cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

🦋 عـــشــــ𝙴𝚂𝙷𝙶𝙷ـــــق 🦋

Admin : @Immodirchannel

إظهار المزيد
إيران48 537لم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
4 498
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

زیبایی سانته کایی 4500 فقط پیج های بانوان ، موزیک ، ادبی ، شعر ، پروفایل، تکست ، ژست عکاسی ، کلیپ سیاه و سفید پروفایل دخترونه و پیج های دخترونه و عاشقانه ، تکست گرافی مجاز به دان هستن 👇👇👇 https://t.me/+HLkHyfddYotkMmUx ❌رمان و مردونه نزنن ❌ ❌با کلینیک رویان مشابه هست❌ 21 #تیر #علیسام
إظهار الكل...
_میخوامت نیکی...امشب افسار پاره کرده دل لامصبم! نگاهی به چشمای خمارش کردم و یه قدم عقب برداشتم. _جلو نیا حافظ! ما یه قراری داشتیم، من هنوز آماده نیستم، هنوز میترسم! به یه قدم بلند سمتم برداشت و به کمرم چنگ زد و تن رنجورم و بین تن قوی خودش و دیوار پشتم حبس کرد. دستاش #گستاخ و افسار گسيخته از قوس کمرم شروع به لمس کردن کرد و از 'برجستگی تنم گذشت و به رون پای چپم چنگ انداخت. تنم از گرمای دلفریب دستاش گرم شد. سرشو تو گودی گردنم فرو کرد و لب زد: _مجبورم کردی نیکی تنت داره داغ میشه! بگو که تو هم تشنه با من بودنی. زبون داغش و رو رگ گردنم کشید که تنم به لرز نشست و لذت عجیبی زیر پوستم حس کردم! با ناله زمزمه کردم: _حافظ باهام چی کار کردی، آه تنت چه داغ؛ داری منو اتیش میزنی! با دستای تب دارش صورتم و قاب گرفت. تشنه به لب های جذابش نگاهی کردم و خواستم فاصله کذائی را بشکنم که حرفش شوکم کرد: _مجبورم کردی... تو با دلبری هات منو روانی کردی! مجبورم کردی تا با #قرص_محرک_جنسی رامت کنم...! خواستم پسش بزنم که چنگی تو موهام زد و لباش و محکم رو لبام گذاشت. دلم مثل باربد افسار گسیخته شد که لب هاش و به بازی گرفتم و یه پام و بالا اوردم و دور کمرش حلقه کردم که.... #تن_برهنم و رو تخت پرت کرد و #حریصانه به #خون_بین_پام خیره شد. از لذت چند ثانیه پیش لبخندی زدم و #اغواگرانه کمرم را از تخت فاصله دادم و لب زدم: _یه دور دیگه حافظ... لبخندی زد و چنگی به کمر زد که آه بلندی از بین لب هام خارج شد و... با کاری ک کرد جیغ بلندی کشیدم از #لذت و چنگی به موهاش زدم و نذاشتم کنار بکشه و... https://t.me/+_Dh9tb-20mJjMGZk https://t.me/+_Dh9tb-20mJjMGZk
إظهار الكل...

_میخوامت نیکی...امشب افسار پاره کرده دل لامصبم! نگاهی به چشمای خمارش کردم و یه قدم عقب برداشتم. _جلو نیا حافظ! ما یه قراری داشتیم، من هنوز آماده نیستم، هنوز میترسم! به یه قدم بلند سمتم برداشت و به کمرم چنگ زد و تن رنجورم و بین تن قوی خودش و دیوار پشتم حبس کرد. دستاش #گستاخ و افسار گسيخته از قوس کمرم شروع به لمس کردن کرد و از 'برجستگی تنم گذشت و به رون پای چپم چنگ انداخت. تنم از گرمای دلفریب دستاش گرم شد. سرشو تو گودی گردنم فرو کرد و لب زد: _مجبورم کردی نیکی تنت داره داغ میشه! بگو که تو هم تشنه با من بودنی. زبون داغش و رو رگ گردنم کشید که تنم به لرز نشست و لذت عجیبی زیر پوستم حس کردم! با ناله زمزمه کردم: _حافظ باهام چی کار کردی، آه تنت چه داغ؛ داری منو اتیش میزنی! با دستای تب دارش صورتم و قاب گرفت. تشنه به لب های جذابش نگاهی کردم و خواستم فاصله کذائی را بشکنم که حرفش شوکم کرد: _مجبورم کردی... تو با دلبری هات منو روانی کردی! مجبورم کردی تا با #قرص_محرک_جنسی رامت کنم...! خواستم پسش بزنم که چنگی تو موهام زد و لباش و محکم رو لبام گذاشت. دلم مثل باربد افسار گسیخته شد که لب هاش و به بازی گرفتم و یه پام و بالا اوردم و دور کمرش حلقه کردم که.... #تن_برهنم و رو تخت پرت کرد و #حریصانه به #خون_بین_پام خیره شد. از لذت چند ثانیه پیش لبخندی زدم و #اغواگرانه کمرم را از تخت فاصله دادم و لب زدم: _یه دور دیگه حافظ... لبخندی زد و چنگی به کمر زد که آه بلندی از بین لب هام خارج شد و... با کاری ک کرد جیغ بلندی کشیدم از #لذت و چنگی به موهاش زدم و نذاشتم کنار بکشه و... https://t.me/+_Dh9tb-20mJjMGZk https://t.me/+_Dh9tb-20mJjMGZk
إظهار الكل...

-آش نذری آوردی!؟یا اون تُپلی هایی که زیر چادرت قایم کردی نذرتن!؟ با استرس چادر گل‌گلیم رو کنار زدم تا سینه هام رو ببینه و با وجود ترسی که از پَس زده شدن داشتم لب زدم: -بستگی داره هوس آش کنی یا اینها رو! با چشم به سینه هام اشاره زدم و لبخندِ پراز عشوه ای زدم،رسماً جلوی در بودم و ممکن بود داداشام از توی کوچه ببینن و جررم بدن اما می‌ارزید؛به مال اون شدن حتی به وسیله هوسش می‌ارزید! صدای خَش دارش حواسم و پرت خودش کرد: -یعنی اگه به جای آش؛این تُپلی هاتو بخوام دختر کوچولوی روبروم نه نمیاره!؟ چشم دزدیدم و خواستم چیزی بگم که فوراً مُچ دستم اسیر دستاش شد و داخل خونه کشیده شدم،کاسه آش توی دستم روی زمین افتاد و شکست و جیغِ خفه و ترسیده ام با لبهاش خفه شد! بوسه کوتاهی روی لبهام زد و همزمان با فشار دادن پهلوهام با همون نگاهِ خمار لب زد: - #سرپایی نمیشه؛بریم اتاق؛میخوام لخت تو بغلم باشی! آب دهانم رو قورت دادم که دستم رو کشید و داخل خونه اش بُرد! اون که تنها زندگی نمیکرد،من چجوری توی اون خونه باهاش باشم!؟ توی پذیرای متوقف شد و لب زد: -نترس؛علی خوابه مطمئنم اونقدری هم #تنگ هستی که سریع تموم میشه! چادرم رو از سرم کشید، شالم رو پایین انداخت و با فرو رفتن دستهاش توی موهام لبهام رو اسیر لبهاش کرد! با ترس و دلهره همراهیش کردم که صدای برخورد درِ اتاق به دیوار خورد و نگاهم روی علی که توی آستانه در بود خشک شد...! https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk دختر مدرسه ای عاشق یه مرد ۳۵ساله شده به اسم نذری بردن میره خونه اش و بعد از تحریک کردنش باهاش...😱😱🔞😈 https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk مرده میدونه دختره عاشقشه و ازش سوء استفاده میکنه بی خبر از اینکه دلش قراره گیر کنه پیش همین دختر و ...
إظهار الكل...
-آش نذری آوردی!؟یا اون تُپلی هایی که زیر چادرت قایم کردی نذرتن!؟ با استرس چادر گل‌گلیم رو کنار زدم تا سینه هام رو ببینه و با وجود ترسی که از پَس زده شدن داشتم لب زدم: -بستگی داره هوس آش کنی یا اینها رو! با چشم به سینه هام اشاره زدم و لبخندِ پراز عشوه ای زدم،رسماً جلوی در بودم و ممکن بود داداشام از توی کوچه ببینن و جررم بدن اما می‌ارزید؛به مال اون شدن حتی به وسیله هوسش می‌ارزید! صدای خَش دارش حواسم و پرت خودش کرد: -یعنی اگه به جای آش؛این تُپلی هاتو بخوام دختر کوچولوی روبروم نه نمیاره!؟ چشم دزدیدم و خواستم چیزی بگم که فوراً مُچ دستم اسیر دستاش شد و داخل خونه کشیده شدم،کاسه آش توی دستم روی زمین افتاد و شکست و جیغِ خفه و ترسیده ام با لبهاش خفه شد! بوسه کوتاهی روی لبهام زد و همزمان با فشار دادن پهلوهام با همون نگاهِ خمار لب زد: - #سرپایی نمیشه؛بریم اتاق؛میخوام لخت تو بغلم باشی! آب دهانم رو قورت دادم که دستم رو کشید و داخل خونه اش بُرد! اون که تنها زندگی نمیکرد،من چجوری توی اون خونه باهاش باشم!؟ توی پذیرای متوقف شد و لب زد: -نترس؛علی خوابه مطمئنم اونقدری هم #تنگ هستی که سریع تموم میشه! چادرم رو از سرم کشید، شالم رو پایین انداخت و با فرو رفتن دستهاش توی موهام لبهام رو اسیر لبهاش کرد! با ترس و دلهره همراهیش کردم که صدای برخورد درِ اتاق به دیوار خورد و نگاهم روی علی که توی آستانه در بود خشک شد...! https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk دختر مدرسه ای عاشق یه مرد ۳۵ساله شده به اسم نذری بردن میره خونه اش و بعد از تحریک کردنش باهاش...😱😱🔞😈 https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk مرده میدونه دختره عاشقشه و ازش سوء استفاده میکنه بی خبر از اینکه دلش قراره گیر کنه پیش همین دختر و ...
إظهار الكل...
به کانال جدید عضو شین👇👇 https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk https://t.me/+t0qvb7mElB81MzBk حمایت کنین عشقا😍
إظهار الكل...
💸‌‌💰‌‌ درآمد روزانه ۵۰۰ هزار تا ۲ میلیون تومن فقط با گوشی موبایل در منزل بدون نیاز به دانش فنی،تخصص و تحصیلات 🔴‌‌ کسب درآمد تضمینی روزانه ۳٠ دلار و بیشتر 🟢‌‌ با گارانتی ۱۱٠٪ تضمین درآمد دلاری روزانه 👈‌‌🏻‌‌خیلی ها همین الان دارن روزانه میلیونی از اینترنت درامد کسب می کنن 😎‌‌ با هر سن و سالی که هستی، خانه دار یا دانشجو، خانم یا اقا همین الان عضو این کانال شو آموزش میده چکار کنی a6 👇‌‌👇‌‌ https://t.me/joinchat/x062NxAuJD1lZjVk
إظهار الكل...
حکایت بارانی بی امان است اینگونه که من دوستت میدارم • @ashegh_jn • #ZN
إظهار الكل...
IMG_7141.MP43.96 MB
I ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ Fʀᴀᴛᴇʀ ᴏғ ᴀɴʏ ᴅᴏᴜʙᴛ ‌‌‌‌‌"دوستت دارمـ " فَراتر از هَر گمانی ♥️ • @ashegh_jn • #ZN
إظهار الكل...
خواننده مورد علاقتون کدومه؟👇😍
إظهار الكل...
مهراد جم❤️
یوسف زمانی💖
آرون افشار💜
سینا درخشنده🤍
ساسی مانکن💚
رضا بهرام💔
فرزاد فرخ🖤
ستین❤️
بردیا بهادر💕
اکس بند🤩🤩🤩
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.