𝖤𝖱𝖨𝖤𝖭𝖭𝖤
همیشه برای شنیدن حرفهاتون حاضرم♡ [ http://t.me/HidenChat_Bot?start=704959611 ]
إظهار المزيد718
المشتركون
-124 ساعات
-137 أيام
-2930 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
بچه ها من اصلا حواسم نبود که هتل دار رو بازگردانی کردم و امشب مثل سگ سرم درد میکنه و نشستم پاش نمیتونم تمرکز کنم و نمیخوام چیز سرسری تحویل بدم.
اگه فردا خوب شده بودم اوکی میکنم تا اپ کنم اگه نه که میره هفته بعد و تعداد پارتا رو بیشتر میکنم...
ببخشید باز سر هتل دار بدقول شدم:)💔
❤ 5
بعد از سالها، پست گذاشتم✨
https://www.instagram.com/reel/C9fcaSgoiV_/?igsh=dmJhZWprNzdhdWtx
یکم حمایتمون نشه؟🥹🤍
بچه ها اون قدیم قدیما، که من هنوز گوشی خودم رو نداشتم و با سیستم همه کارام رو میکردم
پارت جدید یکی از فیکشن هام رو رفتم روی سیستم بابام ریختم
که ایمیلش کنم واسه ادمینی که آپلود میکرد :) بعد میدونین چی شد؟
پارت جدید خوشبختانه اسمات نبود ولی از روابط گی خیلی صحبت شده بود، من این پارت رو ایمیل کردم و کامپیوتر رو خاموش کردم رفتم خوابیدم
پی دی افش کجا بود ؟ وسط صفحه دسکتاپ =)
هیچی دیگه با جیغ جیغ و دعوا و کتک بیدار شدم، مامانم گریه میکرد بابام داد میزد
بعد میگفت خدا لعنت کنه اونایی که اینارو ترجمه میکنن واسه شماها بخونینشوننننن
منی که مونده بودم خوشحال باشم که قلمم اونقدر خوبه که فکر میکنن ترجمهس یا خوشحال باشم که نمیدونن خودم نوشتمش که حکم به قتلم بدن 😂
خاطره بانمک و ترسناکی بود دوست داشتم باهاتون شیر کنم
😁 18
امشب بعد شام گفتم خب دیگه من برم به ادامه قتلم برسم؛ بابام یک دفعه سرشو آورد بالا با یه حالت پشم ریزونی گقت چی؟! قتل؟!
مامانم: منظورش میکشه، مگه نمیدونی جنایی مینویسه؟! (کلی ذوق داشت مامانم بنده خدا)
بعد بابام برگشت سمت مامانم گفت قتل آخه؟
منم گفتم آره میخواد بزنه خون و خون ریزی کنه بد جور اتیششم میزنه.
بعد رفتم بیرون که به پارت برسم بابام بلند گفت آخه اینا چیه مینویسی دختر! چه چیز گوگولی بنویس شادی چیزی اینا چیه؟!
من: اونا رو هم مینویسم نوبت قتله الان!
خلاصه بنده خدا پشماش ریخته بود😂😂 انتظار نداشت دخترش همچین روحیه سادیسمی داشته باشه چ
🤣 16😁 1
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.