cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

꧁༒☬نامقدس/پیوند☬༒꧂

🖤رمان در بند تاریکی(کامل شده 🤍رمان نامقدس(کامل شده) به قلم Lord https://telegram.me/BChatBot?start=sc-736489-uaZ6URg ❤️رمان عشق دیرین( لینک چنل ناشناس) 🧡پیوند(۱۰/۳۰شب) به قلم Rose https://t.me/harfmanrobot?start=1722347799

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
4 345
المشتركون
-1124 ساعات
-597 أيام
+8930 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

00:03
Video unavailable
#قهر‌بامزه‌لیتل‌بوی‌با‌ددیش😍😂🔞 #Gay🔥💦 #ددی_لیتل‌بوی👨‍🍼 -نمیخوام اصلانشم #قهرم.💁‍♂ - برم #بابای یکی دیگه #بشم؟🤥♨️ #بیخیال شونه ای انداختم بالا گذشت زمانی که با اینا #حرص می‌خوردم . - برو منم میرم #پسر یکی دیگه #میشم😂🤦‍♂ - ببخشید چی #فرمودین جناب؟ پر رو جواب دادم: #عرض کردم شما تشریف ببرین #ددی یکی #دیگه بشین منم #پسر یکی...اااایییی گوووشممم!!! زیر گوشم لب زد: هوس #کتک کردی؟🔞⚠️ اره؟ #میخاری بگو خودم #میخاروندم چرا #زحمت میدی به خودت پسرم؟💢 💦 https://t.me/+aDavetpFrR5mZTFk https://t.me/+aDavetpFrR5mZTFk
إظهار الكل...
00:02
Video unavailable
#امـپـرگــ 🫃🏻 #بـيـنـاجـنـســ 🔥 ليتل بوي مظلوم و شكننده اي كه عاشق برادر رفيقش ميشه و حالا خجالت ميكشه بهش بگه بيناجنسه و….😭🔞 لبامو محكم روي لباش كوبيدم و شروع به #مكيدن #لباش كردم انقدر خام و بي تجربه بود كه حتي بلد نبود درست #ببوسه منو!🧸🍼 با اخ ريزي كه گفت دست از لب هاي #سرخش كشيدم و تيشرتشو از توي تنش در اوردم كم كم دستمو بردم سمت شلوار و #شورتش كه مانع م شد _نكن لطفا شايد با چيزي كه ببيتي حالت بد بشه +تو هرچيزي هم باشي بازم #فرشته ي مني:) ساكت شد كه #همزمان شلوار و شورتش كشيدم پايين كه ديدم زير التش #سوراخ ديگه اي هم بود كه متوجه شدم #بيناجنسه😈🔥 +تو زيباترين خلقت خدايي لبخند خجولي زد كه سرمو بردم بين پاهاش و #ليسي به #بهشتش زدم و بعد شروع به مكيدنش كردم كه ناله ي بلندي كرد و پاهاشو دورم سرم #حلقه كرد تند تند مك ميزدم كه #باشدت ار.ضا شد و…🍑💦 https://t.me/+_sSlxjy1lmIyM2Y0 https://t.me/+_sSlxjy1lmIyM2Y0 پارت واقعي رمان نبود لف بده بيبي🍒🍆
إظهار الكل...
Repost from N/a
00:13
Video unavailable
مستری که مردی رو برای بردگی میخره و بعدا رابطشون از مستر و اسلیو به ددی و لیتل عوض میشه🤦🏻‍♂🔞🔥 -شنیدی چی گفتم روزبه؟ بلند شو ببرمت حموم تا سرما نخوردی. سرش رو برمیگردونه و بی‌توجه کیک رو گاز میزنه. -نمی‌شنوم چی میگین. -#توله‌سگ‌پرو. روی مبل میندازمش و شلوارش رو پایین میکشم و با دست باسنش رو #اسپنک میکنم. -نززنین. خب نمی‌شنوم چی میگین. -منم میزنم که مشکل شنواییت حل شه عزیزم. https://t.me/+b-JOYvMd4XQ0ODRk https://t.me/+b-JOYvMd4XQ0ODRk ۸ صبح پاک شه
إظهار الكل...
Repost from N/a
00:02
Video unavailable
_ حالا کارت به جایی رسیده که از دست من قرار میکنی هرزه کوچولو؟♨️❌🔞 بین پام نشست و #کاکتوس کلفتیو رو ب*شتم تنظیم کرد. _ آقا گوه خوردم قلم پاهامو میشکونم...نکن تورخدا میمیرممم🌵🍑💦 نیشخندی زد و به زیردستش اشاره کرد. دیلدو کلفتی تو حلقم رفت و چسبی رو دهنم گزاشته شد.👄 خیره به صورت کبودم، تو یه حرکت کل کاکتوسو #داخلم فشار داد و بدون معطلی محکم و جنون وار تو ک*م عقب و جلو میکرد.🍓🍆💧 _ میبینی جنده ک..ص*ت دیگه بدرد کردن نمیخوره اووففف ببین چه خونی راه انداختی⛓🩸🧸 خنده کریحی کرد و حرکت دستاش #تند تر شد https://t.me/+fdl05oSu1WM2YjZk جانان دختری که از داخل مهمونی دزدیده میشه و گیر یه خلافکار روانی میوفته که......😱❌ #فیتیش_دردناک🔞 #تریسام_تحقیری🔞 ۸ صبح پاک شه🌞
إظهار الكل...
Repost from N/a
روی #ک.صم تفی می‌ریزه و #چو*چ*ولم و مک میزنه.💦 -آههههه #آه تمومش کن. انگشتش و توی سوراخم فرو می‌کنه و کمرم و به تخت می‌کوبم.🔞 -اوف سیل راه انداختی رو تخت توله! سیلی به #ک.صم میزنه و با جیغم وحشی میشه. با زبونش لیسی به #ک.صم میزنه که آبم با فشار بیرون میزنه و..💦 https://t.me/+5La1r1AhgqI0ZTJk https://t.me/+5La1r1AhgqI0ZTJk 1 پاک✅
إظهار الكل...
"فاحشـ💦ـه حشـ🔞ـری"

سیلی بزنم رو بهشت خیست و یهو از پایین تا بالاشُ لیس بزنم!🔞💦

Repost from N/a
جیغی از سر لذت کشیدم فکر نمیکردم دوتا آلت انقد خوب باشه💦🥲 https://t.me/+Jy13MsSSw3Q5YjE0 1پاک
إظهار الكل...
به پسره تجاوز شده، بدنش پر از کبودی و زخمه 🥲💔 https://t.me/+md0Nnz_RM_1kN2Zk S⃠🩷T⃠🩵O⃠🩶P⃠ پرهام تیشرتش را درآورده و #پشت به آیینه ایستاده بود تا #زخم هایش را نگاه کند . #کبودی های بزرگ و #زخم های درازی روی #بندش نقش بسته بود که منتظر یک حرکت #سنگین از پرهام بودند تا سر #باز کنند و #درد را بیشتر از قبل به وجودش برسانند . 💔 در #پماد در دستش را باز کرد و آرام کمی از آنرا روی #انگشت اشاره اش زد . همانطور که سرش را به عقب چرخانده بود تا بتواند #زخم هایش را ببیند ، سعی کرد دستش را به #پشت برساند که چند #تقه ای روی در خورد. https://t.me/+md0Nnz_RM_1kN2Zk https://t.me/+md0Nnz_RM_1kN2Zk مجموعه گوزن ، پارت واقعی ، گی لاو
إظهار الكل...
#پیوند #پارت_۴۸۷ _اه...لعنتی از اول هم باید به جای این بدن لاغرمردنی،بدن اون پسره رو انتخاب میکردم ولی حیف که کله خراب بود و باهام همکاری نکرد با فرود اوردن مشتی به روی زمین سیمانی حرصی از گرفتار شدنش توی بدن دختربچه ای که اصلا بودنش جز نقشه اش نبود پرخاشگر این حرف رو خطاب به خودش زد و به سختی تن خسته اش رو به دیواری که دقیقا مشابه زمین از سیمان پوشونده شده بود تیکه داد اما صدای خنده ای مردونه و ضعیف باعث شد اون بی حسی کمی از بین ببره و توجه اش به سمتی که صدا ازش اومد جلب شد _کی هستی،از کی اینجایی؟!! همونطور که متعجب این سوال رو پرسید با ستون کردن دستهاش سعی کرد از روی زمین بلند بشه و سلولی که فکر میکرد کس دیگه ای به غیر خودش درونش نیست رو گشتی بزنه که دوباره صدا گفت: _اوایل به امید نجات پیدا کردن روزها رو میشمردم اما حالا اصلا نمیدونم شبه یا روز چه برسه به اینکه بدونم چه ماهی هستیم ولی جای امیدواری که اسمم رو یادمه.بیژن محتشم،اسمی که که زمانی برای اعتبار داشت ولی حالا به غیر نکبت چیز دیگه ای همراه نداره به محض شنیدن اسمی اشنا،همزمان که دستش رو برای نیوفتادن روی زمین به دیوار تکیه داد و اروم قدمی برداشت با سرخوشی گفت: _بیژن محتشم....اگه اشتباه نکنم پدربزرگت بهمن محتشم هست؟ میدونست که اون کی هست و از تموم زیر و بم زندگیش خبرداشت اما تنها برای شنیدن دوباره صدای اون مرد که بهش کمک میکرد بهتر پیداش کنه از قصد اون سوال رو پرسید که "اره"اروم دریافت کرد.متعجب از ندیدن کسی توی اون سلول کوچیک که به خاطر عادت کردن چشمهاش به تاریکیش میتونست کمی واضح دور و اطرافش رو از نظر بگذرونه متوقف شد و گفت: _اما تو کجایی که من میتونم صدات رو بشنوم ولی خودت رو نمیبینم؟ _توی سلول من سمت چپ میشه اما به گمونم سلول تو سمت راست هست دخترجون،از توی اون حفره میتونم صدات رو بشنوم با ابروهای بالا رفته و متعجب از اینکه به کل فراموش کرده بود که توی بدن چه کسی هست و درنظر بقیه ادمها صداش با چه سوتی شنیده میشه کورمال کورمال به سمت نشونی که بیژن بهش داد به راه افتاد و با اروم کشیدن دستش روی دیوار بالاخره اون حفره رو پیدا کرد.از شدت ضعفی که توی اون بدن حس میکرد و در پی اش به روحش سرایت کرده بود روی زمین فرود اومد که بیژن ادامه داد: _الفا برای چی دستگیرت کرده،دختر؟ _سایه،اسمم سایه هست و به خاطر همدستی با شراره دستگیر شدم ترجیح داد به جای توضیح مسئله ای که بی شک زمانی زیاد برای جاانداختنش توی ذهن بیژن صرف میشد با گفتن اسم اون دختر و همدستی با شراره ای که خودش به عنوان مشاور بهمن خان سراغ اونها فرستاده بود،خودش رو به بیژن معرفی کنه.بیژن با شنیدن اسمی که اشنا میون حرفهای دختری که بعد از گذشت چندین ماه بالاخره باهاش همسایه شده بود حرکتی کرد و متعجب گفت: _صبرکن،منظورت شراره.......فامیلیش چی بود؟ با کمی فشار به ذهنی که مدتها بود به خاطر تنهایی و هجوم فکرها و خیالهاش به سختی میتونست چیزهایی به یاد بیاره سعی کرد فامیلی که چندین بار توی اسنادهای پدربزرگش به چشمش خورده بود یادش بیاد اما وقتی موفق نشد عجزالود بخش دوم حرفش رو پرسش وار به زبون اورد که ایکاوا درجوابش اروم"ابراهیمی"به گفت.بشکنی از کشفی که بدون کمک اون براش محال بود زد و سرخوشانه ادامه داد: _اره،اره ...شراره ابراهیمی،یادمه چندین بار اسمش رو از پدربزرگم شنیدم ولی اینکه باهم درحال چه کاری بودن رو هیچوقت نفهمیدم
إظهار الكل...
11👍 3👀 1
Repost from N/a
هر چی منتظر فایل موندی فایلش گیرت نیومد بسه‼️ کل فایل رمان های تلگرام بی سانسور ص•ک•صی فول ها•ت همراه وانشات تصویری اینجا جمع شده منتظر تو🔞🍼💦 رمان با ژانر ددی لیتل گرل ایده تنبیه واسه پارتنرتون🤍🔥🧸 رمان های بی سانسور و ص°ک•سی اینجا گذاشته میشه🤤❤️‍🩹 https://t.me/+3ASMbeI_LY9hNjFh https://t.me/+3ASMbeI_LY9hNjFh ۱۲ شب پاک شه 🌞
إظهار الكل...
00:02
Video unavailable
پسر روانی که از تیمارستان فرار می کنه و به نگهبان خونه پدریش تجاوز می کنه. 😱😱 دستش رو جلوی دهن آمین گذاشت تا صدای فریادش بلند نشه. اسپنکی به باسن برجسته اش زد و زیر گوشش خیس زمزمه کرد. _می خوام جوری به فاکت بدم که تا یه هفته نتونی از جا بلند بشی. اههه، اصلا تا حالا زیر یه مرد به فاک رفتی. تا حالا چیزی توی این سوراخ تنگت رفته؟! انگشتش رو به زور داخل می کنه و ضربه ای به به داخلش می زنه. با بلند شدن آه عمیق ولی خفه ی آمین زیر دستش نیشخندش پررنگ شد. _پس نگهبان خونه ی بابام خودش کونیه که با یه انگشت من تحریک شده. منتظر آلتم باش که قراره کلی زیرش حال کنی. 💦 آمین پسر مظلوم و زبون درازی که نگهبانی خونه ای رو قبول می کنه. قرار بود خونه خالی از سکنه باشه و هیچ کس توش زندگی نکنه ولی با اومدن پسر کوچیک خانواده همه چیز بهم ریخت. پسره روانی سادیسمی که از آزار دیگران از زجرشون تغذیه می کرد و وای از زمانی که چشمش آمین مظلوم رو بگیره و قصد آزارش رو داشته باشه. https://t.me/+zw6Tz5gp36IyZDE0 https://t.me/+zw6Tz5gp36IyZDE0
إظهار الكل...