ادامه مقاله👇
تبدیل «جی» به «چه» نیز فراوان است و در متون قدیم اغلب به جای «چه» (جی) آمده است (رجوع کنید به کتابهایی از قبیل «ترجمانالبلاغه» و «تفسیر سورآبادی» و «الابنیه» و «ذخیره خوارزمشاهی» و…)اما خود کلمه (طالقان) معرب (تالأَن) یا (تارگان) است که «تار» در این ترکیب به معنی و مبدل (دار) به معنی درخت (عموماً) و سپیدار (خصوصاً) است و «گان» پسوند مکان است، بنابراین، طالقان به شهر یا دهی گفته میشود که دارای درختهای زیاد یا دارای درخت سپیدار زیاد باشد.
استاد دانشمند اصفهانی جناب آقای محمد مهریار در کتاب «فرهنگ جامع نامها و آبادیهای کهن اصفهان» که به تازگی منتشر کردهاند، ذیل نام «تالخونچه» مرقوم فرمودهاند: «تالخونچه» که امروز برخی به غلط آن را «طالخونچه» مینویسند و بیشک درست نیست… اما در چندین عبارت بعد چنین مرقوم فرمودهاند: با دقت در این واژه میبینیم که از دو جزء «طال» معادل «تال» و «قان» معادل «کان» ترکیب یافته است. اما در مورد واژه «طال» بیشک اصل آن (تار) است به حکم این که حرف (ل) و (ر) در زبان پهلوی دارای یک علامت بوده است. بنابراین کلمه (طال) تلفظ دیگری از واژه (طار) است و طار معادل (تار) است که معنی آن بر ما واضح است. و جزء دوم همان پسوند (گان) که در تعریب به صورت (قان) درآمده است. بنابراین، طالقان همان (تارگان) یعنی جایی که (تار) بدان منسوب است. و (تار) معادل (دار) است به معنی درخت، اتفاقاً با واژه (طار) معادل (تار) محلهای بسیاری در اطراف کشور آمده است مثل طار (نطنز و گنبدکاووس) و طاران (سراب) و غیره. ولی ظاهراً طالقان معرب تالأَن است…
بنابر آنچه استاد دانشمند پس از اظهارنظر اول خود آوردهاند، معلوم میشود که طالقان معرب است و در تعریب حرف (ط) به جای (ت) میآید. از طرف دیگر، بسیاری از لغات فارسی با حرف (ط) به جای (ت) نوشته میشوند، مانند طپانچه، طهران، طپیدن، طوس و مانند آنها و خود استاد نیز (طار) را معادل (تار) میدانند نه معرب آن. بنابراین، نوشتن طالخونچه با حرف (ط) اشتباه نیست و اگر کسی اعتراض کند که جمع حرف (ط) با (چ) که از چهار حرف مخصوص فارسی است جایز نیست، در پاسخ او باید به کلمات (طپیدن) و (طپانچه) اشاره کرد.
بدون شک «طالقان» معرب (تارگان) است زیرا در کلماتی مانند طبرستان (تبرستان) و طنجه (تنگه) حرف «ت» به «ط» تبدیل شده و در کلماتی مانند ابتهال (ابتهار) اثلم (اثرم) هدیل (هدیر) حرف«ر» به «ل» تبدیل شده و در کلماتی مانند دهقان (دهگان) خانقاه (خانگاه) قصار (گازر) دانق (دانگ) حرف «گ» به «ق» تبدیل شده است.
اما آنچه در یکی از روزنامهها (گویا روزنامه ایران) نوشته شده است که طالخونچه در اصل طالقانچه یعنی طالقان کوچک است، کاملا نادرست است و درست آن این است که در مقابل طالقان خراسان و طالقان ری، در ناحیه اصفهان طالقان جی وجود دارد. و در همان روزنامه آمده است که پس از کشتار هلاکوخان در مراکز اسماعیلیه، طالقانچه به صورت طالقانخونی و طالخونی درآمد، که آن هم نادرست است و طالخونچه در گفتار عوام و به صورت مختصر به صورت طالخونی درآمده است. البته بعضی عقیده دارند که «ی» در آخر طالخونی جانشین «جی» یا «چی» است که شباهتی به «چی» علامت نسبت ترکی داردقدس سرهمثل گاریچی و درشکهچی و…
تا اینجا مشخص شد که در ایران، سه طالقان وجود داشته است که اولی، طالقان خراسان است و دومی، طالقان قزوین یا طالقان ری است و سومی، طالقان جی (بر وزن طالقان ری) است که از نظر ساختمان لغوی تبدیل به طالخونچه شده است و کلمه طالقان به معنی ده یا شهر پردرخت عموماً و ده یا شهر پر از درخت سپیدار خصوصاً باشد و طالخونچه درنظرگاه اول در چند سال پیش چنین جایی بود.
محمد مهدی بن محمد رضا الاصفهانی صاحب کتاب «نصف جهان فی التعریف اصفهان» اسم این محل را (تالی خونی) آورده و ضمن توصیف شرایط اقلیمی به نوعی خربزه به نام کریم خانی اشاره دارد و آن را با خربزه گرگاب اصفهان به لحاظ کیفی برابر دانسته است.
در لغت نامه دهخدا آمده است که خانههای این آبادی بیشتر به صورت قلاع ساخته شده است. ساختمان این ده که اکنون به صورت شهر درآمده، حاکی از آن است که اولاً پیدایش آن تدریجی بوده. ثانیاً، شباهتهای زیادی با ساخت شهرهای پیشین ایران دارد. مساجد و خانههای این محل از نظر مطالعه ساز و ساخت قابل توجه است، از مسجدی به نام مسجد خیبر یا مسجد طالار خرابهای بیش نمانده است اما همین خرابه یادآور مسجد جامع شهر اصفهان است. پلها و قلعههای طالخونچه نشان دهنده عظمت و قدمت شهر است.
طالخونچه محل سکنای تیرهای از شرکتهای یلمه است که قالیهای آنان در سراسر ایران مشتریهای فراوان دارد و اصولاً قالی بافی و چاقوسازی و ساخت گیوههای معروف اصفهانی و ایجاد صنایع دستی از شغلها و مشغولیات این محل است.
ادامه مقاله 👇