cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

متلهف

متلهف (مُت لَ هِف) : غم زده و افسرده

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
6 538
المشتركون
-724 ساعات
-457 أيام
-13130 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Repost from آنائل
با قلم می گویم: ای همزاد ای همراه ای هم سرنوشت نیک میدانی چه ها دیدم در این دوران زشت هر دومان حیران بازی‌های دوران‌های زشت شعرهایم را نوشتی دست‌خوش اشک‌هایم را کجا خواهی نوشت؟
إظهار الكل...
Repost from آنائل
آدم‌ها مقصد نیستن، مسیرن. و هیچکس نباید تو مسیر خونه بسازه.
إظهار الكل...
ای تمامیِ دروازه‌های جهان! مرا به بازیافتنِ فریادِ گم‌شده‌ی خویش مددی کنید! - احمدشاملو
إظهار الكل...
خاطِره ای مَخدوش دَر حصارِ مَغز!
إظهار الكل...
Repost from N/a
تو در غیاب کسی که دوستش داری، یتیم خواهی ماند. حتی اگر تمام دنیا تو را در اغوش بگیرند.
إظهار الكل...
تو از صبر می‌رویی من از غم؛ تو سبز تر من زرد تر..
إظهار الكل...
«گاهی در تو همه‌چیز گریه می‌کند، جز چشم‌هایت»
إظهار الكل...
Repost from آنائل
چی قوی تر از قلب ادمه!؟ که بارها و بارها خورد میشه و هنوز زندگی میکنه
إظهار الكل...
گفتمش: ـ «شیرین‌ترین آواز چیست؟» چشم غمگینش به‌رویم خیره ماند، قطره‌قطره اشکش از مژگان چکید، لرزه افتادش به گیسوی بلند، زیر لب، غمناک خواند: ـ «نالۀ زنجیرها بر دست من!» گفتمش: ـ «آنگه که از هم بگسلند...» خندۀ تلخی به لب آورد و گفت: ـ «آرزویی دلکش است، اما دریغ بخت شورم ره برین امید بست! و آن طلایی زورق خورشید را صخره‌های ساحل مغرب شکست.» من به‌خود لرزیدم از دردی که تلخ در دل من با دل او می‌گریست. گفتمش: ـ «بنگر، درین دریای کور چشم هر اختر چراغ زورقی ست!» سر به سوی آسمان برداشت، گفت: ـ «چشم هر اختر چراغ زورقی‌ست، لیکن این شب نیز دریایی‌ست ژرف! ای دریغا شبروان! کز نیمه‌راه می‌کشد افسونِ شب در خوابشان.» گفتمش: ـ «فانوس ماه می‌دهد از چشم بیداری نشان…» گفت: ـ «اما، در شبی این‌گونه گُنگ هیچ آوایی نمی‌آید به‌گوش.» گفتمش: ـ «اما دل من می‌تپید. گوش کُن اینک صدای پای دوست!» گفت: ـ «ای افسوس! در این دام مرگ باز صید تازه‌ای را می‌برند، این صدای پای اوست...» گریه‌ای افتاد در من بی‌امان. در میان اشک‌ها، پرسیدمش: ـ «خوش‌ترین لبخند چیست؟» شعله‌ای در چشم تاریکش شکفت، جوش خون در گونه‌اش آتش فشاند، گفت: ـ «لبخندی که عشق سربلند وقت مُردن بر لبِ مردان نشاند!» من ز جا برخاستم، بوسیدمش. - هوشنگ ابتهاج
إظهار الكل...