cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

همنشین دلها 2

تنها مهربانی هاست که می ماند. ارتباط با مدیر کانال @sabahis

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
415
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Photo unavailableShow in Telegram
با کسی که با کتاب ها و قصه ها بزرگ شده از تنهایی صحبت نکنید، چون قطعا واسش بی معنیه..! 📚
إظهار الكل...
01:22
Video unavailableShow in Telegram
ویدیویی کوتاه و زیبا درباره ی این که “زمین لرزه چگونه اتفاق می افتد”. 👤Roozbeh @AkhatinTwit
إظهار الكل...
3.15 MB
02:02
Video unavailableShow in Telegram
⚫️ نحوه به شهادت رسیدن حضرت باب الحوائج امام کاظم علیه السلام از زبان شهید مطهری ▪️السلام علی المعذب فی قعر السجون! ▪️سالروز  شهادت حضرت امام موسی بن جعفر(ع) تسلیت باد! 🔻 کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در تلگرام، ایتا و سروش👇 t.me/motahari_ir eitaa.com/motahari_ir sapp.ir/motahari_ir
إظهار الكل...
4.96 MB
Photo unavailableShow in Telegram
🏴 شهادت امام موسی کاظم( علیه السلام ) را خدمت امام زمان عج و شیعیان و محبان حضرتش تسلیت عرض مینماییم. @allameh_jafari
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
گاهی حواست نیست اما یه نفر بخاطر "بودنت" زنده‌ست... :) ❤️❤️
إظهار الكل...
00:38
Video unavailableShow in Telegram
مهمت چاکرهان، 74 ساله، پولی را که برای حج پس انداز کرده بود به زلزله زدگان اهدا کرد: «حتی کیفم هم آماده بود، وقتی زلزله شد، پول را اینجا دادم. قلبم مرا به اینجا کشاند.» ❤️😢
إظهار الكل...
329647381_118422881010175_2117138351839307064_n.mp43.02 MB
✍️ رضا بابایی 🖊 رازِ عاشقی شیخ حسن جهرمی می‌گوید: در سالی که گذارم به جندی‌شاپور افتاد، سخنی از محمد مهتاب شنیدم که تا گور بر من تازیانه می‌زند. دیدمش که زیر آفتابِ تموز نشسته، نخ می‌ریسد و ترانه‌ زمزمه می‌کند. بدو گفتم: «ای مردِ خدا! مرا عاشقی بیاموز»! مهتاب گفت: «نخست بگو آیا هرگز خطی خوش، تو را مدهوش کرده است»؟ گفتم: «نه». گفت: «هرگز شکفتنِ گلی در باغچۀ خانه‌ات تو را از غصّه‌های بی‌شمار فارغ کرده است»؟ گفتم: «نه». گفت: «هرگز صدایی خوش و دلربا، تو را به وجد آورده است»؟ گفتم: «نه». گفت: «هرگز صورتی زیبا تو را چندان دگرگون کرده است که راه از چاه ندانی»؟ گفتم: «نه». گفت: «هرگز زیر نم‌نم باران، آواز خوانده‌ای»؟ گفتم: «نه». گفت: «هرگز به آسمان نگریسته‌ای به انتظار برف، تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی»؟ گفتم: «نه». گفت: «هرگز خندۀ کودکی نازنین، تو را به خلسۀ شوق برده است»؟ گفتم: «نه». گفت: «هرگز غزلی، یا بیتی، یا سخنی فصیح، چندان تو را بی‌خود کرده است که اگر نشسته‌ای، برخیزی و اگر ایستاده‌ای، بنشینی»؟ گفتم: نه. گفت: «هرگز زلالیِ آب، یا بلندیِ سرو، یا نرمیِ گلبرگ، یا کوششِ مورچه‌ای، اشک شوق از دیدۀ تو سرازیر کرده است»؟ گفتم: نه. گفت: «هرگز شده است که بخندی؛ چون دیگری خندان است و بگریی؛ چون دیگری گریان است»؟ گفتم: «نه». گفت: «هرگز بر سیبی، یا اناری، بیش از زمانی که به خوردن آن صرف می‌کنی، چشم دوخته‌ای»؟ گفتم: «نه». گفت: «هرگز عاشق کتابی، یا نقشی، یا نگاری، یا آموزگاری شده‌ای»؟ گفتم: «نه». گفت: «هرگز دست بر روی خویش کشیده‌ای و با چشم و گوش و ابروی خویش معاشقت کرده‌ای»؟ گفتم: «نه». گفت: «از من دور شو، ای ملعون؛ که سنگ را عاشقی می‌توان آموخت، تو را نه»! . 🆔
إظهار الكل...
شخصی مرده بود . هنگام تلقین دادن او ، دانائی نزد شیخ امد و بدو گفت : یا شیخ این مرد در زمان حیاتش یک بار مرا با چوبی کتک زد ، چون زورم به او نرسید نتوانستم انتقام خود را از او بگیرم ، حالا که مرده می خواهم او را چند ضربه چوب بزنم تا دردی را که من کشیده ام او هم بکشد و گناه کتکی را که به من زده با خود نبرد . شيخ رو به آن مرد کرد و گفت : تو مگر مجنونی . این که مرده است و درد چوبی را که به او می زنی نمی فهمد . تا زنده بود باید انتقامت را می گرفتی . مرد رو به شیخ کرد و گفت : چگونه است که صدای تشهد تو را می شنود و می فهمد اما درد چوب مرا نمی فهمد ؟ ✍️عبید زاکانی 🌹
إظهار الكل...
Repost from آخرین خبر
Photo unavailableShow in Telegram
🔺کنایه جالب عموپورنگ به ولنتاینی‌ها @akharinkhabar
إظهار الكل...
sticker.webp0.23 KB
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.