498
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
إظهار الكل...
saman on Instagram: “تکایه بلاوی کنوه بازیگران @chavshin._.kurd @hazhar.joker @kamaranrania9 @kamal_shrani13 #کوردستان #کومیدی #بازیگران #طنز #art #خنده…”
3 Likes, 0 Comments - saman (@chavshin._.kurd) on Instagram: “تکایه بلاوی کنوه بازیگران @chavshin._.kurd @hazhar.joker @kamaranrania9 @kamal_shrani13 #کوردستان…”
ایتیز جوری تو ایمورتال سانگ داره با اجراهاش جوایز رو درو می کنه که من واقعاااااا درگیر اینم که سر پخش کینگدام قراره چیکار بکنه😱 دوبار اجرا کردن هر دوبار رو اول شدن😍 اینجا هم اجرای دومشون با آهنگ it's raining از rainyه که خود خواننده هم تو حاضرین برنامه هست😍
#ایتیز
#اجرا
#ایمورتال_سانگ
#کی_پاپ
#کره
#Angiminel🧚🏻♀
🧚🏻♀☾︎@Asian_Mode☽︎🧚🏻♀
ATEEZ_에이티즈_It_s_Raining_Immortal_Songs_2_KBS_WORLD_TV_2_244.mkv27.06 MB
إظهار الكل...
هه وارگه ی دلان❤❤
خوشویستان احترام شرط اول بی اجازه پی وی ممنوع هموبحثک ازاده غیر سیاسی انشاالله کاتک خوش لای یک بسربرن
https://t.me/joinchat/VLbvYGb4NzpcF8td🍁🍁🍁
🍁🍁
🍁
پارت 1
روپوش سفیدمو درآوردمو و روی صندلی پشت میزم نشستم..
حسابی خسته بودم! مریضای زیادی رو ویزیت کردم.
هندزفری مو درآوردمو آهنگ کسی که عاشقش بودم و به قول بعضیا روش کراش داشتم گوش دادم!
صدای قشنگ و مردونش تو گوشم پیچید!
من روش کراش نداشتم!
من عاشقش بودم! واقعیه واقعی!
حسم بهش خیلی فرق داشت!
دوستام وقتی فهمیدن که من عاشق این مرد هستم، مسخرم کردن!
اما من نادیده میگرفتم.
به آخرای آهنگ رسید و خواستم آهنگ بعدی رو پلی کنم که در اتاقم زده شد و بعد بدون اینکه جواب بدم باز شد و پرستاری که نفس نفس میزد بریده بریده گفت:دک.... تر... رستگاری، بیمار بیمار اتاق 166 حالش بد شده! سریعتر بیاین!
و رفت....
سریع و با ترس دوباره روپوشم رو پوشیدمو و از اتاق زدم بیرون و با دو به سمت اتاق 166 رفتم و دیدم که ضربان بیمار نمیزنه!
داد زدم :دستگاه شوک رو بیارین سریع!
یکی از پرستارا دستگاه رو آورد!
_1... 2..3 شوک!
شوک رو وارد کردن! بی فایده!
_دوباره
دوباره شوک رو وارد کردن
بازم بی فایده!
چند تا شوک دیگه زدیم که بیمار آخرین لحظه برگشت!
لبخند رضایت بخشی که ناشی از برگردوندن یه بیمار بود رو لبام نقش بست!
خسته نباشیدی به پرستارا گفتم و از اتاق بیرون زدم!
پیرزنی که گریه میکرد و معلوم بود همراه اون بیماره اومد سمتم!
_خانم دکتر حال پسرم چطوره؟
با دلگرمی و آرامش گفتم :
_خوبن مادر جان، خطر رفع شد
خدارو شکری گفت و رو به من
_خدا خیرت بده دخترم!
لبخندی زدم و بدون حرف از کنارش رد شدم و به اتاقم رفتم!
🍁
🍁🍁
🍁🍁🍁
#نغمه زندگی من📚
داشتم کیک میخوردم که مهدیار، انگشت وسطشرو بلند کرد و گفت: میخوری؟!
با چشمای از حدقه در اومده گفتم: چی؟!
بهم زل زد و گفت: وا، گفتم میخوری؟!
جوش آوردمو از جام بلند شدم، همینطور که میزدمش، گفتم: خجالت نمیکشی؟! واسه من انگشت وسطتو آوردی بالا میگی میخوری؟! گاووووو، گوسالههههه، شاسگول، منگوللللل.
دستشو گذاشتروی دهنمو گفت: بابا یه لحظه آروم بگیر، انگشت وسطمو برای این بالا آوردم که بین دو تا انگشتام خارش میکرد. میخوری هم منظورم این بود که آدامس میخوری؟!
و بعد به دهنش اشاره کرد.
با چشمهای از حدقه بیرون اومده داشتم نگاهش میکردم که...🍂🍁
@roman_aros125📿
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.