دیوان اشعار رضا محمدی

عشق طعنه کاریست به دریای ندامت دیداری گذاریم من وتوبه قیامت امروزپی توبگردم به شجاعت فردا بحسابت ببرم دردشکایت رضامحمدی آملی1400

شب که ارام شود سینه پردرد ببین لشکری سخت هجوماتی کنندبرنفس ات رضامحمدی

صحبت یارکجا دولت بیدارکجا این همه درس عمل همت هوشیارکجا مذهب عاشقی عاشق بیدار کجا زهدگورانه ومست وغم اغیارکجا رضامحمدی آملی1400

پشت این حادثه رکبار جفامی اید من و تنهایی و دلتنگی تو دردبلاست رضامحمدی آملی1400

ای خدایی که جهان داری ایام تراست دست ماگیرمذار درنفس غم گیرم رضامحمدی آملی1400

شرح حالیست در ا ین شهراگر روی تودید هرکه واله شود وسخت پی ات مست شود ماکه ازرده ترین عاشق دیدارتوایم خود دانی صفت بودن وماندن دل هست رضامحمدی آملی1400

سرودصبح امد میان دل ما حسرت دیدنی اغازشدست تا براین بام بلند خنده هامستی ویرانی دلهابزند سلام صبحتون بخیر

دربهارارزو گلهاخزانی می روند هرخزان گل دلی پژمرده جانی می رود ای بهارپرامیداین چیست رمزکارتو گل بجای رستنی روبه خزانی می رود رضامحمدی آملی1400

رفیق د ر دماایام نیست جزتو نشینی گوش کنی حرف دلم را من دلتنگی ودوری رویت بچندسالی نشستیم منزلم را رضامحمدی آملی1400

چندبرپایه احساس بگردی نفس ات نفس ات گرم به عشق کن خدا رامددی سعی اقبال نبردپیش تراسعی زمان مددعقل بگیر راه اردت ثمری رضامحمدی آملی1400