cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

♔♚رمان عشق رویایی♚♔

#کپی‌حرام‌است عشق رویایی در حال تایپ به قلم :دختر شاه پریون

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
450
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-237 أيام
-5430 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Repost from N/a
🔞هدیه شبانه لینک vip درخواستیتون. ورود 10 نفر مجاز، شروع شد... رمان جذابِ #چشمــآهـ𓂀ـو بدون سانسور قبل چاپ♨️🔞 🤤💯 https://t.me/+EjoZxPdogjNjZGRk 11صبح‌پاک
إظهار الكل...
Repost from N/a
برای نگه داشتن زنش میخواد باردارش کنه❤️‍🔥 _کارن نکن ، تو رو به هرکی میپرستی نکن.. _نمیتونم نفسم، سه ساله مثه سگ پاسوخته همه جا رو بوکشیدم پیدات کنم.. _نکن کارن، نزار خراب شه.. _خراب شده.. سه ساله ولم کردی رفتی.. جهنم کردی دنیامو… نفس ، این بار فرق داره… مرد کارنی که لی لی به لالات میزاشت … وقتی بچم توشکمت باشه دیگه نمیری …نمیری…تند تند با سر انگشتاش اشکامو پاک میکرد و می غرید:_نلرز این جوری… نلرز لعنتی… نفس!پیرهنمو از وسط جر داد جیغ بلندی کشیدم و به التماس افتادم: نزار اولین بارمون این جوری باشه…دستشو رودهنم گذاشت ، با چشمام التماسش میکردم.. عربده زد:_نگام نکن اون جوری عوضیییی… پیرهنمو بست رو چشام .. درمونده و پرحرص نالید: _نگات سستم میکنه…میخواستم لباس سفید عروستو از تنت دربیارم… رو تخت خونمون خانومم بشی.. گند زدی نفس… بد گند زدی https://t.me/+M6qfO5qei_gzMzA0 نیم‌ساعت‌نوپ10صبح‌پاک
إظهار الكل...
Repost from N/a
#خاص‌ترین‌رمان‌مجازی #هوس #انتقام #کینه #تجاوز  بله رو که گفتم وسط راه برگشت به #خونه_بخت توسط شخصی #ناشناس دزدیده شدم😭🔞 تو عالم #بیهوشی بهم #تجاوز کرد و وقتی بیدار شدم باورم نمی‌شد که مسبب به خاک سیاه نشستنم کسی نیست جز... 📚❌ https://t.me/+EjoZxPdogjNjZGRk ۱۲شب‌پاک
إظهار الكل...
Repost from N/a
-لباس منو چرا پوشیدی؟ ❌❤️‍🔥 قدمی به سمت دخترک که با پاهای خوش تراش و بلورینش عقب عقب میرفت برداشت و زمزمه کرد: _میای اتاق پسر عموت.. با موی خیس و یه پیرهن نازک که از قضا مال خودمه ، چی میخوای؟ 🔥🔥 _هی..هیچی.. _چشای شیطونت نمیگه هیچی..انگار زیادی میخواد ،انگار میخواد بسوزه و منم بسوزونه!! نگاه معصوم نفس چند بار بین چشم ها و لب های کارن چرخید و با آن ناز زیادش در گوش مردش نجوا کرد: _نمیزاری بسوزیم، مراقبمی! ♥️😢🥺 _تو آتیشت زیاده نفس!منی که زورم به همه میرسه به تو نمیرسه! نفس آرام انگشتان کشیده و لرزانش را روی بازوی ورزیده کارن کشید و لب زد: _بازوهات چیز دیگه ای درباره زورت میگه ولی! با هجوم  وحشیانه ی مرد خشنش و دست های قدرتمندی که از پشت موهای ابریشمی اش را چنگ زد زبانش بند آمد و با هر زمزمه ای که در گوش دخترک بهت زده میخواند رعشه ای به جان نحیفش مینداخت: _بی شرف میشم پای بی شرف بازیات..نگام کن قشنگ.. قاب کن این تصویر و از من بزن تو مغزت.. اینه منه  عاصی!..با دم شیر بازی نکن زندگیم.. من پنبه ی لبه آتیشم ، رحم به من نه به خودت کن ، اون چشایی که آدمو کیش و مات میکنه با معصومیتش، https://t.me/+M6qfO5qei_gzMzA0 نیم‌ساعت‌نوپ۱۲شب‌پاک
إظهار الكل...
Repost from N/a
😱🔞تا حالا به عروسی معشوقت با بهترین رفیقت دعوت شدی؟ مسلماً نه... حالا فکر کنید پسر کله‌خراب این قصه واسه این عروسی خوشتیپ می‌کنه که جنگ خون توش راه بندازه... و اون عروسی رو به عزا تبدیل کنه!😈 چنل بدون سانسور  "چشمآهو" لو رفت سریع عضو بشید تا ادمین لینک رو باطل نکرده🔥❌ https://t.me/+EjoZxPdogjNjZGRk ۱۹پاک
إظهار الكل...
Repost from N/a
کمرمو چنگ زد و گذاشتتم تو وان حموم…🤭🔥🛁 آب و باز کرد و شامپوهارو خالی کرد تو آب… دیگه هیچی معلوم نبود،دستشو گذاشت زیر چونمو اروم سرمو بلند کرد: _دزدیدن نگات از شرمه؟ یا از ترس؟ چشمامو به چشمای جدیش دوختم:_جفتش _شرمت عادیه.. اما یادم نمیاد از حدی گذشته باشم که ترس بیفته به جونت…🥺🥰 _سهیلا راست میگه … توام مردی… موهامو از اب کشید بیرون… شیر و باز کرد و گرفت روی ساقه های موهام که کفی شده بود … اروم اروم شست و جمع کرد بالای سرم..  پشت سرم وایساده بود و نمیتونستم ببینمش.. انگشتاشو روی #گردنم حس کردم.. آروم نوازش میکرد.. یهو صدای پاره شدن تیشرتم از پشت، ترسوندتم … ناخوداگاه خودمو بیش تر فشار دادم تو آب .. زبونم بند اومده بود… از ترس و استرس لبه های وان و محکم فشار میدادم… صدای خشدار و عصبیشو یه میلی متری گوشم شنیدم: _به هر حال منم مردم….ادامشو خودم بگم؟؟؟ نیازایی دارم … خداروشکر زیر آب هیچی معلوم نبود.. هنوز پاره شدن  تیشرت خونیمو هضم نکرده بودم، که گرمی دستاشو پشتم حس کردم.. کمرمو لمس میکرد و یهو لباس زیرمو کشید ، از کم شدن فشار کشش فهمیدم بازش کرده…♥️❤️‍🔥❣️ https://t.me/+M6qfO5qei_gzMzA0 نیم‌ساعت‌نوپ18پاک
إظهار الكل...
Repost from N/a
کمرمو چنگ زد و گذاشتتم تو وان حموم…🤭🔥🛁 آب و باز کرد و شامپوهارو خالی کرد تو آب… دیگه هیچی معلوم نبود،دستشو گذاشت زیر چونمو اروم سرمو بلند کرد: _دزدیدن نگات از شرمه؟ یا از ترس؟ چشمامو به چشمای جدیش دوختم:_جفتش _شرمت عادیه.. اما یادم نمیاد از حدی گذشته باشم که ترس بیفته به جونت…🥺🥰 _سهیلا راست میگه … توام مردی… موهامو از اب کشید بیرون… شیر و باز کرد و گرفت روی ساقه های موهام که کفی شده بود … اروم اروم شست و جمع کرد بالای سرم..  پشت سرم وایساده بود و نمیتونستم ببینمش.. انگشتاشو روی #گردنم حس کردم.. آروم نوازش میکرد.. یهو صدای پاره شدن تیشرتم از پشت، ترسوندتم … ناخوداگاه خودمو بیش تر فشار دادم تو آب .. زبونم بند اومده بود… از ترس و استرس لبه های وان و محکم فشار میدادم… صدای خشدار و عصبیشو یه میلی متری گوشم شنیدم: _به هر حال منم مردم….ادامشو خودم بگم؟؟؟ نیازایی دارم … خداروشکر زیر آب هیچی معلوم نبود.. هنوز پاره شدن  تیشرت خونیمو هضم نکرده بودم، که گرمی دستاشو پشتم حس کردم.. کمرمو لمس میکرد و یهو لباس زیرمو کشید ، از کم شدن فشار کشش فهمیدم بازش کرده…♥️❤️‍🔥❣️ https://t.me/+4Z7SHb-ofGQyMDdk نیم‌ساعت‌نوپ18پاک
إظهار الكل...
Repost from N/a
برای نگه داشتن عشقش بهش #تجاوز میکنه 🔞😰 _کارن #نکن تو رو به هر کی میپرستی نکن..🥺 _نمیتونم نفسم ، #باید پابندت کنم، #باید یه جوری نگهت دارم، راهی نمونده برام،سه ساله ندارمت💔، سه ساله مثه سگ پاسوخته افتادم تو #خیابون و#بیمارستان و #سردخونه بو کشیدم تا پیدات کنم…. _نلرز این جوری… #نلرز لعنتی …نفسس! https://t.me/+M6qfO5qei_gzMzA0 نیم‌ساعت‌نوپ۱۳پاک
إظهار الكل...
Repost from N/a
مهراد پزشکی بی رحم که قصد گرفتن انتقام از دخترکی ۲۰ ساله را دارد .. دختری که روحش هم از کار پدرش خبر ندارد اما وسیله ی انتقام برای مهراد میشود ! مهراد چشم میبندد روی ۱۲ سال اختلاف سنی و🔞😢
تاراج میبرد بدن آرام را... مهراد_تیغ رو بنداز زمین آرام..بس کن فیلم برای من باز نکن آرام_ من عاشقت بودم! و تیغ را روی رگش میکشد .. صدای فریاد مهراد آسمان خراش است اما دیر شده و آرام روی زمین می افته: _بلند شو دخترکم.. دروغ گفتم .. دوست دارم .. خواهش میکنم بلند شو https://t.me/+4Z7SHb-ofGQyMDdk ۹صبح‌پاک
إظهار الكل...
Repost from N/a
_چجوری تونستی به من تجـــــاوز کنی مهراد ؟🔞🔞🔞🔞🔞 مهراد پوزخند زد: _همونطور که بابات پدرمو کشت ! الانم لخت شو ... بخواب رو تخت سریع ... آرام بهت زده شد: _نه.. دیگه نمیزارم این کار رو باهام کنی خنده های هیستریک مهراد دست خودش نبود ! _فک کردی خوابیدن با تو برای من لذتی داره؟ فقط غذاب کشیدنت برام لذت بخشه قلب آرام تیر کشید.. حرف های مهراد برای سنگین بود!ناگهان از حال رفت... مهراد میدانست قلب دخترک ضعیف است استمیدانست استرس برایش سم است ! دویید سمتش: _پاشو آرام.. غلط کردم پاشو..دیگه اذیتت نمیکنم..من عاشقت شدم لعنتی!❌❌❌❌❌❌ https://t.me/+4Z7SHb-ofGQyMDdk 18پاک
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.