cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

سودای تو❤️❤️

سلام دوستان به چنل رمان من خوش اومدید😍😍 اسم رمان : #سودای_تو ✨ ژانر:#گی_تریسام_پلیسی_مافیایی نوع پارت گذاری:یه روز درمیون نویسنده:#افسونگر

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
2 582
المشتركون
-1024 ساعات
+47 أيام
+17130 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Repost from N/a
#سودای_تو #پارت_۲۷۲ آه سموئل تو دهن امیر خفه شد امیر تن پوش سموئل رو از تنش در آورد و حالا سموئل کاملا عریان شده بود وقتی چشم مسیح به آلت بزرگ سموئل خورد سرش رو عقب برد و چند لحظه مکث کرد و بدون حرکت و با تعجب اول به آلتش و بعد به صورتش نگاه کرد خودش و امیر هردو هیکلای خیلی عالی و آلت های نسبتا بزرگی داشتن اما اون یه کینگ سایز لعنتی بود مسیح با حالی بامزه آب دهنش رو قورت داد و ترسیده گفت +الان که فکرش رو میکنم میبینم خیلی گرسنمه من دیگه برم بخوابم ...اصلا هم به ناراحتی من فکر نکنید بخدا به هیچ وجه ناراحت نمیشم شما ادامه بدیدن . امیر هم به پیروی از مسیح و تصور اتفاقات دردناکی که ممکن بود براش بیفته گفت -منم تازه یادم اومد که بچه هام رو از مدرسه نیاوردم باید برم دنبالشون هر دو خواستن به سرعت به سمت در فرار کنن که سموئل گردن هر دو شون رو به چنگ گرفت و با نیشخندی که شرارت ازش میبارید گفت ☆بودین حالا +نه خیلی ممنون ما دیگه رفع زحمت کنیم
إظهار الكل...
🤣 34 7👍 1
Repost from N/a
#سودای_تو #پارت_۲۷۲ آه سموئل تو دهن امیر خفه شد امیر تن پوش سموئل رو از تنش در آورد و حالا سموئل کاملا عریان شده بود وقتی چشم هر دو پسر به آلت بزرگ سموئل خورد امیر سرش رو عقب برد و هر دو چند لحظه مکث کردن و بدون حرکت و با تعجب اول به آلتش و بعد به صورتش نگاه کردن هردوی اونا هیکلای خیلی عالی و آلت های نسبتا بزرگی داشتن اما اون یه کینگ سایز لعنتی بود مسیح با حالی بامزه آب دهنش رو قورت داد و ترسیده گفت +الان که فکرش رو میکنم میبینم خیلی گرسنمه من دیگه برم بخوابم ...اصلا هم به ناراحتی من فکر نکنید بخدا به هیچ وجه ناراحت نمیشم شما ادامه بدیدن . امیر هم که از غولی که روبه روش دیده بود ترسیده و گفت -منم تازه یادم اومد که بچه هام رو از مدرسه نیاوردم باید برم دنبالشون هر دو خواستن به سرعت به سمت در فرار کنن که سموئل گردن هر دو شون رو به چنگ گرفت و با نیشخندی که شرارت ازش میبارید گفت ☆بودین حالا +نه خیلی ممنون ما دیگه رفع زحمت کنیم
إظهار الكل...
00:13
Video unavailable
مامیش فلفل میریزه رو ناز لیتل گرل کیوتش...🔞❤️‍🔥 #پـارت_واقعی💯🏳‍🌈 خودش را منقبض کرد و با نفسی حبس به چشمان مکار سیلوا نگاه کرد بخاطر سوزش #حفره صورتیش را بالا کشید و با صدای ضعیفی گفت +داره...میسوز...م.🥺🔥 پوزخندی زد و نگاهش را روی صورت جمع شده ی آرورا چرخاند: +البته!بایدم بسوزه، روش #فلفل ریختم برات عزیزم.😈 سوزش کم کم بالا رفت و برای همین سعی میکرد پایش را ببندد که سیلوا با خط کش محکم روی #پوسی آرورا کوبید😡🩸 +اجازه تکون خوردن نداری.😏 _مامی #غلط کردم ببخشید...🍼🍓 https://t.me/+zv6LBSTDdKUxNGU0 https://t.me/+zv6LBSTDdKUxNGU0
إظهار الكل...
8.19 KB
00:07
Video unavailable
پسر کوچولویی که بادیگارد مرد مافیایی شده و بجای مرد با خوردن نوشیدنی که توش تحریک جنسی بود مسموم میشه.💦🔞 ⭕️بنر واقعی مرد با دیدن نگاه خیس و ملتمس پسر زیرش به سمت لب‌هاش هجوم برد و با گرفتن چونش و چرخوندن گردنش تو همون حالت شروع به بوسیدنش کرد. یوهان چشم‌هاش رو بخاطر حس خوبی که میگرفت بست. ناله های مردونه‌ای که به گوشش میرسید... حرکت انگشتاش رو دیکش... زبون خیسش که رو زبونش میپیچید.. همه حرکاتش خشن و حساسن... تاحالا انقدر تحت سلطه نبود... _"آه...من...نزدیکممم" با حس نزدیک بودنش با ناله گفت و یونگ بوسه‌ای زیر گوشش زد. _"برام بیا بیبی بادیگارد" با شنیدن صدای خشدار و ملایم مرد با لرزش شدیدی به ارگاسم رسید. _"عاحححح" https://t.me/+xdkS-HjCkhc1ZDE0 https://t.me/+xdkS-HjCkhc1ZDE0
إظهار الكل...
2.87 KB
Repost from N/a
01:26
Video unavailable
ددى دانشمند و خشنى كه عاشق پسر عموى ليتلش ميشه و توى ازمايشگاهش استخدامش ميكنه وقتى ميفهمه داره خيانت ميكنه بلايى….🔞🔥 با صدايى از خواب بيدار شدم كه ديدم مايكل كنار #تختم نشسته شوكه بهش نگاه كردم كه گفت _تو واقعا فكر كردى بخاطر ارام بخش حالت بهتره؟؟ خواستم #جيغ بكشم كه دستشو گذاشت روى دهنم و اومد سمتم و روم خيمه زد اروم كنار گوشم پچ زد _تنها راه درمانت سكس با منه پسر عموى كوچولوم😈👅 با دست بزرگش شلوار و شورتم كشيد پايين و اروم انگشت فاكشو روى #سوراخ تنگ و خيسم كشيد بدون هيچ ملايمتى واردم كرد كه بدنم لرزيد بعد از اماده كردنم🤤💦 كير كلفت و رگ دارشو از توى شورتش در اورد وقتى دستشو از روى #دهنم برداشت با ناله اى گفتم +دلم واسه كيـ.ـرت تنگ شده بود #ددى🍌🍑 پوزخندى بهو زد كه #كلفتشو روى سوراخم تنظيم كرد و… https://t.me/+Da9X4JbFcdJlODM0 توى ريه هاى ليتلش بخاطر خيانت كردن گُل ميكاره و فقط سكس كردن با خودش اونو درمان ميكنه🫦♨️ ۸ صبح پاک شه 🌞
إظهار الكل...
8.44 KB
Repost from N/a
00:06
Video unavailable
#گی🏳‍🌈 #عاشقانه💞 #هات💦 #اجباری♨️ با دیدن با..سن سفید و توپرش چشماش برقی زد. پر ولع اسپنکی به اون با..سن گوشتی زد.‌ _هر بار این با..سنت رو می بینم دلم می خواد تا ته جرت بدم. 🍑🍌🫧 کمی از هم بازش کرد و نگاهی به اون سوراخ صورتی جذاب انداخت. _لعنتی بیشتر از این نمی تونم جلوی خودمو بگیرم. خودتو آماده کن برای پر شدن عزیزم.🫦💧🍆 هنوز باشه از دهن ماهان بیرون نزده خودش رو تا ته داخلش کرد.🔥🌈💯 https://t.me/+r8DLFBR4jZw0ZDdk رابطه ی پسر فلج با پرستارش.👆🤤 ماهان پسر ریزه میزه ی بامزه ای که پرستار برادر دوست پسر مرحومش که از قضا فلجه میشه تا ازش مواطبت کنه ولی نمی دونه که امیرعلی ما اصلا فلج نیست و فقط برای گیر انداختن آمینه که همچین نقشی بازی می کنه.😈🔞❌ ۸ صبح پاک شه 🌞
إظهار الكل...
6.14 KB
_میخوام برم ژل بزنم ... _تازه لباتو ژل زدی که ... _نه .. نازمو ...🍓 خط نازم از زیر شورت سالارشو شق کرده بود . انگشتشو از شورتم عبور داد و #کلیتوریسمو با دستاش گایید. لبشو نزدیک گوشم آورد و شهوتی پچ زد : _ژل چرا ؟ اینقدر تو بهشتت #تلمبه میزنم که خودش باد کنه ... 💦🍑 رو‌میز هلم داد و نازمو میک زد .صدای آه و ناله هام حشریش کرد تا اینکه داغی کلفتشو ...😱💦🤤 https://t.me/+NMAR8_49399lNmI0 https://t.me/+NMAR8_49399lNmI0 تو آشپزخونه ،شب تا صبح میگادتش تا تپلشو حسابی درشت کنه ...
إظهار الكل...
Repost from N/a
پارت جدید مافیای شهوتی آپ شد😱💦🤐 دختری که به یه مافیا فروخته میشه! https://t.me/+nCoOTcEFS9gwMzJk 1پاک
إظهار الكل...
گی   #همخونه‌ای برای اینکه عشقش زن‌ نگیره،دست میذاره روی نقطه ضعفش و اونا با #رقیب عشقیش تهدید میکنه.🔥
فریاد کشید توی صورتش وگفت _بری زن بگیری به خدا میرم #شوهر جاوید می... از #ضرب دست سنگین غیاث صورتش برگشت، غیاث موهاش روچنگ زد و توی صورتش غرید _یبار دیگه حرفی که زدی رو بگو. حالا که غیاث اینقدر نزدیکش بود اونم اینقدر خشمگین مگه #جرات داشت حرفش رو تکرار کنه. میدونست سر این‌ حرف بدبخت میشه ولی باید میزد این حرف رو براش #نگه داشتنش. باچشمای اشکی نگاش کرد وگفت _زن‌نگیر. غیاث باخشونت #پرتش کرد روی کاناپه وروش خیمه زد  لب روی #لبش گذاشت و ....⭕️💦🔞 https://t.me/+viWHMgqrMhYwYmY0 https://t.me/+viWHMgqrMhYwYmY0
إظهار الكل...
Repost from N/a
#خشن🗡 #گی🏳‍🌈 #مافیا#تجاوز♨️ هرچی میزدمش خشمم فروکش نمیکرد صدای گریه اش روی مخم بود 🔪 دستامو بین موهاش بردم و کشیدمشون نعره ای کشید که لگدی به شکمش زدم _بخــ...دا من خیانت نکــ...زدم اهمیتی ندادم و انداختمش روی تخت ، پیراهنشو تو تنش جر دادم 😈 کمربندمو برداشتم و روی سینه اش زدم خودشو تکون میداد و ناله میکرد که سیلی محکمی تو دهنش زدم 😱💦 https://t.me/+_wmN5A68yfk1ODNk https://t.me/+_wmN5A68yfk1ODNk ۱۲ شب پاک شه 🌞
إظهار الكل...