⑇𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞𝐁𝐓𝐒
اینجا مجبوری با هفت تا پسر؛ رویاهات رو بسازی !🫀 • Instagram page; <Romance_.Bts> • Romance Admins Daily; @DailyRomance . . 1399.2.14 🌻 2020.4.21 🍣
إظهار المزيد4 183
المشتركون
-424 ساعات
-487 أيام
-24430 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
◝ #Taehyung ✯ #Fic ◜
༉𝙉𝙖𝙢𝙚 : #Lady_Lawyer
༉𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚 : Taehyung & Y/N
༉𝙂𝙚𝙣𝙚𝙧: Action, Criminal, Romance, Dram, Smut
༉𝙋𝙖𝙧𝙩 : 52
ᬁ~𝙒𝙧𝙞𝙩𝙚𝙧 : #Taegook🦋
┈┈┈┈•◦༢✧༢◦•┈┈┈┈
◝𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆𝑩𝑻𝑺◜
Lady Lawyer.pdf5.15 KB
❤ 43
- گپ رمز و نظرات -
- ناشناس نویسنده -
439180
Photo unavailable
◜Lady Lawyer ᭄
-میدونی مشکل تو چیه کیم سونگهیون؟ دنیا رو بدون زنت نمیخوای..شغلت رو بدون زنت نمیخوای..حتی دخترت رو هم بدون زنت نمیخوای!
◜ #Fic
◜ #Taehyung
◜ #Taegook🦋
┈┈┈┈•◦༢✧༢◦•┈┈┈┈
◝𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆𝑩𝑻𝑺◜
❤ 23
43310
๛ #Jungkook • #Imagine • #Delia🍓
┈┈┈┈┈┈┈┈┈°•๛•°┈┈┈┈┈┈┈┈┈
وارد اتاق شدی و موهای نمدارت رو از روی صورتت کنار زدی. دستی به حولهی تنپوش صورتی رنگت کشیدی و نگاهت رو به تخت خواب دادی. هنوز خواب بود. به تخت نزدیک شدی و به چشمهای بستهی جونگکوک نگاه کردی. از تخت بالا رفتی و روی دلش نشستی و زانوهات رو دو طرف پهلوهاش گذاشتی. چهرهش از درد منقبض شد و چشمهای خوابآلودش رو به آهستگی کمی باز کرد.
- پاشو، بسه خوابیدی! بریم بیرون من حوصلهم سر رفته.
چشمهاش رو دوباره بست. بازوهات رو گرفت و قصد کرد تو رو روی تخت بنشونه اما خودت سریع روش انداختی و صورتت رو مقابل صورتش گرفتی. با درموندگی دوباره چشمهاش رو کمی باز کرد و آهسته گفت:
- موهات خیسه میخوره به صورتم پاشو. شکم من جای خوبی برای نشستن نیست! پاشو میخوام بخوابم، فقط یکم دیگه.
- جونگکوک تو همین الانشم 12 ساعت خوابیدی! نمیذارم بخوابی پاشو ظهر شده بریم بیرون.
گفتی و انگشت سبابهت رو روی اجزای صورتش آروم میزدی. بغلت کرد و چشمهاش رو دوباره بست. خیره به چشمهاش، صورتت رو جلو بردی و بوسهی سبکی روی لبهای صورتیش کاشتی. همونطور که تو رو توی آغوشش جای داده بود، غلت زد و باعث شد تو هم روی تخت دراز بکشی. سریع صدای اعتراضت رو شنید.
- جونگکوووک! ای خرگوش بد. پاشو دیگههه...
- خرگوشا از خیسی خوششون نمیاد. اینطوری دیگه موهات نمیخوره بهم. فقط یه ساعت! یه ساعت دیگه بخوابم بعد میبرمت بیرون پیشی شیطونم!
همونطور چشم بسته حرف زد و قبل از اینکه جوابشو بدی، سرت رو به سینهش چسبوند و عطر موهات رو وارد ریههاش کرد.
- اووومممم... بوی وانیل میدی. بستنیِ... توتفرنگیِ... وانیلی... دلم میخواد... بخورمت. ولی... خیلی... خستهام...
با گفتن هر کلمه صداش ضعیفتر میشد تا اینکه در نهایت، به خواب فرو رفت. نگاه شادابت رو از چشمهاش به لبهای نیمهبازش روانه کردی. لبخندی زدی و خودت رو توی آغوشش جای دادی و چشمهات رو بستی. چهرهی خوابیدهش از نزدیک با اون لبهای خرگوشمانندش، خیلی دلنشین، زیبا و به شدت کیوت بود.
┈┈┈┈┈┈┈┈┈°•๛•°┈┈┈┈┈┈┈┈┈
✰ناشناس نویسنده🍓
✰چنل جواب ناشناسهای شما🍓
┈┈┈┈•◦༢✧༢◦•┈┈┈┈
◝𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆𝑩𝑻𝑺◜
❤ 102
1 0192727
◝ #Taehyung ✯ #Fic ◜
༉𝙉𝙖𝙢𝙚 : #Lady_Lawyer
༉𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚 : Taehyung & Y/N
༉𝙂𝙚𝙣𝙚𝙧: Action, Criminal, Romance, Dram, Smut
༉𝙋𝙖𝙧𝙩 : 51
ᬁ~𝙒𝙧𝙞𝙩𝙚𝙧 : #Taegook🦋
┈┈┈┈•◦༢✧༢◦•┈┈┈┈
◝𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆𝑩𝑻𝑺◜
A3814507.pdf7.66 KB
❤ 51
- گپ رمز و نظرات -
- ناشناس نویسنده -
784290
Photo unavailable
◜Lady Lawyer ᭄
+ا.ت درحالی که میخندید جمله رو با صدای بلند خوند:«چگونه بچه دار شویم؟..چرا یکی باید همچین چیزی رو سرچ کنه؟»
◜ #Fic
◜ #Taehyung
◜ #Taegook🦋
┈┈┈┈•◦༢✧༢◦•┈┈┈┈
◝𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆𝑩𝑻𝑺◜
❤ 45
69310
๛ #Namjoon • #Imagine • #Delia🍓
┈┈┈┈┈┈┈┈┈°•๛•°┈┈┈┈┈┈┈┈┈
- چی؟ میخوای زمین رو نابود کنی؟!
سرش رو به طرفت برگردوند و به چشمهای عصبی متعجبت خیره شد. دستهات رو مشت کرد و با کفشهای پاشنهبلندت به سمتش رفتی. متقابلاً به سمتت برگشت و دستهاش رو توی جیب شلوارش فرو برد. بخاطر قد بلندش به جبر سرت رو بلند کردی تا نگاه پر غضبت رو به چشمهاش بدوزی. دستهات رو بالا بردی و یقهی پیراهنش رو محکم توی دستهات فشردی.
- تو فکر کردی انسانها و این جهان همش یه شوخی مزخرفن؟ نمیتونی اینکارو بکنی نامجونشی!
با خونسردی فقط به چشمهات خیره موند. همین که صحبتت تموم شد، انگشتش رو به سمت کلید قرمز رنگی که روی سیستم کنارش بود، برد.
- میتونم. هیچ فرشتهای هم نمیتونه جلومو بگیره، حتی اگه ملکهشون باشه!
لبهات رو روی هم فشردی. با حرص یقهش رو رها کردی و ازش فاصله گرفتی. دست به کمر شدی و ازش روی برگردوندی.
- فقط بگو چی میخوای لعنتی؟
حالا نوبت اون بود که نزدیکت شه. سلانه سلانه به سمتت اومد و کنارت ایستاد. پوزخندی گوشهی لبش نشست.
- یک فرشته نباید از این الفاظ استفاده کنه!
- با یه شیطان باید مثل خودش رفتار کرد!
دست پیش برد و کمرت رو چنگ زد و با جدیت تو رو به خودش چسبوند. دستهات رو روی بازوهای ورزیدهش گذاشتی و سعی کردی ازش فاصله بگیری. گر چه تلاشت بیثمر بود.
- اگه میخوای زمین رو نابود نکنم، پس برای من شو، بعنوان یک... شیطان!
ناخواسته از سر خشم، اشک توی چشمهات حلقه زد. کیم نامجون پسر پادشاه شیطانها بود و حالا شرطش برای نابود نکردن زمین، این بود که ملکهی فرشتهها رو از آن خودش کنه. آیا باید میجنگیدی یا تسلیم این شیطان میشدی؟
┈┈┈┈┈┈┈┈┈°•๛•°┈┈┈┈┈┈┈┈┈
✰ناشناس نویسنده💫
✰چنل جواب ناشناسهای شما💫
┈┈┈┈•◦༢✧༢◦•┈┈┈┈
◝𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆𝑩𝑻𝑺◜
❤ 68
732911
سلام بچه ها جون
ادمین سناریو و ایمجین میخوایم
سن بالا ۱۵
وقت کافی داشته باشید و مسئولیت پذیر
@B9505l6
64900
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.