- 𝒎𝒂𝒈𝒂𝒏𝒕𝒂🌙🌊

تو مرا آزردی... که خودم کوچ کنم از شهرت، تو خیالت راحت! میروم از قلبت، میشوم دورترین خاطره در شب‌هایت تو به من میخندی! و به خود میگویی: باز می‌آید و میسوزد از این عشق ولی... برنمی‌گردم، نه! میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد... عشق زیباست و حرمت دارد... - سهراب سپهری.

بچه که بودم میگفتم منم یه روز بزرگ میشم منم یه روز به یه جایی میرسم که حرف حرف خودمه بزرگ شدم تهشم حرف حرف خودم شد اما الان دلم میخواد بچه شم بزرگی اصلا قشنگ نیست آدم بزرگا اصلا جالب نیستن فکراشون اصلا پاک و قشنگ نیست دلم میخواد بچه شم و از دنیای آدم بزرگا هیچی ندونم دلم میخواد با تموم وجودم بچگی کنم من برای این بزرگ شدن آماده نبودم برای رو در رو شدن با این دنیایی که آدم بزرگا به کثافت کشیدنش آماده نبودم.

من از عمیق‌ترین نقطه‌ی قلبم دوستت دارم ، عمیق‌ترین نقطه‌ی قلب میدونی کجاست ؟ اونجایی که هیچکسی برام شبیه تو نیست ، اونجایی که خاطره‌هایی با تو ساختم و جاهایی که با تو رفتم رو با هیچکس دیگه‌ای نمیتونم تکرار کنم ، اونجایی که راجع بهت با هیچکسی جز خدا حرف نمیزنم ، اونجایی که دلم نه شبیه تو، و نه بهتر از تو رو ، بلکه فقط بودن با تو رو میخواد . .

‌ ‌ ‌‌‌ ‌ بارها خودم را توضیح دادم برای فهمیده شدن،برای درک شدن،برای بیرون اومدن از هاله ی دلتنگی و غمُ اندوهِ درونم اما چشد؟ دیده نشد،فهمیده نشد و حتی شنیده نشد و پیچکِ حلقه زدهء دور قلبم خشک شد و امیدِ بی اساسِ سبز شده هم به همراهش از بین رفت. این منِ ساده و پر از امیدِ واهیُ بی اساس خشک شد و منِ  قوی متولد شد و رشد کرد پیچک دوباره به دورم پیچید اما اینبار برای سبزشدنِ خودم نه امیدِ واهی. و چه خوب که فرصته  دوباره روییده شدن را داشتم. و چه زیبا که بی منت پرورش یافتم بزرگ شدم و درک شدنُ تجربه کردم،درک شدن توسط خودم فهمیده شدن توسطِ خودم دوست داشته شدن توسطِ خودم. و چه خوب که پیچک آغوشش را بی منت دراختیارم گذاشت. بهم کمک کرد که خودمُ دوست داشته باشم با تموم تنهاییا و نادیده گرفتن ها.. به منِ تازه جوانه زده صبر و سکوتُ یاد داد و مرا پرورش داد. به من گذشت و نادیده گرفتن هارا آموخت پیچک احساس تنهایی را در من کشت و خودم را به خودم نشان داد.

‏حالا مثلاً من فردا بیدار نشم به کجای دنیا بر‌می‌خوره؟

دیدم که از دستت عصبانی نیستم، دلشکسته نیستم، قهر نیستم، خلاصه اینکه من با تو دیگر «هیچ چیز» نیستم. - جمال ثریا.

بگذار برایت بنویسم حتی اگر نمیخوانی حتی اگر نمیدانی که برایت مینویسم بگذار برایت بنویسم بگذار بگویم عیبی ندارد که خیالم حتی از پشت پلک هایت نمیگذرد در خیال من تو هستی همیشه و همیشه با همان صدا با همن عطر با همان لبخند کنار لب بگذار بنویسم‌ عیب ندارد که نیستی رسم دنیا است که باشی و بروی و دیگر نباشی اما بدان هستی تو همیشه تیکه ای از وجود من باقی میمانی.

‏اگه مدتها به یک نفر عشق دادین، یهو حس تون رو ازش دریغ نکنید ، اینجوری انگار اونو توی یه خلأ باقی میذارید و ازش دور میشین...!

این فیلم رو پیشنهاد میکنم ببینین حتما خیلی قشنگه👌