cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

همسرانه حریم زندگی💑

👈مطالب زناشویی،همسرداری💑 ایده،گیف و کلیپ و متن های عاشقانه💏 ♻زیر نظر اَبَر گروه حریم زندگی♻ ❌کپی حرام❌ ✅فوروارد آزاد✅ ✅ورود آقایون آزاد✅ ایدی ادمین 👇🧚‍♀👇🧚‍♀👇 @Shaparak0095

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
11 420
المشتركون
+724 ساعات
+557 أيام
+23930 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

#تلنگر #آقایون_بخوانند زنی که دوستت داره .... را تنها نگذار به این بهانه که چون دوستم دارد همیشه هست. زیادی که تنهاش،بزاری به تنهایی عادت میکنه آن وقت حتی اگرم دوستت داشته باشه دیگه بود و نبودت براش فرقی نمیکنه چون دوست داشتن در تنهایی را یاد گرفته @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
إظهار الكل...
موقع خشم و عصبانیت دیوانه بازی در می آوری یا...... توصیه می کنم دنبال راه حل باش❗️❗️❗️ #صوتی بشنوید از محسن محمدی نیا ♻️ ✴️روانشناس و ✴️مشاورخانواده تحکیم روابط زوجین👩‍❤️‍💋‍👨 @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
إظهار الكل...
#همسرانه راحت و آسوده با همسرتان صحبت کنید. تمام و کمال حقیقت را به او بگویید هرچند باعث دردسر شود. دروغ مصلحت آمیز و تقیه و... مشکلات را بیشتر میکند. ‎‌‌‌‌‌‌‌@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
إظهار الكل...
#ایده_متن عطر نَفَسَت سوره ی صُبح است تا پیله شُدم بَر نَفَسَت جاان گرفتَم ! #سارا_صحرا @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
إظهار الكل...
کاش از امروز در شهر خیرات کنند حال خوش را، دلخوشی را کاش از امروز در شهر نفس عمیق که میکشیم، ریه هایمان پر شود از دوست داشتن... کاش لبخند جا خوش کند روی صورتمان... کاش از امروز در شهر تیتر اخبار پر باشد از امید امید امید... #علی_قاضی_نظام @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
إظهار الكل...
#بهترین‌کانالهای‌تلگرام‌را‌به‌شما‌معرفی‌‌می‌کنیم #تیم‌‌مدیریت‌تبادلات‌سلوک👇🏿👇🏿👇🏿 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ؛♧نسکافه ؛~@Nescafe_coffee ؛♧حرف های دلنشین باخدا ؛~@khuda_aa ؛♧متن های کوتاه، جملات سنگین ؛~@jomlea ؛♧پزشک خود باشیم  ؛~@Doctor_self ؛♧یه دنیا عکس پروفایل ؛~@cafeaks1 ؛♧زندگی همسرانه و زناشویی من ؛~@harimezendgi ؛♧آهنگهای شبگردی و ریمیکسای ایرانی ۲۰۲۴ ؛~@Pezhvak5 ؛♧جملات تکان دهنده هشت ریشتری ؛~@matn_nab20 ؛♧جملات سنگین و حرف حساب ؛~@ZiBaTaRiN_JoMaLaT ؛♧زندگی شاد روزانه ؛~@abnabatti ؛♧‌آرامبخش ترین متنهاکلیپ واستوری ؛~@mahfeldostaneh ؛♧با دوبیتی هاش ، عاشقی کن ؛~@shirinroyayi ؛♧ویدیو استوری ؛~@clip_kota ؛♧دستپخت مامان ؛~@Ashpazi_3s ؛♧قشنگ ترین دلنوشته ها ؛~@delnvesa ؛♧متن‌ها و استوری های بسیار زیبا ؛~@Mehrabani_Ha ؛♧ذکرها و دعاهای گره‌گشا سرکتاب قرآنی دقیق ؛~@quran_karim786 ؛♧استوری، متن و عکس های ناب، قشنگ و خاص ؛~@Zendegijarist2 ؛♧افزایش قد و تغییر رنگ چشم با سابلیمینال ؛~@subliminal_radan ؛♧منبع تبریک تولد و کلیپهای اینستا ؛~@tavalodmibarak2 ؛♧معدن عکس پروفایل ؛~@shahreeaks ؛♧زخم های دلتنگی ؛~@bargrizan_mm ؛♧جملات جادویی که روحتو جلا میده ؛~@kolbebaroni ؛♧شعر خوب ، حال خوب ؛~@kolbehmatn ؛♧بهار سبز سبز من باش ؛~@Baharsabzam ؛♧استوری ویژه دهه کرامت ؛~@MAJNOONHOOSEIN_13 ؛♧جملاتی که شما رو میخکوب میکنه ؛~@its_anak ؛♧ملت عشق ؛~@GhalamdanEshgh ؛♧شعر و متن کوتاه و زیبا ؛~@kahkeshan_eshge ؛♧آهنگ‌هایی که حال شما رو خوب می‌کنه ؛~@NAVAZANDEGAN ؛♧عاشق خودت باش ؛~@BehtareenBash ؛♧انواع خورشت وشیرینی ؛~@Reyhanekittchen ؛♧شیکترین دیزاین دسرو ژله فودکده ؛~@food_kadee ؛♧شگفتی ها و عجایب جهان ؛~@shogo_jaleb ؛♧کلیپ کده اینستاگرام ؛~@instatv1 ؛♧عاشقانه هایی از جنس دل های بی ریا ؛~@kafeh_sher ؛♧متافیزیک ، سفر روح ، فرشته درمانی ؛~@Shafayezendegiii1 ؛♧بیو عکس پروفایل آهنگ های غمگین حرف دل  ؛~@Biiootext ؛♧برترین اشعار شاعران ؛~@SHEROSHEYDAi1 ؛♧عاشقانه‌هایی ازجنس یک زن ؛~@Vaghtteasheghy ؛♧زیباترین کلیپهای عاشقانه همینجا ؛~@mashghe_eshgh_1 ؛♧صفر تا صد نگهداری گلهای آپارتمانی ؛~@cafegolemehrbano ؛♧طب سنتی و زیبایی پوست با گیاهان دارویی ؛~@eajazee_giahan ؛♧اخبار و حوادث داغ روز ؛~@Khabaar_1 ؛♧دلتنگیهای شبانه‌ی من ؛~@tanhaeehayshabaneman ؛♧رمان جذاب و زیبای آیدا و مرد مغرور ؛~@rafigq ؛♧استوریجات و پیام‌هایی از خداوند ؛~@AKHLAGH_ELAHI ؛♧صدای پای بارون ؛~@zirebaranyadeyar ؛♧شعر و مشاعره ؛~@moshere ؛♧پروکسی پر سرعت ؛~@POROXEE ؛♧رفاقت با خدا ؛~@ta_karbala_rahi_nist ؛♧دلدادگان عاشق ؛~@delldadeghan ؛♧استوری با کلاس بزار همه عاشقش بشن ؛~@eshge_Mr_Ghazi ؛♧نجوای عشق ودلبری ؛~@shabhaytalkh ؛♧تک مصرع برای بیو ؛~@bio0shik ؛♧سرزمین آریایی ؛~@royayemehr ؛♧زیباترین اشعار ؛~@av_baroon ؛♧کلی پروفایل خاص و قشنگ ؛~@ZZhianaa ؛♧پروفایل هایی که هیچ جا ندیدی ؛~@photoniceee ؛♧تصاویر زیبا پروفایل شیک ؛~@profilshiky ؛♧عکس‌نوشته‌پروفـایل‌باکلاس وزیبا ؛~@ax_profile_shik ؛♧دلتنگی ؛~@deeeltangam ؛♧کلیپ اینستاگرام ؛~@to_eshghami ؛♧مناجات با خداوند ؛~@BARAKATE_14MASUM ؛♧کلیپ تولد مبارک اردیبهشت ماه ؛~@tavalodtavalod99 ؛♧زیباترین استوری های شیک و متنوع ؛~@Akstalaiy ؛♧آموزش غذا دسر و شیرینی خوشمزه ؛~@FOOToFAN_ASHPAZI ؛♧زیباترین کلیپهای پدر و مادر آسمانی ؛~@madardostatdaramj ؛♧خوشگلترین کلیپ استوری اینستایی ؛~@Donyayekelipmersiy ؛♧۷۰۰۰۰ عکسنوشته کمیاب پروفایل ؛~@ziba_profill ؛♧قویترین دعایی که معجزه میکند ؛~@KanzolKhavas ؛♧خداوندا عاشقتم ؛~@khodaya_asheghtam ؛♧متن هایی که روح توراآرام میکنه ؛~@bitohargezjjj ؛♧آهنگهای شاد شاد جدید عروسی ۱۴۰۳ ؛~@music_remixshad ؛♧آهنگهای شاد جدید برا ظبط ماشین۱۴۰۳ ؛~@SHAHmusix ؛♧پروکسی و فیلترشکن رایگان ؛~@proxyporsoat ؛♧گالری عکس پروفایل ؛~@aks_profilestar ؛♧آهنگای شاد بروزترین آهنگ از هر سبکی اینجاس ؛~@Pezhvak6 ؛♧گلچین کلیپها آهنگهای فوق‌العاده زیبا ؛~@STOREMUSIX ؛♧استوری انگیزشی ؛~@StoriAm0_5 ؛♧بنام مادرم به عشق پدرم ؛~@benamepedar_madar ؛♧زیباترین عکس نوشته ها ؛~@Fekrezib ؛♧خوشگلترین عکس نوشته زیباترین استوری ؛~@mersikehastiypro ؛♧اینجا پر از حال خوبه ؛~@afarinesh8 ؛♧؛ اشعار ممنوعه؛ ؛~@kalameJan ؛♧#ویژه: به رنگ دریا ؛~@berang_darya 🟦@sulooktab
إظهار الكل...
.
إظهار الكل...
#پارت_372  وقتی وارد سالن شدم ، نگاه اژدر به سمتم کشیده شد....چند مدتی بود اصلا ندیدمش...هیچ تغییری درش دیده نمیشد جز تغییر رنگ جلیقه اش از خاکستری به سیاه راه راه....! ابروهاشو بالا انداخت و گفت: -خوش اومدی شانار....بیا جلوتر.... نگاهی به ارسلان انداختم و رفتم سمت‌میز...صندلی رو عقب کشیدم و آهسته سلام کردم...اژدر جواب سلاممو داد اما ارسلان چیز دیگه ای گفت: -اونی که قرص خواب آور میخوره هم قَد‌ِ تو نمیخوابه.....از این به بعد صبح زود بیدارشو... سرمو به سمتش چرخوندم و گفتم: -مگه پادگان!؟ نگاه طمانینه ای بهم انداخت و بعد گفت: -زبونت تلاش زیادی برای تقسیم شدن به دو نیمه داره! نگاهمو ازش گرفتم و سعی کردم بجای کَلکَل کردن با این مرد همیشه ی خدا خشن از غذاهای خوش رنگ و لعاب و خوش بوی روی میز یکی رو برای خوردن انتخاب کنم....یکم برنج و چند تیکه ماهی توی بشقاب گذاشتم و آهسته مشغول خوردن شدم که اژدر با حالتی پچ پچ مانند برای ارسلان شروع به توضیح حرفهایی داد: -اینکه بری یا نری تصمیم باخودت اما من میگم برو....به هر حال اون خیلی جاها بدردمون خورده....‌بد نیشت این روابط پررنگتر بشه.... ارسلان مردد گفت: -اصرارهای زیادش حالمو بهم‌میزنه....ولی نرفتن رو به رفتن ترجیح میدم -اما من برعکس فکر میکنم...رفتن بهتره.... صورت ارسلان اونو برای پذیرش چیزی که اژدر درموردش حرف میزد،کمی مردد نشون میداد.‌‌‌با این حال من همش فکر میکردم کجا رفته اون دختری که ارسلان بخاطرش منو فرستاده بود اینجا حالا خبری ازش نیست...!؟ نکنه قایمش کرده!؟ نه نه....اگه قراره کسی قایم بشه مثل دفعه قبلی این من بودم...ظاهرا اون هرکی بود میشد بهش گفت سوگلی ارسلان...‌یه سوگلی مهم که نمیخواستن خاطرش مشوش بشه از حضور من.....بی هوا پرسیدم: -نمیاد با ما غذا بخوره !؟؟؟ تا اینو گفتم اژدر و ارسلان هردو باهم بهم‌خیره شدن....نگاهاشون پرسشی بود....چنگال رو پاین آوردم و گفتم: -منظورم همون خانم.... و چشم دوختم به ارسلان: -همونی که توی اتاقت بود! اژدر یه نگاه به ارسلان انداخت و بعد مشغول خوردن غذاش شد...اینکارش یه جورایی از زیر جواب در رفتن بود عوضش ارسلان اخم کرد و گفت: -تو بهتره غذایی که گذاشتن جلوت رو کوفت کنی و سوال اضافه نپرسی! دُز تلخی لحنش به حدی زیاد بود که دیگه کنجکاویمو ادامه ندادم....ولی حس میکردم اون هنوز هست...هست که من باید همچنان تو اتاق جداگونه سر میکردم و چه بهتر که باید توی یه اتاق جدا سر میکردم! غذامو که خوردم دستمال سفیدو روی لبهای چربم کشیدم و بعد رو به اژدر گفتم: -میتونم برم بیرون !؟؟ تو حیاط....!؟ اژدر نگاهی به ارسلان انداخت و بعد چون دید اون چیزی نمیگه و سرگرم خوردن ناهارش هست گفت: -آره....میتونی بری! -ممنون..... از خونه زدم‌بیرون..... بعد اونهمه بارون حالا گرمای افتاده حیاط خیلی دلچسب بود. یه جورایی آدم دلش میخواست همه جوره این‌گرمی رو جذب کنه.... ابراهیم‌جلوی در ایستاده بود و با شفیع شطرنج بازی میکرد.... و سگهای ارسلان یه گوشه غذا میخوردن...فکر کنم ارجب و قرب اون‌سگها از تمام اهالی این خونه واسه ارسلان بیشتر بود آخه اونقدری که به اون سه تا سگ می رسید به بقیه نمی رسید! نگاهمو از شفیع و ابراهیم‌گرفتم و سمت باغچه ی گلها رفتم.... یه باغچه ی مستطیل شکل و طولانی که به شدت زیبا و خوش بو بود.نیم ساعتی از بودنم کنار اون باغچه میگذشت که شیرین و سمیرا از دور به سمتم اومدن....فکر کردم اومدن که بهم‌بگن باید برم داخل اما اینطوری نبود...چون مقصدشون همون ردیف باغچه های پر گل بود.... وقتی از کنارم میگذشتن شیرین با خنده و سمیرا با غرور نگام کرد..... -سلام خانمجان! جواب سلام‌شیرین رو دادم و بهشون خیره شدم...کنجاکاو بودم بدونم میخوان چیکار کنن....سمیرا کنار باغچه ایستاد و بعد گوشیشو سمت شیرین گرفت و گفت: -بزنی رو اون‌قرمزه عکس میگیره..... شیرین نگران و پر تشویش گفت: -اژدر خان عکس گرقتن و ممنوع کرده...اگه بفهمه پدرمونو درمیاره! سمیرا یه ژست سکسی گرفت و بعد گفت: -عهههه....کارتو بکن دختر....ترسو..... شیرین چند تا عکس از زوایای مختلف از سمیرا گرفت و بعد گوشیشو داد دستش و اومد سمت من و با نیش باز بهم خیره شد و پرسید -اَفتو چقذه خوبه خانمجان....نِه !؟؟ لبخند زدمو گفتم : -آره خیلی خوبه...‌ سمیرا هفت هشت تا سلفی از روایای مختلفت از خودش گرفت و بعد اومد سمتمو کاملا بی مقدمه پرسید: -تو دقیقا نسبتت با آقا چیه!؟؟ دوست دخترشی !؟ اینجا خیلی چیزا راجبت میگن‌ولی من کنجکاو بودم از زبون خودت بشنوم..... هاج واج به این دختر پر رو نگاه کردم.... @harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
إظهار الكل...
مَن دلَم میخٰاد زیر گَردنت بُوســــــه‌هٰاموُ جٰابذارَم❤️ ✦⃟░⃟✦⃟░⃟❤️✦⃟░⃟✦⃟░⃟✦
إظهار الكل...