cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑ال د̑ل̑̑ـ̑̑ـ̑ها̑ےِ̑ ̑ب̑̑ـ̑̑ـ̑̑ی̑̑ـ̑̑ـ̑̑ق̑̑ـ̑̑ـ̑رار💔💔

بعضـــی صــداهـا را … باید در آغــوش گرفت مثل یک «دوستت دارم» از زبان تـو 🙍‍♀️❤ #حمید_رها @dalhaybigarar

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
198
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

می روم و نمی رود از سر من هوای تو... داده فلک سزای من تا چه بود سزای تو؟؟
إظهار الكل...
اگر من من بودم در کوچه های زندگی اگر تو بودی در کوچه های گذر هیچگاه زندگی اینگونه دلتنگ نبود وهر گز گذر فصلها اینچنین بی رنگ نمیشد.
إظهار الكل...
. فرقی نمی کند... رها باشد یا کنج قفس... پرنده،شوق پرواز از سرش نمی افتد... درست مثل من کنارم باشی ... یا نباشی پرنده ی خیالم... فقط،در آسمان تو... پَر می زند ...
إظهار الكل...
تو را می سرایم بر ایوان #شب شُر شُر شعرم بر بام خیالِ شب تو پُر شدن جانم‌ از جام شرابِ نگاه تو مست شدن من و رقص آغوش سبز تو رویای نیلوفری آبی بودنت بر برکه ی جانم چه زیبا شبی بود من و تو و حریر اطلسی شانه هایت #دریغا دمیدن صبح و خواندن فاتحه ی خیالِ تو
إظهار الكل...
شبانه هایم را با تو‌ قسمت میکنم آرامش و سکوتش از تو بی تابی و بیقراری اش ازمن ... آخرش برایت از دل شب شعر و غزل می آورم و تو نیز برایم دلدادگی و شیدایی را ...
إظهار الكل...
شب همه شب ما و تمنای عشق در غم هجریم ز سودای عشق روز به میخانه دمی سر زنیم شب چو رسد باز به شیدای عشق.
إظهار الكل...
می‌خواستم سر هر پیچ یک شعر بکارم بزنی به موهات که وقتی برابر آیینه می‌ایستی هیچ چیزی جز دست های من بر سینه ات دل دل نکند
إظهار الكل...
مرا ببخش بخاطر دیروز دیروزے ڪه در نداشتنت سپرے شد بخاطر امروز امروزے ڪه هستی اما از داشتنت محرومم بخاطر فردا فردایے ڪه ندارمت
إظهار الكل...
؏ــشق یڪسان ناز درویش و توانڪَـر میڪشد...    ایݧ ترازو... سنڪَــ و ڪَــوهر را برابر میڪشد..!
إظهار الكل...
🍂 چگونه پا به سرزمین قلبم گذاشتی؟ از کدام دیار آمدی و با نوبرانه های عشق زمستانه های یخ بسته ی دلم را گرم کردی و بر شوره زار احساسم بذر مهر و عاطفه کاشتی، بارانی از محبت با تفسیر خواستن و سکوت بر جان من جاری کردی که بودنت بشود ناجی بودن من ؛ بیا و ببین! که من دیگر برایم رهایی از تو ممکن نیست تو رویایی شدی محال در دور دستهای انتظار تماشاکن که چگونه لبریزم از عشق ابدی توووو...
إظهار الكل...