cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

فیلتر

🚩 Channel was restricted by Telegram

إظهار المزيد
لم يتم تحديد البلدلم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
9 945
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

This channel can’t be displayed because it was used to spread pornographic content.
إظهار الكل...
.
إظهار الكل...
.
إظهار الكل...
🤤 اووف گاییدن دو خواهر کون گنده ایرانی🔞 یکیشون متاهله هی میگه خواهر کوچیکمو از کص بکنین مثل من زن بشه😱 #وطنی🇮🇷 Download 🇮🇷 Download 🇮🇷
إظهار الكل...
گایـ..ــیـدن دختر ڪـم سن از عقب🔞💦🔞 . https://t.me/+_7lYXNdCBdg5MWM8 کیفیت فول HD🆘⚡️👆👆⚡️🆘
إظهار الكل...
Repost from فیلتر
♨️💢فول سک🔥سسی بزن روش بپر توش♨️👇👇🔞 https://t.me/joinchat/STb6gY7G03nky_Sb اوووووووف ابت میاد💯🔞💯💦🙈🏃‍♀🏃‍♀
إظهار الكل...
Repost from فیلتر
کون کون🔞💦🔞 https://t.me/+MsxaQwBrdadlM2M0 🆘💦🆘🔞
إظهار الكل...
که تو رویاهام بود بکنمش. بعدا دیگه اون ازدواج کرد و الانم هر از گاهی میاد محلمون خونه مادرش میبینمش. کاش روزی بازم فرصت بشه. دوستان من واقعیت رو گفتم و گرنه کدوم کسخلی میاد میشینه الکی اینهمه تایپ کنه دوستون دارم امیدارم واستون یه سکس لذت بخش و زیبا به زودی پیش بیاد. نوشته: شهروز
إظهار الكل...
زن چادری دختر_همسایه با سلام خدمت دوستان سایت بنده شهروز ۲۰ ساله هستم از تبریز که داستانی که خدمتتون میگم مال ۲ سال پیش ۱۸ سالگیم هست. اون موقع که با الان چنان فرقی نداره پوستم سفید و قدم ۱۷۸ وزنم ۶۰ قیافم معمولی بود.ماجرا بر میگرده به زمانی که من ۱۶ سالم بود و محلمون یه خانواده اسباب کشی کردن که ۳ نفر بودن که پدر و مادر و دختری که تقریبا ۲۴ سالش میشد.از ماشین و زندگیشون معلوم بود پولدار بودن. تقریبا تا ۲ ماه مادرم با مادرش دوست شد و رفت و امد کردیم ولی من خونه اونا نمیرفتم و فقط مادرم میرفت.از دختر بگم که اسمش فریناز بود قدش تقریبا ۱۸۰ میشد و وزنشم حدود ۷۰ یا ۶۰ رنگ پوستش قهوه ای روشن بود موهاشم قهوه ای قیافشم جوری بود که خوشگل نبود ولی خودتون احتمالا بدونید قیافش جوری بود که ادم حشری میشد و دوست داشت باهاش سکس کنه امیدوارم متوجه شدید. کونش تپل بود و مانتو و اینا نمپوشید و چادر میزد. ماه هایی گذشت و من شدم ۱۷ سالم و همچنان تو ذهنم تصور میکردم که باهاش سکس میکنم و جق میزنم کم کم دیگه دیوانش شده بودم هروقت میدیدمش راست میکردم ولی از اون دسته ادماییم که میگه مثلا فردا به فلانی پیشنهاد میدم یا میرم پیش جنده و اینا ولی همیشه ناکام میمونه. تا روزی که من نشسته بودم محلمون و دیدم مامان همون دختر دستش مواد غذایی خونه هستش که واسش سنگینه. رفتم کمکش کردم و گفت: پسرم بی زحمت درمون بازه بذاره خونمون. منم که همینجوری رفتم خونشون و راه پله ها که تموم شد میرفتم بذارم پذیرایی که وای دیدم فریناز تو وسط پذیرایی ایستاده و یه شلوار تنگ و تاب پوشیده که بدنش بیرونه کونشو دیدم دیگه مردم شدید قلبم میزد و دستام یهو سرد شده بود که یهو خندید و گفت دستت درد نکنه بذارش همونجا منم دست پام گم‌کرده بودم زود گذاشتم رفتم بیرون و مادرشم تشکر کرد.شب ۲ بار جق زدم خیلی خوب بود کونش. بازم ماها گذشت و همچنان انتظار بودم شاید فرصتی نصیب شد.بعدها کار پیدا کردم تو بازار. فست فود مشغول کار شدم خودتونم ساعات کاری فست فود میدونید صبح تا شب‌. خلاصه تا ۸ ماه کار کردم شاید باورتون نشه ولی تو ۸ ماه فقط ۲ بار دیدمش اونم صبح موقع رفتن به کار. یه روز بخاطر یه سری مسائل که واسه صاحب کارم پیش اومد تعطیل کرد و بست گفت: میره مسافرت و تا ۲ ماه نیست.کسی هم نداشت به جای خودش بذاره مغازه ادمی بود که حتی واسه مادرشم اعتماد نمیکرد و سخت گیر. درست یادمه روز ۲ شنبه بود ظهر ساعت ۲ یا ۳ ایستاده بودم سر کوچمون که دیدم از ماشین باباش پیاده شد و یه سری چیزا از این مجسمه هایه کوچیک نقره و اینا. باباش رفت و اونم میومد بره سمت خونشون از اونجایی که دستش از این خرت و پرتا زیاد بود بهم شوخی مانند گفت: بیا کمک کن دا چرا ایستادی. یه لبخند کوچیک زدم و رفتم از دستش گرفتم وقتی رسیدیم در خونشون با کلید در خونشون باز کرد و رفت داخل.بهم گفت بیا ببر بذار پذیرایی خستم.منم زود مثل خرخونا گفتم چشم تو امر کن. یدونه گفتم یاالله که فکر میکردم مامانش خونس کا خندید و گفت برو بابا هیشکی نیس. منم رفتم داخل پذیرایی و گذاشتم زمین و برگشتم برم بیرون گفت: وایسا یه چای بیارم بنوش دیگه عجبه داریا. منم گفتم : نه خاله میاد زشته. با خنده گفت:خالت ۲ .۳ ساعت نمیاد مهمونیه. منم که دیگه از خدام بود رفتم نشستم رو مبل و ۲ دیقه بعد دیدم وای لباساش رو عوض کرد و امد شلوارک و تاپ. مرده بودم دیگه. چایی رو اورد و گفت: چخبرا و یکم صحبت کردیم منم بدجور دلشوره داشتم. تا بهم گفت: تا حالا چنتا دوست دختر داشتی؟ منم قاعدتا مثل همه پسرا گفتم: نه باو و نداشتم خوشم نمیاد و از این کسشرا. گفت: پس چطور نیازاتو برطرف میکنی با خجالت گفتم:کدوم نیاز و نیاز چیه(خودمو به اون راه زدم) گفت: بسه دیگه باهام راحت باش منم دوست پسر داشتم ولی نتونستم نیازمو باهاش برطرف کنم دیگه از خجالت میمردم که دل به دریا زدم و گفتم: چیزی نیس که میتونه با من برطرفش کنی. یه خنده ملیحی زد و اومد کنارم نشست و بی انکه چیزی بگه لبامو بوس کرد و منم که اولین بارم بود اروم اروم میک میزدم و لباشو میخوردم که یهو کمربندمو باز کرد و شلوارمو کشیید پایین کیرم اون موقع یه ۱۶ سانتی یا ۱۷ میشد که راست نمیشد بار اولم بود خجالتی. که شروع کرد به ساک زدن و ۵ دیقه بعد کیرم کم کم بلند شد و گفت: شروع کن دیگه‌. منم بلندش کردم و شلوارش کشیدم پایین شورت نداشت. وای عجب کونی‌‌. کونشو بوس کردم و تف زدم به سوراخش اروم اروم میکردم توش بار اولم بود ناشی بودم که شروع کرد به اه و اوه. همینجوری میکردم که ۱۰ دیقه بعد ابم اومد و خالی کردم توی کونش و پاشدم شلوارمو کشیدم بالا که گفت چه زود تموم کردی پس. منم‌گفتم الان عجله دارم (الکی) بعدا بازم میام ها یدونه کوچیک لباشو خوردمو رفتم بیرون. باورم نمیشد به ارزوم رسیده بودم. بعد اون ۳.۴ بارم سکس داشتیم که دیگه من میبردمش و خیلی لذت میبردم فرینازی
إظهار الكل...
نقدر زبون زدم گفت بسه بزار داخلش گفتمش بخواب رو تخت خوابید وسط تخت شرتم در آوردم پاهاشو دادم کیرمو گرفتم مالیدمش در کس نازش سرشو گذاشتم داخلش چشماش باز شد گفت صابر چکار میکنی گفتم مگه نگفتی بزارم داخل دارم میکنم داخل درش آوردم نگاه کیرم کرد گفت چقدر کلفته گفتم اول ممکنه یکم اذیت بشی بعد واز میشه نگران نباش حال میکنی گفت تر خدا یواش بزار منم میکردم داخل و درش می آوردم تازه کسش هم خیسس بود هم آبش آمده بود هم من زبون زدم گفتم زندایی کم کم حال میکنی دیگه شروع کردم به تلنبه زدن اولش واقعا اذیت شد میدونستم مثل زنم شیرین هم اینجوری میشد بعد شروع کرد به حال کردن گفتمش زندایی نمیخوام آبم بیا داشت حال میکرد گفت چرا گفتم میخوام تو ارضا بشی گفت تو بزن تا من بهت بگم بسه منم زدم نمیزاشتم آبم بیاد واقعا سخت بود میزدم هی میگفت قربونت برم قربون کیر کلفتت من عاشقتم خوشبحال زنت حرومش چه کیری میخوره بعد شروع کرد به لرزیدن ارضا شد منم ابم آمد ریختمش روی شکمش با دستمال پاکش کردم رفتیم خودمون رو شستیم امدیم رو تخت گفت صابر از همون اول که دیدمت ازت خوشم امد باید همیشه منو بکنی یک بار دیگه سکس کردیم ایندفعه راحت تر خوردش بعد بردمش خونشون امدم خونه خیلی برام لذت داشت . واقعا فکرشو نمیکردم اینجوری یک روزی بتونم با همچنین زندایی حال کنم حالا هفته یک بار یا دو بار باهم سکس میکنیم و لذت میبریم . امیدوارم خوشتون امده باشه. نوشته: صابر
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.