گاهنوشتهها
مطالب اینجا معمولا تداعیهای لحظهای هستند که در روزمره برای هر کدام از ما بارها پیش میآید. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تنها پست خطاب به شما، خواننده اینجا: t.me/Secondarynotes/217
إظهار المزيد341
المشتركون
-124 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
-1030 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
اصلاحیه
به نظرم تکه دوم پیام آخر رو بد نوشتم، انگار صرفا برای این به ذهنم رسیده باشه که توازن جمله برقرار بشه. چون خودمم نمیدونم اصلا نقطه قوت دارم یا نه، یا چیه.
ولی همین که آدم واینسته به برطرف کردن بیشمار نقطه ضعف، خودش یه گام مفیده.
@secondarynotes
تمرکز
باید روزی دو بار به خودم یادآوری کنم اگرچه رفع نقاط ضعف و ایرادها منطقی به نظر میرسه، اما خیلی وقتها از غیراستراتژیکترین کارهاییه که میتونم بکنم.
درست، پیدا کردن نقاط قوت و تلاش برای ماکزیمم کردنشونه.
@secondarynotes
غبار
داره درباره یه اثر هنری حرف میزنه ولی اسم صاحب اثر رو یادش نمیاد. چهرهش در هم میره، انگار که خیلی ناراحت شده باشه.
چند دقیقه میگذره و حرف میره به جاهای دیگه.
بعد اتفاقی میگه؛
میدونی، من این اثر رو عاشقانه دوست داشتم. میپرستیدمش. دکتر گفته این بیحواسیها به خاطر عمله و تا شش ماه دیگه درست میشه..
صحبت باز هم جلو رفت. ولی من جا موندم. با خودم فکر کردم یکی از غمناکترین چیزهای دنیا فراموشیه. فراموشی چیزهایی که یه روزی عاشقشون بودی.
@secondarynotes
جاذبه، دافعه
+ نمیدونم چرا به این باور رسیدم که وقتی یه چیزی رو با همه وجودم دنبال کنم، ازم دورتر میشه.
- شاید به خاطر اینه که وقتی آدم یه چیزی رو خیلی زیاد بخواد، حواسش از بقیه چیزهای مهم پرت میشه.
@secondarynotes
دیروز و فردا
یکی از سوالاتی که گاهی از خودم میپرسم اینه که چه مسیرهایی چهار یا پنج سال قبل میتونست به موفقیت برسه، ولی امروز دیگه نمیرسه؟
معمولا تو حیطه کاریام چند مورد به ذهنم میرسه.
و سوال بعدی اینکه:
کدوم مسیرها امروز چنین کارکردی دارن؟
@secondarynotes
آخر داستان
یه چیزی تازه مد شده، اینکه میگن آدمها موقع مرگشون یا وقتی پیر میشن، هیچوقت نمیگن کاش بیشتر کار میکردیم. میگن کاش بیشتر تفریح میکردیم. یا بیشتر پیش کسایی که دوستشون داریم، میبودیم. یا از این جور چیزها.
جذابه؟ الهامبخشه؟
- قبول.
ولی خیلی شبیه همون استدلال احمقانه نیست که یه نفر بگه پول خوشبختی نمیاره؟ به نظرم کاملا در امتداد همینه. چون معلومه که پول خوشبختی نمیاره، ولی بیپولی قطعا بدبختی میاره.
حالا اون قسمت پول به کنار. در کل پشیمونی آخر کار چیز مسخرهایه به نظرم. اگه آدم الان آگاهانه انتخاب بکنه، از چی باید پیشمون باشه دقیقا؟ کلش همینه دیگه. چی قرار بود بشه مگه؟
باور الان من اینه که آدم هر کاری بکنه، آخرش راضی نمیشه. نمیگه ایول چه خوب شد. آخرش همیشه باید به گند کشیده بشه. یه جوری بشه که اگه یه جور دیگهای میشد، بهتر باشه.
خب معلومه چرا؛
این جاده لعنتی زندگی رو یه بار داریم میریم هر کدوممون. معلومه بار دوم که برمیگردیم نگاه میکنیم راحتتره. شفافتره. میدونیم چه کاری بهتره و چه کاری نه.
ولی قطعا اون بار دومی، واقعی نیست. توهمه.
پس بهتره از الان دغدغه آخرش رو نداشته باشیم. هر طوری دوست داریم، و فکر میکنیم درسته، تصمیم بگیریم و زندگی کنیم.
آخرش قراره به گند کشیده بشه.
قول میدم همین میشه.
@secondarynotes
تعهد کتبی
به نظرم دوره تفکر سیستمی محمدرضا شعبانعلی از اونهاست که میتونه رو نحوه نگرش آدم به چیزها تاثیر جدی بذاره و کمک کنه دنیای ذهنیمون، به دنیای واقعی، نزدیکتر بشه.
من این دوره رو اوایل سال دو بار گوش دادم، ولی تنبلی کردم و در اون دقیق نشدم. مطمئنم با یکبار دیگه گوش دادن و خلاصهنویسی، تاثیرش خیلی بیشتر میشه.
خواستم صرفا اینجا متعهد بشم که این دوره رو تا اخر این هفته گوش میدم، و نهایتا تا هفته بعد، یک کامنت در زیر پستش مینویسم و اینجا به اشتراک میذارم.
دوره «مقدمهای بر تفکر سیستمی»
@secondarynotes
دریاچه عسل
به نظرم وقتشه به کسایی که میگن «عسل رو نباید تو یخچال گذاشت» حقیقت رو بگیم که اگه توی یخچال نباشه که اصلن یادمون نمیافته باید بخوریمش.
@secondarynotes
تعطیلات تعطیل
راننده اسنپ میگفت:
آره آقا. دیگه الان واقعا اعصاب نمیمونه برای آدم با این ترافیک. میخوام موتور بخرم و با موتور کار کنم. درآمدش هم بیشتره و استهلاک کمتر.
البته من که راننده نیستم. شیفت وایمیستم. ولی اگه موتور باشه، تو «تعطیلات» که کار میکنم میتونم صبح با ماشین کار کنم، عصر با موتور.
یعنی میشه یه موتور بخرم؟
@secondarynotes