Hossein Akbari-Journey of life
A learner without borders.My experiences in multiple continents;UK and Australian Global/distinguished talent visas, NIW/EB-2 US green card, IELTS, OET, USMLE, AMC-MCQ,research, and global health missions To be a wounded healer twitter.com/hossein1410
إظهار المزيد3 349
المشتركون
-424 ساعات
-97 أيام
-830 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from 🕊 SNPM (Medicine) 🕊
Photo unavailableShow in Telegram
این شما و این #منتورینگ:
*"کارگاه شکست عاطفی"*
برای منتورها، منتیها و دیگران!
°ظرفیت محدود°
با حضور؟
🔺استاد ده بزرگی، استادیار روانپزشکی
🔺و گروه منتورینگ!
کی و کجا؟
🔜یکشنبه، ۲۰ خرداد
🔺ساعت ۱۲ تا ۱ و نیم
🔺مکان کارگاه (در دانشکده پزشکی) متعاقبا اعلام میشود.
هزینه ثبت نام؟
🔺۳۰ هزار تومان، درآمد حاصل از کارگاه صرف امور خیریه (کانون خیریه طعم مهربانی) خواهد شد.
5892101449158415
به نام لاله ادیبان
بفرمایید ثبت نام:))
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSdkE-vIVj1BxfCmQYYKByHm5eOIc2Sj167zohtE5Sul3nhsxg/viewform?usp=pp_url
🕊 @SNPM_Sums
❤ 9👏 3🔥 2👎 1
اگر شیراز هستید یا دوستانتون شیراز دانشجو هستند... خیلی بحث مهمی هست...
ممنون از بچه های منتورینگ
❤ 5
Edit, Sign and Share PDF files on the go. Download the Acrobat Reader app: https://adobeacrobat.app.link/Mhhs4GmNsxb
STAR-5-NSPIRES-Solicitation.pdf2.68 KB
👍 13❤ 10
قدرشناسی...
دانشگاه UNSW که جز ۲۰ دانشگاه اول دنیاست...
تصمیم گرفته به پاس فعالیت های من در زمانی که در آنجا فعال بودم،
به صورت افتخاری عنوان
Senior Adjunct Lecturer
را به من اعطا کند...
با این حساب در تاریخ این دانشگاه، من جوان ترین سینیور این دانشگاه خواهم بود😊...
خوشحال شدم از این که در محیطی بودیم که با وجود همه محدودیت ها، ولی باز هم با قدرشناسیشون ، به من درس های بیشتری دادند...
ممنونم از همه...😊
شاید این خبر بهانه ای برای لبخندتان باشد و اینکه امید زنده است...
پ.ن: امیدوارم در برگشت این سری به شیراز، و زمانی که برای گذراندن با همکاران آینده (دانشجویان فعلی میگذارم)، نماینده شان مجبور به تعهد دادن مجدد نشود😊 یا مثل دعوت دانشگاه برای سخنرانی برای بچه های المپیادی، لحظه آخر بی ادبانه کنسلش نکنن که صحبت فلانی تشویق برای مهاجرت خواهد بود...😊
قدرشناسی و ادب، خیلی خوبه...خیلی...
👏 60❤ 35👍 14🔥 1
ساعتی پیش بهم اعلام شد، که من نامزد نهایی و دریافت کننده جایزه امسال TRISH
یا
Translational Research Institute
for Space Health
شدم
جایزه در ۹۴ امین اجلاس سالانه طب هوافضای ایالات متحده، در تاریخ ۸ می در شیکاگو به من داده می شود.
سال های زیادی صرف کردم براش و شکست های بسیار...
اکنون یه مسافر و جنگجویی خسته هستم...
ولی اتفاقی زیبا بود...
ممنونم از خودم،خصوصا پاهام، خانواده، دوستام و البته اساتید
https://t.me/Journey_Of_Life_HA
#survival
Hossein Akbari-Journey of life
A learner without borders.My experiences in multiple continents;UK and Australian Global/distinguished talent visas, NIW/EB-2 US green card, IELTS, OET, USMLE, AMC-MCQ,research, and global health missions To be a wounded healer twitter.com/hossein1410
❤ 106👏 48🎉 21👍 8🥰 2🔥 1😁 1
Photo unavailableShow in Telegram
به علت نزدیک شدن به ۹۴ امین کنفرانس سالانه جامعه طب هوافضای ایالات متحده در شیکاگو، فکر کردیم فرصت خوبیه که همچین زوایایی از پزشکی هم تشریح بشه...
چهارشنبه ۴ عصر به وقت ایران ، صحبت کوتاهی دکتر حسین اکبری محقق ارشد دانشگاه UNSW و دکتر رضا ژیان متخصص داخلی
کنفرانس امسال غالبا بحث هایی در ترکیب صنعت و آکادمی برای حل مشکلات موجود و آینده در ماموریت ها در فضا و قطب جنوب خواهد بود....
اعضا غالبا از
UTMB, Mayo clinic, Baylor College of Medicine ، NSF،
NASA ، Space X ،
Axiom space، Sovaris aerospace, King's College London
و البته بسیاری دیگر خواهند بود...
دکتر حسین اکبری در این اجلاس در دو قسمت خصوصا در ۹ ماه می، در پنل استعدادهای جوان سخنرانی خواهد کرد و نتایج پژوهش های گروهشان را گزارش خواهند کرد.
❤ 15👍 8🔥 5
Photo unavailableShow in Telegram
شاید برای شما هم لبخندی باشد...
برای تلاشی برای زندگی، هم دردی، و زندگی
❤ 58👍 5🥰 4🥴 3🔥 2👏 2
داشتم این متن رو می خوندم که یه دوست برام فرستاده بود...
تنم لرزید... مثل درخت کاج در لحظه آخر قبل از سوختن...
درخت کاج کوچولویی توی جنگلی بی نهایت زیبا زندگی میکرد. پرندهها روش مینشستن، سنجابها روی شاخههاش بازی میکردن، اما اون به هیچ کدوم از اینا توجه نداشت و فقط میخواست رشد کنه و بزرگ بشه. دائم نگران این بود که بزرگ بشه و مثل درختهای کاج بزرگی که قطعشون میکردن، قطع بشه و بره به جای جادویی و ناشناختهای که اونها میرن، و خوشبختی رو اون جا پیدا کنه.
تا این که یه روز چوببُرها اومدن و قطعش کردن، اما چنان به درد و رنج افتاد که با خودش گفت:
«چقدر من خوشبخت بودم، چقدر روزگاری که با پرندهها و سنجابها بودم خوش بود، کاش قدر همون روزگار رو میدونستم، اما اون دوران دیگه هرگز بر نمیگرده.»
چوببرها به عنوان درخت کاج کریسمس فروختنش.
بچهها تزیینش کردن و دورش رقصیدن و بازی کردن، اما درخت با خودش فکر میکرد:
«امشب که خوب نتونستم لذت ببرم، ولی فرداشب از این همه مراسم قشنگ لذت میبرم.» اما فرداشبی به کار نبود.
درخت رو صبح روز بعد به انباری انداختن.
درخت این قدر غصه خورد که با خودش گفت:
«دیشب چقدر من خوشبخت بودم، کاش قدرش رو میدونستم، اما اون دوران دیگه هرگز بر نمیگرده.»
توی انبار موشها دورش جمع شدن و درخت کاج برای موشها قصهش رو تعریف میکرد.
موشها با شادی و هیجان به قصهٔ زندگیش گوش میدادن، اما درخت غصه میخرد. تا این که یه روز اومدن از انبار بردنش، تکهتکهش کردن تا هیزمش کنن. اون وقت فکر کرد:
«چقدر روزگاری که با موشها بودم خوشبخت بودم، چقدر همه با علاقه بهم گوش میدادن، کاش قدر اون روزگار رو میدونستم، اما اون دوران دیگه هرگز بر نمیگرده.»
این ماجرای آدمیه که همیشه آرزوش زمان و مکانی دیگه ست، و نمیتونه زیباییهای زمان خودش رو ببینه و هیچی راضیش نمیکنه.
✍ #هانس_کریستین_اندرسن
📚 @audiobo0ok
❤ 43👍 11👏 3💔 3🔥 1
داشتم این متن رو می خوندم که یه دوست برام فرستاده بود...
تنم لرزید... مثل درخت کاج در لحظه آخر قبل از سوختن...
درخت کاج کوچولویی توی جنگلی بی نهایت زیبا زندگی میکرد. پرندهها روش مینشستن، سنجابها روی شاخههاش بازی میکردن، اما اون به هیچ کدوم از اینا توجه نداشت و فقط میخواست رشد کنه و بزرگ بشه. دائم نگران این بود که بزرگ بشه و مثل درختهای کاج بزرگی که قطعشون میکردن، قطع بشه و بره به جای جادویی و ناشناختهای که اونها میرن، و خوشبختی رو اون جا پیدا کنه.
تا این که یه روز چوببُرها اومدن و قطعش کردن، اما چنان به درد و رنج افتاد که با خودش گفت:
«چقدر من خوشبخت بودم، چقدر روزگاری که با پرندهها و سنجابها بودم خوش بود، کاش قدر همون روزگار رو میدونستم، اما اون دوران دیگه هرگز بر نمیگرده.»
چوببرها به عنوان درخت کاج کریسمس فروختنش.
بچهها تزیینش کردن و دورش رقصیدن و بازی کردن، اما درخت با خودش فکر میکرد:
«امشب که خوب نتونستم لذت ببرم، ولی فرداشب از این همه مراسم قشنگ لذت میبرم.» اما فرداشبی به کار نبود.
درخت رو صبح روز بعد به انباری انداختن.
درخت این قدر غصه خورد که با خودش گفت:
«دیشب چقدر من خوشبخت بودم، کاش قدرش رو میدونستم، اما اون دوران دیگه هرگز بر نمیگرده.»
توی انبار موشها دورش جمع شدن و درخت کاج برای موشها قصهش رو تعریف میکرد.
موشها با شادی و هیجان به قصهٔ زندگیش گوش میدادن، اما درخت غصه میخرد. تا این که یه روز اومدن از انبار بردنش، تکهتکهش کردن تا هیزمش کنن. اون وقت فکر کرد:
«چقدر روزگاری که با موشها بودم خوشبخت بودم، چقدر همه با علاقه بهم گوش میدادن، کاش قدر اون روزگار رو میدونستم، اما اون دوران دیگه هرگز بر نمیگرده.»
این ماجرای آدمیه که همیشه آرزوش زمان و مکانی دیگه ست، و نمیتونه زیباییهای زمان خودش رو ببینه و هیچی راضیش نمیکنه.
✍ #هانس_کریستین_اندرسن
📚 @audiobo0ok