Still me
هنوزم من..... . . . سالیانیست که من سنگ صبور خودمم . . لطفا آقایون عضو نشن میشه ازم نخواین معرفی کنم یا فلان موضوع رو از اعضا بخوام لطفا ❤❤❤❤
إظهار المزيد214
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
بچه ها من امشب کانال رو پاک میکنم
لطفا ازم دلیل نپرسید،همون جربان از هرچی بترسی سرت میاد و آدمای بی عقلی که جواب اعتماد من و دادن پیج اینستاگرامم رو دادن.....
و لطفا هم بهم نگید بمونم
فقط گفتم که بی خبر و یهو نرم
❤❤❤❤
تازگیا به اینکه کانالو پاک کنم و برم پی خودم خیلی فک میکنم
به قول آذین در حال حاضر به اون مرحله ی خُب که چی رسیدم😐
امروز داشتم کیف پولم روعوض میکردم،یه کارت از کیفم بیرون افتاد و نیمهٔ جان سریع برش داشت و عکس روش رونگاه کرد و این مکالمه بینمون شکل گرفت
.این باباست؟
+نه
.عموئه؟
+نه
.پس این کیه؟
+بابای منه
.وااااای😍😍😍😍😍😍😍😍 بیا یه روز بهش زنگ بزنیم بیاد خونه مون
+نمیشه
.چرا؟
+اینجا نیست
.کجاست؟
+پیش ما نیست
.خب کجاست،بریم پیشش
+رفتیم،یادته یه بار یه جایی رفتیم یه سنگ سیاه بود من بهت گفتم این عکس پدربزرگه؟ همونجا بود،بعضی از آدما میمیرن و دیگه پیش ما نیستن بابای من مرده
.وقتی میمیرن چیکار میکنن؟
+نمیدونم،میرن پیش خدا
.آها،فهمیدم
(نیمهٔ جان میدونه مردن چیه،یه بار یه پرندهٔ مرده دیده،تو ذهنش هست که کسی که بمیره چشماشو میبنده و دیگه نمیتونه تکون بخوره و بیدار بشه،در مورد اوم پرنده از من پرسید،گفتم شاید از گرسنگی مرده)
بعد از این مکالمه ما رفتیم خرید و حدودا دو سه ساعتی بیرون بودیم،وقتی برگشتیم من داشتم غذا درست میکردم اومد پیشم و گفت
.مامان،من میدونم چرا بابای تو مرده،شاید غذا نخورده بوده 😑
+نه بخاطر اون نبود،مریض شده بود
.
کل این دو سه ساعت رو مطمئنا به این موضوع فکر کرده بود
بعد حالا تصور کن،مغز منو یه هم ریخته فکرمو مشغول کرده کلی ناراحتم
بعد اومده اینجوری میگه
نمیدونم ناراحت باشم یا بخندم
خلاصه که بچه ها حتی غم و شادی مامانا رو قاطی میکنن
خب باز من اشتباه فهمیدم
گیجم گییییج
مامانمو میگه چرا با جاریم مشکل داره
.
تعداد افرادی که مامان من باهاشون مشکل ندا ه کمتر از انگشتای یه دست هستن😂😂😂😂
اکثرشونم یا بی دلیله،یا مامانم یه کاری کرده که رابطه قطع شده
من با جاریم مشکل ندارم
اتفاقا میشه گفت خوبیم با هم،نه در خد صمیمی،که اونم دلیلش اختلاف سنیمون هستش
از کدوم پستم اینجوری فکر کردین؟
در این راستا
دیشب اونجا بودیم،خب میدونست من امروز میرم پیست
پرسید چه ساعتی میری،گفتم ۵ اما جاری و دخترش گفتن دوس دارن بیان تمرین کردنش رو بیینن اونا میخوان باهام بیان
و رفت تو قیافه
چرا؟
چون از اولین روز شروع کلاس تقریبا هر جلسه باهامون اومده
بعد یادتون باشه سر تولد نیمهٔ جان گفت اگه اونا باشن من نمیام و بعدم اون داستانی که شب تولد درست کرد
حالا دیشب چون گفتم جاری میاد و این یعنی تو نمیتونی بیای رفته تو قیافه واسم 🤦🏻♀🤦🏻♀🤦🏻♀🤦🏻♀
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.