بر خط خبرها
کانالی مستقل و بدون حمایت از شخص و یا جناح خاصی رسالت کانال فقط و فقط مشکلات طرهان بزرگ و انتشار آن در کانال آیدی حسن رضا رضانژاد @aliaskhar @tarhan_seda
إظهار المزيد387
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
امرور این سومین باره که برق روستاههای چغابور و پایین دست چغابور رفته الان هم رفته ببینیم تا کی برقه تشریف میاره برق که میره اب هم قطع میشه مسولین محترم کشور و شهرستانهای ما مسلمان هستند احتیاج به نظافت دارند.
تو رو خدا کلا برق ها رو قطع کنید اگر توانایی ندارید .
جمعی از مردم شریف رومشگو
@abadromeshgan_ir
چه میکنید با ایران؟
چرا ما ملت اینقدر سکوت کردیم و اجازه می دهیم این جنایتکاران بی رحمانه بر خودمان و منابع طبیعی ایران اینچنین بتازند،
سکوت تا کی و کحا؟
چرا ما عادت کردیم جلوی ظلم تعظیم کنیم و تا کمر خم بشویم؟
اون از دریاچه ای ارومیه
این هم از هور العظیم
زاینده رور
کارون
اینهمه منابع آبی یکجا هدایت میشود؟
10سال آینده ایران کویری بیش نیست
✍#رضانژاد
#بزرگترین_پربازدید_رسانه_رومشگان👇👇
🔰 @abadromeshgan_ir
💫بسم الله الرحمان الرحیم💫
💥با توجه به نظر اکثریت دوستان جلسات انجمن به این صورت برگزار خواهد شد💥
✨این جلسات شامل شعر خوانی، نقادی، و آموزش آرایه های ادبی توسط اساتید محترم گروه برگزار میگردد✨
🔥زمان و ساعت برگزاری کلاس: پنجشنبه ساعت ۶الی۸🔥
☄لازم به ذکره که کلاسها هفته ای یک بار برگزار میشود☄
#بزرگترین_پربازدید_ترین_رسانه_رومشگان
🔰 @abadromeshgan_ir
www.abadromeshgan.ir
مراسم سوم و هفتم
حاج شیخ عباس بازوند
مراسم بزرگداشتی روز پنج شنبه 1400/3/13از ساعت ۱۲الیَ۱۴ بر مزار آن مرحوم واقع در قبرستان دوراهی بازوند بر گزار میگردد.
به علت ویروس کرونا و رعایت حال شما عزیزان هیچگونه مراسمی در خانه و مسجد نداریم
#آباد_رومشگان_طرهان 👇👇
🆔 @abadromeshgan_ir
#با_مجوز_رسمی_از_وزارت_ارشاد
#حکایت
قورباغه ای در همسایگی ماری لانه داشت، هرگاه قورباغه بچه ای به دنیا می آورد، مار آمدی و بخوردی. قورباغه با خرچنگی دوست بود.به پیش خرچنگ رفت و گفت :ای برادر ! تدبیری اندیش که مرا خصمی قوی و دشمنی بی رحم است. نه در برابرش مقاومت می توانم کرد و نه توان مهاجرت دارم،چرا که اینجا مکانی است خرم و زیبا،در نهایت آسایش. خرچنگ گفت : قوی پنجگان توانا را جز با مکر نتوان شکست داد. در این اطراف راسویی زندگی می کند، چند ماهی بگیر و بکش و از جلوی خانه ی راسو تا لانه ی مار بیافکن، راسو یکی یکی می خورد و چون به مار رسد او را هم می بلعد و تو را از رنج می رهاند.
قورباغه با این حیله مار را هلاک کرد.چند روزی بگذشت، راسو دوباره هوس ماهی کرد، بار دیگر به دنبال ماهی در آن مسیر راهی شد، پس قورباغه و همه ی بچه هایش را خورد.
#کلیله_و_دمنه
#آ̅̅ب̅̅ـ̅̅ـ̅̅اد_رو̅̅م̅̅ـ̅̅ـ̅̅̅̅ش̅̅ـ̅̅ـ̅̅̅̅گ̅̅ـ̅̅ـ̅̅ا̅̅ن̅̅ـ̅̅ـ̅̅_̅̅ط̅̅ـ̅̅ـ̅̅رهان👇👇
🆔 @abadromeshgan_ir
#̅̅م̅̅ـ̅̅ـ̅̅̅̅ج̅̅ـ̅̅ـ̅̅وز_ر̅̅س̅̅ـ̅̅ـ̅̅̅̅م̅̅ـ̅̅ـ̅̅̅̅ی̅̅ـ̅̅ـ̅̅_از_وزار̅̅ت̅̅ـ̅̅ـ̅̅_ار̅̅ش̅̅ـ̅̅ـ̅̅اد
بابت؛
چرخیدن چرخ زندگی و سانتریفیوژها،
حل مشکل آب خوردن،
خیال راحتمون از قطع نشدن آب و برق در زمان تحریم،
خیال راحتمون از دلار،
عدم نیاز به این ۴۵۵۰۰ تومن،
پراید ۱۰۰ میلیونی،
عزت برگشته به پاسپورت ایرانی،
مدیریت کرونا،
هسته ای،
بورس،
#روحانی_مچکریم
#روحانی_مچکریم hashtag on Twitter
See Tweets about #روحانی_مچکریم on Twitter. See what people are saying and join the conversation.
#سخن روز؛
🕊چیابل
از چوپانی پرسیدند روزگار چگونه است؟؟
گفت از روزگار چیزی نمیدانم
اما پشم های گوسفندانم را که چیدم
دیدم نیمی از آنها گرگ اند!!
پابلو نرودا
@ABAD_NEWS
#حکایت
مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. پیر دنیا دیدهای از آنجا میگذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی پیر مرد را دید بیاختیار گفت: «عجیب آشفتهام و همه چیز زندگیام بههم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمیدانم این آرامش را کجا پیدا کنم»
پیرمرد همانطور که کنار مرد جوان نشسته بود برگی که از شاخه درخت روی زمین افتاده بود را برداشت و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب میافتد خود را به جریان آن میسپارد و با آن میرود.»
سپس سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینیاش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگها قرار گرفت. پیر دانا گفت: « این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینیاش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را میخواهی یا آرامش برگ را؟»
مرد جوان مات و متحیر به چهره متبسم او نگاه کرد و گفت: «:اما برگ که آرام نیست! او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین میرود و الان معلوم نیست کجاست؟! لااقل سنگ میداند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد، اما محکم ایستاده و تکان نمیخورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم»
پیرمرد لبخندی زد و گفت: « پس چرا از جریانهای مخالف و ناملایمات جاری زندگیات مینالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیدهای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.»
او این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با پیرمرد آرام آرام همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از وی پرسید: «شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب میکردید یا آرامش برگ را؟»
پیرمرد گفت: «من در تمام زندگیام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپردهام و چون میدانم در آغوش رودخانهای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دلآشوب نمیشوم. من آرامش برگ را می پسندم
@ABAD_IRAN
✅لیگ ملتهای والیبال|پایان ست اول
🏐ایران 0️⃣➖1️⃣ روسیه
🇮🇷۱۷
🇷🇺 ۲۵
@abadromeshgan_ir