cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

🔞سکـــ𝑫𝑰𝑹𝑻𝒀ـــس💦

انقدر با انگشت فا‌.کم تند تند تو بهشتت تلمبه بزنه که یه آبشار لاپات راه بیوفته💦👅 #بزرگسال_هات_ممنوعه🔞

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
18 030
المشتركون
-11624 ساعات
-1497 أيام
+1 25830 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

🫦از تخفیف طلایی vip جا نمونید🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
إظهار الكل...
+ برو توی اون اتاق لباساتو دربیار کامل لخت شو تا بیام + لباسامو دربیارم؟؟؟ لخت شم؟؟؟ بدن منو تا حالا کسی ندیده چجوری لخت شم؟؟؟ + من برده هامو قبل رابطه معاینه میکنم من هنوز شالمم از سرم برنداشته بودم چه برسه لخت شم دستام منجمد شد کنار شالمو از سرم برداشتم مانتو و تاپ و شلوارمو هم دراوردم حالا فقط شورت و سوتین برام باقی مونده بود با کلنجار درونی زیاد سوتین و شورتمم دراوردم حالا کاملا لخت بودم دقیقا همون چیزی که گفته بود دستامو جلوی سینه و ک.صم گذاشتم اصلا باورم نمیشد جلوی مردی که برای اولین بار دیدمش کاملا لختم + قبلا سکس داشتی؟ + نه به سمتم اومد انگشتاشو روی بدنم کشید سر انگشت شصتشو دور نوک سینم چرخوند پوستم دون دون شد با لمس بدنم انگار آتیشی لای پام روشن شد آرزو کردم دستشو به پایین نبره. کف دستشو روی شکمم گذاشت و از نافم به سمت لای پام برد چشامو بستم و دندونامو بهم فشار دادم. با ضربه به بغل رونم بهم فهموند که پامو باز کنم منم مثل یه ربات گوش به فرمان شدم. انگشتشو لای ک.صم کشید و به بالا آورد با باز کردن انگشتاش جلوی چشمام پرده ای از آب ک.صم بین انگشتاش ایجاد شد + اسلیوی که توی جلسه اول اینجوری خیس میشه رو میدونی بهش چی میگن؟ + نمیدونم + هرزه دستکش پزشکی به دست و نگاه اخم آلودی به من کرد + روی میز خم شو با.س.ن.تو با دستات باز کن یه دستگاه از کنار صورتم برداشت و دسته شو چرخوند و هی باز و باز تر شد و دوباره جمعش کرد سر دستگاه رو به سوراخ با.س.ن.م فشار داد و... ادامه پارت👇 https://t.me/+GcDiMZ1LnVE1N2Jk https://t.me/+GcDiMZ1LnVE1N2Jk ❌ بر اساس یک داستان واقعی ❌ هـشـــدار❌ این رمان خاطرات نویسنده ست و یکبار فیلتر شده به خاطر صحنه های باز جنسی که داره پس اگه علاقمند به رمان های اروتیک و bdsm نیستید این رمان مناسب شما نیست❌
إظهار الكل...
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃 🛑🔵 اگه زیر ۱۸ سالی نیااااا که مناسب سنت نیستتتتتت 😡🛑🔵 #خان‌زن‌داره‌ولی‌عاشق‌خدمتکار‌خونشون‌میشه‌و‌یواشکی‌توی‌خواب‌زنش‌میکنه‌وباردارش‌میکنه 😳😳😳🤤💦 #خانی‌که‌به‌بهانه‌ی‌معاینه‌کردن‌دختره‌،انگولکش‌میکنه‌وبراش‌میخوره🖕🏿👅🔥💦🔞 #طغیــانگــــر ⚘#پارت13 🔴 با #لرز و ترس روی #تخت دراز کشیدم . خان پاهامو تا آخرین حد از هم بازکرد و بالا گرفت.. _پاهاتو باز نگهدار خودتم انقدر #سفت نگیر ...انگشتام توی #تپلت فرو نمیره باز کن میگم ... باز تر 🔵_اخه دیگه از این #بازتر نمیتونم ... سرش رو بالا گرفت و چند لحظه خیره ام شد .آب دهنمو #قورت دادم و با صورتی قرمز شده نگاهمو دزدیدم که گفت: _شُل نگیری دردت میاد ... دوست داری درد بکشی همینطوری خودتو سفت بگیر ! 🔴با دیدن خان با اون هیکل ورزیده اش بین پاهام #گرمای فوق العاده زیادی از #شهوت توی تنم جریان گرفت. با #درد بدی که از حرکت انگشتاش #بین_پاهام پیچید صورتم درهم شد : 🔵_آخ ... #آیییی درد داره ... _یکم دیگه تحمل کن عزیزم الان تموم میشه ... 🔴توی شوک عزیزم گفتن خان و بازی و #تلمبه زدن انگشتاش توی #تپلم بودم که #گرمای چیزیو #بین_پاهام حس کردم .#هینی کشیدم و پاهامو جمع کردم که خان جلوی #بسته شدن پاهامو گرفت و زبون #نرم و #داغش بین لبه های #ک..صم فرو رفت و #میک #محکمی به #گوشت وسط #تپلم زده شد ... 🔵نفس بریده جیغی از #هیجان و #لذت کشیدم که همون موقع در اتاق #باز شد و دریا ، #زن_خان ، با چشمای #گرد شده به دهن خان که در حال خوردن من بود خیره شد جیغی کشید و یهو ... #توجه_مهم ❌💢‼️ #این_رمان_برای_افراد_متاهل_است ⛔️🔞 https://t.me/+2LJn01p42I8yNGU0 https://t.me/+2LJn01p42I8yNGU0 دختری پرورشگاهی که توی #خواب توسط مردی #خشن و #زن_دار حامله میشه 🤰درحالیکه اصلا نمیدونه دیگه دختر نیست و ... 😱🤯🔥
إظهار الكل...
‍ ‍ •| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو..نم بکنی تو سوراخ گوشم... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند و کرد تو ک.صم. - تو که نمی‌خواستی بدون کا..ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم... دیگه طاقت نیاوردم و گفتم: آه...تند تر.... خندید. - جوون...خوشت اومده. - لاشی...عجب ک.ی.ر.ی داشتی و رو نمی کردی، اگه میدونستم جای دادن به کل پسرای دانشگاه فقط به تو میدادم. - تو که تا یه دقیقه پیش به سالار می گفتی دول موشی. - اوه اسمش سالاره...من می میرم براش.. آه بیشتر... بکن تا ته... چه میدونستم همچین چیزی لای پاهات قایم کردی...أه... با خنده ضرباتش رو بیشتر کرد طوری که صدای شالاپ شلوپ برخورد پوست مونم بلند شد. ازم کشید بیرون که معترض گفتم: آه...چرا کشیدی عقب تازه داشتم حال میکردم. - برگرد میخوام از جلو ب.گامت. با ذوق برگشتم و پاهام رو وا کردم براش... - تو که نمی‌خواستی بدون کا.ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk https://t.me/+2L72NR-Y3OMzMTJk پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن ک.ی.ر کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥
إظهار الكل...
• 𝑯𝒐𝒓𝒏𝒚 𝒓𝒆𝒍𝒊𝒈𝒊𝒐𝒖𝒔 •

دستاتو ببندم بدنتو لیس بزنم و تو خمار به خودت بپیچی🔞💦 •ژانر:بزرگسال،ممنوعه🔞 •زمان پارتگذاری:شنبه تا پنجشنبه❌ ‌•P1:

https://t.me/c/2192447390/3

‍ ‍ ‍ س‍...ک‍...س عروس خانواده با پدر شوهرش🔞❌ بنری که می‌خونید، #پارت‌واقعی‌رمانه و دارای #محدودیت_سنی هست. لطفاً با #احتیاط وارد شوید👇🆘 محتوای ذکر شده، مناسب بزرگسالان است: - حتی باورت نمیشه که چقدر دلم می‌خواد همین حالا کی‍*رمو با تمام قدرت وارد جفت سو*راخات کنم و اونقدر تلم‍*به بزنم که ک‍*ص و کو*نت سرخ و کبود بشه! آخی کشیدم و با دستام، با..سنش رو چنگ زدم. ناخنام رو تو پوست کو*نش فشار دادم و محکم، سمت خودم کشیدمش که کی‍*رش مستقیم لای چا.ک حساس ک‍*صم قرار گرفت. - پس برای همین اینقدر داری دست دست می‌کنی واسه پا*ره کردنم؟ جون کشیده ای گفت و تو یه حرکت، کل کی‍*رش رو تو ک‍*صم جا داد که آه بلندی کشیدم و پاشنهٔ پاهام رو به کمرش فشار دادم. - آه! همینه! همینو می‌خواستم! جر..م بده مرصاد جون! ک‍*ص و کو..نمو با کی‍*ر کلفتت پا...ره کن - چشم! شما امر کن عروس س‍*ک‍*سی و حش‍..ری من! بلافاصله شروع کرد به وحشیانه تل‍*مبه زدن. کی‍*رش رو با هر بار ضربه داخل سو*راخم، تا نا*فم احساس می‌کردم و بدنم زیر تل‍*مبه هاش مثل ویبره می‌لرزید. - خوبه ملیسا!؟ خوشت میاد داری زیر کی‍*ر پدر شوهر خودت گا*ییده میشی!؟ سرم رو تند تند تکون دادم و ناخنام رو از کمر تا شونه هاش بالا کشیدم و پشتش رو چنگ زدم: - آه! آره آره! حالا می‌فهمم آرش قدرتش تو س‍*کس کردنو از کی به ارث برده! آخ! محکتر! دلم می‌خواد زیر ک‍*یرت یه جوری گا*ییده بشم که ک‍*صم خون بیفته مرصاد! https://t.me/+0W_Omz6le985Mjg0 https://t.me/+0W_Omz6le985Mjg0 https://t.me/+0W_Omz6le985Mjg0 https://t.me/+0W_Omz6le985Mjg0 https://t.me/+0W_Omz6le985Mjg0 https://t.me/+0W_Omz6le985Mjg0 https://t.me/+0W_Omz6le985Mjg0 https://t.me/+0W_Omz6le985Mjg0 https://t.me/+0W_Omz6le985Mjg0 https://t.me/+0W_Omz6le985Mjg0 https://t.me/+0W_Omz6le985Mjg0 https://t.me/+0W_Omz6le985Mjg0 ملیسا، دختری که در غیاب شوهرش پدر شوهرش رو اغوا میکنه و باهاش همخواب میشه. اما بعد از اینکه زن جوون پدر شوهرش متوجه ماجرا میشه، با پدر شوهر و پدرزن شوهرش سه نفری❌❌ فقط یه دختر سڪسیُ حشـ.ری مثل من میتونه توی یک ثانیه ڪ.یر کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞
إظهار الكل...
• 𝑯𝑶𝑻 𝑭𝑨𝑴𝑰𝑳𝒀 •

یجوری برات بخوره که حین زمزمه کردن اسمش نفس کم بیاری...👄💦 •ژانر:بزرگسال،ممنوعه🔞 •زمان پارتگذاری:شنبه تا پنجشنبه❌ •P1:

https://t.me/c/2115487227/3

🫦از تخفیف طلایی vip جا نمونید🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
إظهار الكل...
#مهیاس_1 - فردا بعد اذان صبح بابامو اعدام می کنن اون وقت تو الان از من سکس میخوای؟ پولو بده برم، قول میدم رضایت که دادن با پای خودم بیام تو تختت. نیشخندی زد. - منو هالو فرض کردی تو؟ ببینم نکنه فکر کردی ک.صت از طلاست که یه میلیارد و ششصد میلیون بیارزه؟ با عجز نالیدم: - وقت زیادی ندارم ارباب. تو رو خدا... دستش رو به نشونه ی سکوت بالا برد و گفت: - من خدا مدا حالیم نیست. خیریه هم باز نکردم همینطوری زرتی پولو بدم دستت، تا از جنس مطمئن نشم پولی بالاش نمیدم... با چشم و ابرو به لباس های تنم اشاره کرد و ادامه داد: - لخت شو، اول باید ببینم بدنت چیزی برای راضی کردنم داره یا نه؟! با چشم های ریز شده نگاهم کرد. - شنیدم عقد پسر عموت بودی و پس فرستادنت ور دل ننه و آقات، باید مطمئن بشم عیب و ایرادی حداقل بدنت نداره! لبم رو به دندون گرفتم و نالیدم: - آخه ارباب... عصبی غرید: - یا لخت شو یا گم میشی میری بیرون. الان که کارت گیر منه هی ناز و غمزه میای از کجا معلوم پولو گرفتی فرار نکنی؟ خوب گوش کن دختر جون من تا مطمئن نشم هیکلت همونیه که میخوام و دو برابر پولی که بهت میدم سفته امضا نکنی یه ریالم نمیدم بهت. حالا دیگه خوددانی! چاره ی دیگه ای نداشتم. اول از همه شالم رو از سر برداشتم و در حالی که سعی می کردم به چشم هاش نگاه نکنم، پرسیدم: - لخت بشم کافیه دیگه؟ میدی پولو؟! سری تکون داد. - آره. آب دهنم رو قورت دادم و چشم بستم تا حداقل جایی رو نبینم و با نهایت سرعتی که داشتم قبل از پشیمونی مانتو و شلوارم رو در آوردم. صدای قدم هاش رو شنیدم، پشت سرم ایستاد و چنگی به سینه ام زد. - احمق متوجه نشدی گفتم لخت شو؟ از کی تا حالا به لباس زیر داشتن، میگن لخت شدن؟! هلم داد سمت میزش و مجبورم کرد خم بشم. - دستاتو بذار روی میز، پاهاتم کامل باز کن. نگران لب زدم: - چی کار می کنی؟ گفتی فقط لخت بشم که. پوزخندی زد. - تو واقعا احمقی یا خودتو زدی به خریت؟ باز کن پاتو ببینم. حس بدی داشتم. اونقدری که می خواستم بیخیال همه چی بشم و برم اما باید خفت رو به خاطر نجات بابا تحمل می کردم. خودش شورتم رو پایین کشید، پاهام رو از هم باز کرد. چشم هام رو بسته بودم و منتظر بودم تمومش که یهو بین پام تیر کشید و از درد جیغ بلندی زدم. انگار که یه سوزن تیز به گوشت بین پام زده باشن درد از همون نقطه سمت تمام بدنم پخش شد. دستام از درد مشت شد و نالیدم: - ولی قرارمون این نبود... توجه به حرفم نکرد. تا خون بین پام رو دید و شکه لب زد: - تو... تو باکره بودی؟ چطور ممکنه ؟! مگه شوهر نداشتی؟! ادامه رمان👇👇 https://t.me/+vWBFqka29vZiMWM0 https://t.me/+vWBFqka29vZiMWM0 مهیاس دختر روستایی که به خاطر جور کردن دیه قتلی که پدرش انجام داده، مجبور میشه خودش رو به ارباب اردلان بفروشه! مردی که حتی پشه ماده از دست هوسرانی هاش در امان نیست و فقط یه خط قرمز داره سکس با دختره باکره!
إظهار الكل...
1
_اومدی تن فروشی آره من برات بس نبودم نه؟ https://t.me/+LHL3c3QiLfJmOWVh رنگم مثل گچ سفید شد و رو بهش گفتم _ن.. نه ببین توضیح میدم ببین بخدا ما با کیا.... هنوز حرفم تموم نشده بود که باز یه قدم با خشم برداشت به طرفم _ارههههه فیلم #لاس زدنت با کیان توی آسانسور و دیدم زنیکه ی #هرزه انگار یک سطل آب یخ روم ریختن..... _ب... بخدا ارسلان م... من نمیخواس... یک لحظه ساکت شدم قسم به چه قیمت قسم به دروغ چرا بخورم توی آسانسور خودمم دلم میخواست دلم لرزیده بود برای #کیان برای اون دست های #اغواگرانش برای اون #زبون_ماهرش که روی #ک_.صم کشیده میشد منو به اوج #لذت می‌کشوند چیزیه ارسلان هرگز منو به اون حال نمیتونست در بیاره _که من نمیتونستمممم نه؟ چشمام داشت از حدقه بیرون میزد.... خدای من داشتم بلند بلند فکر میکردم _گوه خوردم ارسلان حتما مثل قبل که تنبیهم می‌کرد توی #ک_.صم فلفل می‌ریخت ددی خیلی خشنی بود واقعا دیگه توان سوزش شدید واژنمو نداشتم _ک‌_صتو آتیش میزنم هرزه و فندک. بزرگی از جیبش در آورد میدونستم وقتی ارسلان چیزی میگه بهش عمل میکنه https://t.me/+LHL3c3QiLfJmOWVh https://t.me/+LHL3c3QiLfJmOWVh https://t.me/+LHL3c3QiLfJmOWVh _با اون ک‌_ص کثیفت خداحافظی کن که قراره آتیشش بزنم
إظهار الكل...
🔞شهوت صورتی 🔞

دختر ریزه و میزه و #کیوتی که خودش از #گرایشش خبر نداره استخدام یه شرکت میشه که به خاطر #پول مجبور میشه #لیتل مامی و ددی بشه و هرشب......🤤🧸🍼 رمان دارای محدودیت سنی و صحنه های باز است 🔞

خدمتـــکار🔞 هـــات🔥 #پارت_۶۴۴_واگهـــــــــی‌واگهــــــــــــی💯🔥🔞💦 - کی*ر میخوای یا انگشت؟از چیزت میپرسی ببینم کدوم رو میخواد؟💦🔥 - سی...سیروان لطفا... گفت و پاهاش از هم باز کرد و دستش رو روی لبه ی تیشرتش گذاشت و با یه حرکت از تن درآورد. حالا با سوتین بود و تنش میلرزید و از گر گرفتگی قرمز شده بود. نیم خیز شدم و پاهام دوطرف بدنش گذاشتم که چشماش ازم دزدید و دستاش به سمت کش شورتم کشیده شد. با نشستن دستای کوچیکش روی کش شورتم و پایین فرستادنش، کی*رم بیرون زد و صدای قورت دادن آب دهنش رو منم شنیدم. با دستاش کی*رم رو گرفت و شروع به ور رفتن باهاش شد. یه دستش رو به ک*صش مالید و خیسی و لزجی ک*صش رو روی کل کی*رم مالید و حالا توی دستش به راحتی بالا و پایین میشد و کم کم کی*رم داشت سیخ و کلفت میشد. دستاش پس زدم و با گرفتن کی*رم خودم بین پاش تنظیم کردم و روی لزجی ک*صش مالیدم و چندبار کلاهکش رو داخل واژن پر آبش فرو بردم و درآوردم که صدای اعتراض و ناله های سر لذت و خماریش فضای اتاق پر کرده بود. - آی...آخ...بزن توش دیگه...الان فقط دلم کی*رت رو میخواد...اذیت...نکن...بزن توش... - هنو زودته کوچولو... گفتم و با یه حرکت کنار رفتم و روی زانو نشستم وبا گرفتن بازوش بلندش کردم و با اشاره به کی*رم لب زدم. - شروع کن ببینم تا چه حدی میتونی پیش بری، هرچقد بیشتر بهم حال بدی امشب یه سکس توپ برات میزنم که فرداشم بخوای و خودت بگی ک*صم رو جر بده... - تا این حد مطمئنی که این حرف رو میزنم؟ - بستگی به تو داره بهم حال بدی بهت حال میدم موش کوچولو... گفتم و چشمکی بهش زدم که از تخت پایین رفت و بالشت رو پایین انداخت و روش زانو۴ زد و روی تخت خم شد و با دستاش کی*ر شق شده ام رو گرفت و زبونش رو روی کلاهکش زد و..... - اوممممم چقد کلفت شده، اخ لعنتی ببین چجور رگاش بیرون زده! - معطل چی هستی شروع کن! انگار منتظر این حرف بود که نصف کی*رم توی دهنش برد و میک عمیقی زد . با یه دستش کی*رم رو گرفته بود و با یه دست دیگه اش خا*یه هام رو میمالید. انگار با همه نا بلدیش خوب داشت تحریکم میکرد. کی*رم از دهنش درآورد و تفی روش انداخت و دوباره شروع به لیس زدن و مکیدنش کر . هربار تا نصف داخل دهنش میبرد و زبونش رو دور تا دورش میچرخوند و کلاهکش رو میمکید. زبونش رو لیس وار تا پایین و روی خا*یه هام میکشید و اروم و نوبتی شروع به مکیدنش کرد.س زیاد وارد نبود ولی همین باعث شده بود تحریک بشم و خودم بهش بسپارم ببینم تا کجا پیش میره. کی*رم بین انگشتای کوچیکش ماساژ میداد و با دباش میگرفت و تا نصف وارد دهنش میکرد. دهنش کوچیک و داغ بود و امین بیشتر باعث کلفت شدن و سیخ شدنش میشد. چیزی تا اوجم نرسیده بود که بازوش گرفتم و روی تخت انداختم . پاهاش از هم باز کردم سیلی محکمی روی واژن پر آبش زدم که صداش اکو وار توی اتاق پیچید. - اییی... اخ لعنتی زود باش دیگه من میخااام...وای...آه... - خوشم میاد از اینکه تا این حد بیتاب کی*رمی ... - وای چقد حرف میزنی تو، کارتو بکن ...آهههه ...چیزتو بده دیگه ....آخ...آی... بدون حرف دیگه ای کی*رم رو روی واژن لزجیش مالیدم و چندبار فقط کلاهکش رو داخل فرستادم و درآوردم و درست زمانی که صدای ناله اش به اعتراض واسه کردنش تبدیل شد، با بی رحمی کل کی*ر کلفت و سیخ شده ام رو تا خا*یه هام توی ک*صش کوبیدم. صدای جیغش و ناله ی پر از دردش بلند شد و من بی اعتنا به چنگ انداختن انگشتاش روی بازوم پی در پی شروع به تلمبه زدن کردم. - آی...آخ...وای لعنتییی...خیلی کلفته چیزت...اییی...بیشتررر بزن....ببشتر بکوب چیزتو توم....آییییی... - جووون... میخواستی زیر چیزم جر بخوری دیگه...ک*صت رو زیر همین کی*رم جر میدم که نتونی تا یه هفته تکون بخوری موش کوچولو... حرفموتموم نشده بود که شدت ضرباتم رو محکمتر کردم و ....❌🔞💯 💯🔥🔞💯🔥🔞💯🔥🔞💯🔥🔞💯🔥🔞💯🔥🔞💯🔥🔞💯🔥🔞💯🔥🔞💯🔥🔞💯🔥 https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk خجالتش میشه بگه کی*رتو بزن تو ک*صم بهش میگه اون چیزتو بده دیگه!!!🤣🤣 #فول‌هات‌سکسی‌شورت‌خیس‌کن🔞❌💯🔥
إظهار الكل...
- خشتکت داره میترکه شوهر خاله ک.یرت واسم راست کرده؟🔞💦 - انقدر لخت جلو من نگرد عطرین خالت ببینه فکر بد میکنه لا اله الا الله جمع کن لنگاتو دختر حرصی نگاهی به تن عضلانی و س*کسیش  انداختم و با غیض نگاهمو از مردونگی کلفتش که داشت خشتکشو جر میداد گرفتم این مرد با اون تن و بدن و سایز مردونگی واسه خاله ی عجوزم زیادی خوب بود دلم میخواست بجای خالم من زیرش بلرزم و آه بکشم حشری نزدیکش شدم و قدمو بلند کردم تا لبای کوچولو و سرخمو رو لباش بزارم که شتاب زده به عقب هلم داد و رو زمین پرد شدم. - آخخ....آییی کمرم....... نگران سریع سمتم اومد که با شیطنت بیشتری ناله کردم و با چشمای اشکی نگاهش کردم. - چت شد؟؟ عطرین ببینمت کجات درد گرفت؟ خمار دست ظریف و سفیدمو رو ک.ص خیسم گذاشتم و روی سوراخم کشیدم که رنگش پرید. - آییی سیامک ......اونجام درد میکنه سوراخش نبض میزنه خواست نگاهشو به سختی بگیره که نوک انگشتمو تو سوراخم هل دادم و از درد جیغ بلندی کشیدم که حرصی دستمو از رو ک.ص کوچولوم پس زد - توله سگ حشری وای به حالت با انگشتت پردتو زده باشی عطرین بیچارت میکنم!!! بی طاقت پاهامو بیشتر جلوش باز کردم که با لمس انگشتای کلفتش رو ک.ص صورتیم نفسم رفت چو.چول خیسمو با نوک انگشت داغش تکون داد و تو سوراخ تنگم یکم هل داد که اشکم چکید. - آخخ....دردم میاد سیامک زیپ شلوارشو پایین کشید که با دیدن ک.یر کلفتش رنگم از ترس پرید - خودم پردتو میزنم عطرین امشب زیر ک.یرم جر میخوری وای به حالت جیغ بزنی کوچولو با دهن خوشگلت زیر شوهر خالت ناله کن...... فرصت تحلیل کردن بهم نداد و یه ضرب خودشو تو سوراخ تنگم فرو کرد و...... https://t.me/+E-S0FWokNkg4MzE0 https://t.me/+E-S0FWokNkg4MzE0 https://t.me/+E-S0FWokNkg4MzE0 عطرین، دختر شیطونی که بر خلاف خانواده مذهبیش یه دختر آزاد و حشریه که چشمش شوهرخاله ی هات و سک*سیش رو گرفته و برای جر خوردن زیرش دست به هر کاری میزنه تا اینکه........💦🍒🔞
إظهار الكل...
حـ‌ــ‌ـریـ‌ـ🔥ـ‌ـرِ تـ‌ـ‌‌‌‌ـنـ‌ـت

به قلم: راحله dm بزرگسال و اروتیک🔥 نویسنده‌ ی رمان های بیوهِ برادرم/ گیوا / گناهم باش‌و...

1
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.