cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

کانون تی وی

همراه ما باشید با بهترین‌ ها😍 کانون تی وی به حضورتون افتخار میکنه🩷 💥کانون𝐭𝐯 درYouTube: https://www.youtube.com/@Kanoontvofficial Instagram:kanoontvofficial درنشر نیکی ها سهیم باشید❤️

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
13 787
المشتركون
+824 ساعات
-717 أيام
+35830 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Repost from N/a
توجه توجه توجه توجه توجه توجه توجه 📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣 این لینک را چند بار تو کانال قرارش دادم خیلی ها زرنگ بودند کلیک کردند ولی بعضی ها توجهی نکردند از دستشون 📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣 واقعا حیفم اومد، مجدد گذاشتم برای افرادی که کلیک نکردند👌👌👌 مطمئنم کلیک کنی، دعام میکنی😊‌ https://t.me/lslam_video https://t.me/lslam_video https://t.me/lslam_video
إظهار الكل...
👍 1😍 1
Repost from N/a
در کدام روز حضرت آدم علیه السلام از بهشت بیرون کرده شد❓
إظهار الكل...
😍 1
جمعه
شنبه
سشنبه
بزرگترین گناهان کدام گناه است❓
إظهار الكل...
😍 1
🔘 شرک
🔘 زنا
🔘 قتل
الصمت أحياناً...!!! أقصد ولكن.. أي أنه إذا.. يعني ألف سبب.. أن "القلب" يخاف أن يتكلم بصوت عالٍ 🥀 گاهی سکوت ...!!! یعنی اما.. یعنی اگر.. یعنی هزار و یک دلیل .. که " دل " میترسد بلند بگوید 🥀 🌘شبتون بدور از درد دلتنگی التماس دعا خیلی محتاجم 🤲🏻 ╭༒┈────𝗝𝗢𝗜𝗡───「🩵」   ❥● @𝐤𝐚𝐧𝐨𝐨𝐧 𝐭𝐯  𝐨𝐟𝐟𝐢𝐜𝐢𝐚𝐥 ❥● ╰𖧷─┈➤༄「❤️」
إظهار الكل...
💘 2👍 1😢 1
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
1😍 1
منظور از «خاتم النبیین» در آیه چهل سوره احزاب چه کسی میباشد⁉️Anonymous voting
  • حضرت محمد ﷺ
  • سیدنا آدم علیه السلام
  • سیدنا موسی علیه السلام
0 votes
😍 4💘 2 1💔 1
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
😭 7😢 1💘 1
01:01
Video unavailable
4😍 1
Repost from N/a
یک داستان #واقعی_وپندآموز👌 حتما تاآخر بخونید💯 جوان که بودم به شام رفتم ... در آن هنگام شام در اشغال صلیبیان بود؛ مغازه‌ای را اجاره کردم و در آن کتان می‌فروختم... در حالی که در مغازه‌ام بودم همسر یکی از فرماندهان صلیبی به نزد من آمد و زیبایی‌اش مرا جادو کرد... به او جنس فروختم و بسیار تخفیفش دادم... وی رفت و پس از چند روز بازگشت و باز با تخفیف به او جنس فروختم... او همینطور به نزد من رفت و آمد می‌کرد و من نیز با دیدن او خوشحال می‌شدم تا جایی که دانستم عشق او در دلم افتاده... وقتی کار به اینجا رسید به پیرزنی که همراه او بود گفتم: دل به فلانی بسته‌ام، چگونه می‌توانم به او برسم؟ گفت: او همسر فلان فرمانده است و اگر کار ما را بداند هر سه‌مان را خواهد کشت! همچنان دلبسته‌ی او بودم تا آنکه از من پنجاه دینار خواست و قول داد که آن به خانه‌ام بیاورد... تلاش کردم تا آنکه پنجاه دینار گیر آوردم و به او دادم... آن شب در خانه‌ام منتظرش ماندم تا آنکه آمد...😓 ادامه داستان را در لینک زیر بخوانید👇 https://t.me/aaaagojhin/15892 https://t.me/aaaagojhin/15892 https://t.me/aaaagojhin/15892
إظهار الكل...
👍 1😍 1