زمین زراعی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا و دیگری با قبایل اطراف داد و ستد کرد... مرید فهمید هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشد و تغییرمان است و باید برای رسیدن به موفقیت و تغییرات بهتر آن را قربانی کرد. بُز شما چیست!؟
إظهار الكل...
🔥 1👏 1👌 1
من "نمی توانستم‌" به او‌ بگویم که با جنس مخالفش حرف نزند شوخی نکند، رفت و آمد نداشته باشد.. نمی توانستم بگویم میخواهم فقط مرا داشته باشد.. تنها کاری که از دستم برمی آمد این بود که "سکوت" کنم و به رویم نیاورم که دلخور شده ام.. یک گوشه کِز میکردم و در جواب پرسش:«چیزی شده؟» فقط می توانستم لبخند تلخی بزنم و بگویم:«نه جانم!» نمی شد به اوبگویم ماتمِ چشمهایم را ببیند، معنی لبخند تلخم را بفهمد و دستِ دلم را بگیرد و بهش بگوید ناراحت نباش.. من نمی توانستم به او بگویم :«فقط برای من باش» او "خودش"باید می فهمید...🚶‍♀️ #حرف_حساب
إظهار الكل...
👏 3🔥 1💯 1💔 1
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.