کانال رسمی غزل پولادی
کانال اختصاصی غزل پولادی (فعالیت رسمی من در اینستاگرام است ❤️) برای دنبال کردن اخبار نوشتههای من و خوندن رمانهای من اینستاگرامم رو دنبال کنید 👇 https://instagram.com/ghazalpooladi مطالب داخل کانال را مطالعه بفرمایید ❤️
إظهار المزيدلم يتم تحديد البلدلم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
1 591
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
اگه دوست دارید این رمان رو بخونید اینستاگرام نویسنده رو دنبال کنید 👇
https://instagram.com/ghazalpooladi
پارتهای استوری میشن و بعد به استوریهای برگزیده ( قسمت گناه به پای عشق تو ) منتقل میشن تا همه بتونن سر صبر بخونن ❤️
هر بار کلی پارت داریم ❤️
🍂گناه به پای عشق تو🍂
نویسنده : غزل پولادی
دانیال، امیرسام و سورن...
سه تا دوست و برادری که به خاطر داشتن دشمن مشترک به قصد گرفتن انتقام باهم متحد میشن...
انتقامی که طعمهای نداره جز دختر دشمنشون... انتقامی که قرار نیست برای اون سه نفر انتقام بمونه و ماهیتش تبدیل به چیزی غیر از انتقام میشه...
پرواز... پرواز دختر بیگناهی که انگار مقدر شده تاوان گناهان پدرش رو بده...
فایل کامل رمان آکو به زودی آمادهی فروش میشه...
مبلغ فروش به مدت ده روز، پانزده هزار تومن و بعد بیست و پنج هزار تومن ❤️
رمان از عشق بخوان فعلا ادامه داده نمیشه🙏لطفا سوال نپرسید ❤️
دوباره یک پنجشنبهی دیگر و لیستی از بهترین و ممنوعه ترین های تلگرام😌
رمان های کمیاب و صحنهداری که میدونم همتون دنبالشون بودید😈
#یار_باش
باده، دختری که به دلیل علاقه نداشتن شوهرش به رابطه جنسی از طریق لقاح مصنوعی باردار میشه و با فهمیدن اینکه شهیاد، همسر خودخواهش تصمیم به بردن بچهها داره فرار میکنه ولی با دستگیر شدنش و فهمیدن رازهایی از شهیاد...
https://t.me/joinchat/ShSfsnfhq5NEN4xm
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#خانم_معلم_شیطون
دلوین معلمی شیطون و سربههوا که برای کار به یه روستای دورافتاده منتقل میشه توی اون غربت با یه پسر همسایه میشه، لوندی دلوین دل پسر رو میبره ولی پسر اونقدر خشن و مغروره که....
https://t.me/joinchat/AAAAAE7tM6ipBsjEPZLzbw
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#روزگارماهین
من ماهین دختری که به اجبار آمده بودم به خانه ی بزرگ خانواده ی شاهرخ! و تمام قصدم فرار کردن از آنخانه بود؛یکهو چشم وا کردم و دیدم عاشقش شده ام.
https://t.me/joinchat/T1kJQW8DiUUrU6a9
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#داستی اغواگر
دختره به خاطر سرطانی که داشت نمیخواست رابطهاش رو با پسری که عاشقش بود جدی کند غافل از اینکه اون براش برنامههایی چیده که فکرشم نمیکرد و یه شب...
https://t.me/joinchat/AAAAAFds7pzrGlKhizVOYg
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#انتقام_بیبرد
ریمو فالکون رئیس مافیا برای انتقام سرافینا عروس مافیای رقیبش را شب عروسیش میدزده ولی وقتی توی جنگل روش قرار گرفت، فهمید انتقامش هیج برندهای نداره...
https://t.me/joinchat/AAAAAEsrN-NMZZPapcD4og
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#حوالی_انهزام
طنین دختری شر و شیطون که دادگاه تصمیم میگیره سرپرستیش رو به یکی از جذاب ترین پلیس های ...چی میشه اگه سرپرست دختر دزد بشه یه پلیس خشن؟
https://t.me/joinchat/V_UjYtfkee3RLF8W
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#اصیل_زاده_روسی
دختری که واسه جاسوسی به مافیای رقیب فرستاده بودم، لو رفت. میخواستن بهش تجاوز کنن، همینکه برای نجاتش رفتم، مردی پیدا شد که میگفت...
https://t.me/joinchat/AAAAAE_FFUGOraeSa49pwg
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#ملکه_باکره
گرگهای قبیله، برای تجاوز کردن به ملکهی انسانشون نقشه کشیدن. پادشاه گرگها دستشون رو خوند و اعلام جنگ کرد.
https://t.me/joinchat/AAAAAEEeONeH3mBhS_rEzQ
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#پسران_لوکس
اون جذاب ترین پسریه که کیتی دیده! پسر بی اعصاب و جذاب، همسایه ی جدید کیتیه....کسی که همه تو شهر ازش میترسن چون اون یه ....
https://t.me/joinchat/AAAAAEh_osYBwmfknO-0ZQ
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#دکتر_جذاب
زنم تازه طلاق گرفته بود، و دوستدختر سابقم بیپناه بود، مجبور شدم اون و دخترش رو به خونهم بیارم. میخواستم باهاش بخوابم.
https://t.me/joinchat/AAAAAEfbD5FjzGRYh8D6qg
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#عدالتوعشق
دختره شوهر میخواد، برای تهدید خودکشی میکنه.برادر میلیاردر جذابش، که موقع زن گرفتنشه، دربهدر دنبال شوهر میگرده براش.
https://t.me/joinchat/AAAAAE2lJdgtlcZyoo62Yg
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#کلاب_رقص_ویر
برای اوکلین هیچی بدتر از لخت رقصیدن جلوی استادش نیست، اما مجبوره چون پول میخواد و این به درمان استادش هم کمک میکنه.
https://t.me/joinchat/AAAAAFE7kuM0tpE4UYidbA
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#اغواودرد
تنها گیرآوردن اون دختر کار سختی بود، دودش پر بود از نگهبان. اما می خواستمش، هرکی دورش بود رو کشتم، تنها گیرش آوردم و بهش...
https://t.me/joinchat/USeHl0yo7U6ctFVG
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#رمان_دانلود
میخوای یه رمان رو تو یه روز تموم کنی و پایانش رو بدونی؟
رمان های جذاب فایل شده در این چنل
https://t.me/joinchat/PbYi2wTGMblWvXxv
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#املاک
هورس یه عوضی با کلی خالکوبی رو بدنش.اون به خودش اجازه میده که هرجور دلش میخواد با دخترا رفتار کنه و حالا دیوونه اندام ماری خواهر دوستش شده.
https://t.me/joinchat/AAAAAFUZ_Aw4yHmxOUn2mw
•[🍋💥]••[💥🍋]•
#کلاف
+ با دوست پسر قدیمی ات میریزی رو هم ابری من رو ببری؟
_ نه بخدا مهرزاد داری اشتباه میکنی...
_ هه! اشتباه؟ وقتی از حاصل اشتباهم شکمت باد کرد اون وقت میفهمی دور زدن مهرزاد یعنی چی...
https://t.me/joinchat/AAAAAFMO05b9NjSc-UXCmg
•[🍋💥]••[💥🍋]•
دوباره یک پنجشنبهی دیگر و لیستی از بهترین و ممنوعه ترین های تلگرام😌
رمان های کمیاب و صحنهداری که میدونم همتون دنبالشون بودید😈
#یار_باش
باده، دختری که به دلیل علاقه نداشتن شوهرش به رابطه جنسی از طریق لقاح مصنوعی باردار میشه و با فهمیدن اینکه شهیاد، همسر خودخواهش تصمیم به بردن بچهها داره فرار میکنه ولی با دستگیر شدنش و فهمیدن رازهایی از شهیاد...
https://t.me/joinchat/ShSfsnfhq5NEN4xm
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#پسر_یاغی
داشتن رابطه با وکیلت خارج از پرستیژ کاریه و ممنوع! ولی هیچچیزی نمیتونه مانع من از تصاحب کردن این خانم وکیل جذابی بشه که زیر دامن کاریش جوراب بنددار میپوشه...
https://t.me/joinchat/AAAAAEUXCX6DOH4ihFxP8Q
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#شرور_و_سلطه_گر
از دقیقه ای که دیدمش نظرم عوض شد!
من قراره اون دخترک شیرین رو که هیچ از هویت واقعیش خبر نداره، بدزدم! ارثش رو از چنگش دربیارم، شب ها تو تختم داشته باشمش و... بعد از پایان کارمون اون رو تو چنگال مرگ رها کنم!
https://t.me/joinchat/AAAAAE_2kli2RjBhyMwqMQ
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#تن_خوابگی
همخواب کسی شدم که پدرمو خائن میدونست و برای انتقام گرفتن ازش، حتی به تاراج بردن تنم فکر میکرد... من توسط لمس های اون دخترانگیم رو از دست دادم اما اون شب...
https://t.me/joinchat/Vhg4yUrpigW3TCQd
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#مدیرمرموز
اِوا، دختری که توی بچگی مورد تجاوز برادر ناتنیش قرار گرفته و به سختی از دستش فرار کرده، بعد سالها گیر مردی بیرحم تر از متجاوزش میوفته.....
https://t.me/joinchat/AAAAAEhjtpjo1eLoY2n3eA
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#اعجاز_با_تو_بودن
مژگان بعد از شکست بزرگی که توی زندگیش خورده تلاش میکنه تا روی پای خودش وایسه که با فرهاد آشنا میشه و بدون اطلاع خانوادهش باهاش ازدواج میکنه ولی ...
https://t.me/joinchat/AAAAAE1jcxAPsv83q6ao6A
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#مالمنی
رغد دختری عرب که بیخبر از دلیل غیبت ولید، مدتی دل در گرویش داشت، با برادر کوچکتر ولید یعنی سامر نامزد میکنه امابا برگشت ولید از زندان ..
https://t.me/joinchat/AAAAAFMjasWqciIda4HvvA
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#حوالی_قلب_تو
مهراد مجبور میشه به دلایلی با حنانه ازدواج کنه. اما وقتی وارد عمارت اون میشه، عاشق خواهرزنش میشه و وقتی میفهمه احساسش متقابله، یواشکی با اون...
https://t.me/joinchat/U4xE852z_SErs7CF
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#گیبدوکجذاب
پنی عاشق حیواناته و در لندن تنهاست! گابریل فکرمیکنه دوستداشتنی نیست و اونم تنهاست!!! عاشقانهی شیرین آنها با دوستی عجیبشان شروع میشود...
https://t.me/joinchat/AAAAAEsENiYXcLFEt2JZhg
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#رانندهسرکشهات
اون مرد خاصه، معروف، هات، پولداره.. اطرافش دخترا براش لهله می زنن... اما چون بهش نه گفتم میخواد منو داشته باشه.. ولی باید ازش دور بشم اما
https://t.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#خـــفــــقـــان
با نقشه منو به یه مهمونی کشوند و بهم تجاوز کرد حالا برای انتقام دست رو برادر عزیزش گذاشتم... غافل از اینکه اون یکی گرگتر از برادرشه و بارها بدتر از اون بهم...
https://t.me/joinchat/V8T37uj4Whc7Z7Rg
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#شراب
فکر نمیکردم تاوان فرارکردن از خونهی پدرم رقاصه شدن واسه ترسناکترین مرد ترکیه بشه. اون مجبورم میکرد کارهای کثیفی بکنم.
https://t.me/joinchat/Ve0zrL5cxQc7_S2K
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#معشوق_دلـربـا
راف که از جدایی با الیویا پشیمونه، به بهانههای مختلف سرراه معشوق سابقش قرار میگیره که راضیش کنه بهش_برگرده و در این راه از هیچ شیطنتی دریغ نمیکنه!!
https://t.me/tarjomehayeshabtab
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#دخترچشمآبیراقربانیانتقامکردم.
من امیرسالارم؛مردی مغرور ،بی احساس و بی رحم با قلبی پر ازکینه و انتقام.
و برای انتقام چه کسی بهتر از آن دختر چشم آبی...
https://t.me/joinchat/AAAAAE_VWGk-mg1tbY14JQ
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#عطر_نیلوفر_آبی
آراز پسری که توی اموزشگاهموسیقی همبازی بچگیشو می بینه و عاشقش میشه ولی نیلوفر به خاطر گذشته ی آراز اول دست رد به سینش میزنه ولی بعدش پشیمون میشه و با تصادف آراز همه چیز رو بهش اعتراف میکنه و....
https://t.me/joinchat/AAAAAEmsMnzaNesBjQn-Tw
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#هات_ترین_رمان_امروز
علی مرد فوق خشن و خلافکاری که دختر لوند و جذابی و برای فرار از دست پلیس می دزده و بر خلاف خواسته اش از خودش بیخود میشه و...
https://t.me/joinchat/AAAAAEqBcVzKm_DExMBgSw
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
#کلاف
+ با دوست پسر قدیمی ات میریزی رو هم ابری من رو ببری؟
_ نه بخدا مهرزاد داری اشتباه میکنی...
_ هه! اشتباه؟ وقتی از حاصل اشتباهم شکمت باد کرد اون وقت میفهمی دور زدن مهرزاد یعنی چی...
https://t.me/joinchat/AAAAAFMO05b9NjSc-UXCmg
•[🍃🌺]••[🌺🍃]•
دوباره یک پنجشنبهی دیگر و لیستی از بهترین و ممنوعه ترین های تلگرام😌
رمان های کمیاب و صحنهداری که میدونم همتون دنبالشون بودید😈
باده، دختری که به دلیل علاقه نداشتن شوهرش به رابطه جنسی از طریق لقاح مصنوعی باردار میشه و با فهمیدن اینکه شهیاد، همسر خودخواهش تصمیم به بردن بچهها داره فرار میکنه ولی با دستگیر شدنش و فهمیدن رازهایی از شهیاد...
https://t.me/joinchat/ShSfsnfhq5NEN4xm
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#باخیالت_میرقصم
میدونی شغل شریف شوهرت تو دوره مجردی چی بود؟ میدونی سرمایه اولیه بوتیک رو چهجور ... یعنی همون خودفروشی و فاحشگی مردونه، البته کاملا بومیسازیشده و اسلامی!
https://t.me/joinchat/Sb5K2M1aFYtr9CV3
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#سفید_به_رنگ_آبی
من دامونم، مردی زخمخورده از زنی که تمام زندگیم بود،تا اینکه دختری که ارتباط خونی با زنی داره که عاشقش بودم! نظرمو جلب میکنه. حالا من می مونم بین انتقام و قلبی که...
https://t.me/joinchat/AAAAAFRC6l9O6uOBmyYBtQ
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#درامتدادعاشقی
پوستو مجبور میشه بخاطرِ پول تو خونههای اعیونیه شهر کار کنه که با ورودِ تک پسرشون بعد از سالها به ایران !
پسر مغروری که پرستو رو مجبور میکنه باردار...
https://t.me/joinchat/AAAAAEeuKOiQxZzGbjeIjA
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#یادداشتهای_یک_زن
یه پسر مذهبی داریم که عاشق دختری با روابط آزاد شده و این دختر، دختر استادشه، دختری که اهل آزادیهخسرویی که بدجوری شیفته این دختر شده و میخواد هرطور شده به دستش بیاره
https://t.me/joinchat/UW9jBbH-5_Ew_uvs
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#رویای_دورگه
تسا گرگینهی دورگهایه که از 14سالگی هر شب خواب مردی رو میبینه که میاد و بدنش رو تصاحب میکنه، تسا میدونه که بالاخره پیداش میکنه. تا اینکه ...
https://t.me/joinchat/AAAAAFC6G8vMKZf1VH_WSA
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#از_عشق_بخوان
من اورهانم... از وقتی یادم میاد عاشق دخترعموم بودم...هجده سالم بود که پدربزرگمون بینمون صیغهی محرمیت خوند... اما به خاطر یه اتفاق بینمون پنج سال جدایی افتاد.. وقتی برگشتم دیدم شب عروسیشه با مردی که...
https://t.me/joinchat/AAAAAFMABCf2_d4RyQGKtQ
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#شاهزادهیاغی
شاهزادهای هوسباز که عادت داره تختش همیشه با دخترای لوند پر باشه اینبار خدمتکار جوون و خوش هیکلش رو توی تخت میخواد اما سارا حاضر به رابطه باهاش نمیشه و.....
https://t.me/joinchat/AAAAAEYWGaQElJGfvbAi3g
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#آتش_سرد
مسیح یه پسر مذهبی و متدینه از یه خانواده اصیل و ثروتمند.. که بعد از اینکه با دختری مست برخورد میکنه اونو به خونه میبره و اختیارشو از دست میده و باعث میشه سر دو راهی بدی قرار بگیره ...
https://t.me/joinchat/AAAAAEot19qLhnkcZMTQXA
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#خاکسترعشق
فول_عاشقانه ای بی سانسور از یه مرد جذاب و شیطون و هات که روی عشق ناز و لوندش که از قضا پرستارشه بدجور کراش داره و میخواد...
https://t.me/joinchat/TrVYXRVlZHKyHStV
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#قربانییکرسم
کوروش، مرد کوردی که برادرش توسط برادر همتا به قتل میرسه.وقتی قاتل فرار میکنه کوروش همتا رو صیغه خودش میکنه و بهش.....
https://t.me/joinchat/AAAAAEJuhRnCbg4XMfaf7A
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#در_اسارت_چشمانت
پری مجبور میشه رحمش رو به زوج ناشناسی اجاره بده... اما درست یک روز بعد از زایمان میفهمه پدر بچهش، شوهر سابقشه... عطا!
https://t.me/joinchat/AAAAAFT1HxaEA2GiIGp97Q
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#کلاف
+ با دوست پسر قدیمی ات میریزی رو هم ابری من رو ببری؟
_ نه بخدا مهرزاد داری اشتباه میکنی...
_ هه! اشتباه؟ وقتی از حاصل اشتباهم شکمت باد کرد اون وقت میفهمی دور زدن مهرزاد یعنی چی...
https://t.me/joinchat/AAAAAFMO05b9NjSc-UXCmg
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
#طالع_دریا
روانشناسی که درگیر پسری روانی و بیمار میشه و خبر نداره با وارد شدن به زندگی بیمارش تقدیر خودشو درگیر یه بازی با وحشی ترین و عجیب ترین مرد دنیا میکنه. مردی که...حتی خدا هم...ازش نا امید شده
https://t.me/joinchat/AAAAAE689JL55DCiRb_R5g
•[🍓🍃]••[🍃🍓]•
_ چرا اونجوری نگام میکنی؟
دستش را از زیر چانهاش برمیدارد و صاف مینشیند.
_ همینجوری!
پشت چشم نازک میکنم.
_ گرسنمه!
میخندد و به آرامی میپرسد:
_ مشکلی که نداری؟
ابروهایم را بالا میاندازم.
_ نوچ!
دستم که روی میز غذاخوری گذاشتهام را میگیرد.
_ میخوای یه دکتر بریم؟
_ بیخیال آرا ! بچه شدی؟ من حالم خوبه!
فشار آرامی به انگشتانم میدهد.
_ مشکلی داشتی میگی بهم!
اینهمه نگرانی و احساساتش بعد از اولین رابطه مان برایم دلچسب است. چشمانم را در کاسه میچرخانم و مینالم:
_ باشه دیگه!
میخندد و به پشتی صندلی تکیه میدهد.
_حالا که مزهت زیر دندونم رفته، نمیتونم تا عروسی صبر کنم!🔞
میخندم و خلاف میلم برای نشان دادن خوشحالیام، میپرسم:
_مزهی من چجوریه؟
_ ترش، مث سیب ترش و سبز، گس، مثل گلابی کال، شیرین مث انار و به تلخی همون لایههای سفید بینش.
_ من ظرفیت این همه رمانتیک بازی رو نمیبینم توی خودم.
میخندد. خودم هم دیگر نمیتوانم به امید یک جشن عروسی، خودم را مجاب کنم که از او دور بمانم.
https://t.me/joinchat/Vhg4yWgES_LtGxA6
🛑وقتی دخترمون می خواد شیطونی کنه و می بینه پسرمون از اون شیطون تره.😆
آرا؛ مردی پخته و مغرور که همون روزای اول نامزدی بخاطر کاربلد بودن و مهارتهای تو تختش، اولین بوسه و رابطه نامزدش رو مال خودش میکنه 🙈
https://t.me/joinchat/Vhg4yWgES_LtGxA6
❌مردى خشن و بى رحم كه خودش رو مالکِ تمام و كمالِ زنى ميدونه كه به تازگی نامزدش شده❌
رمانی #هیجانی و #نفس_تند_کن
همزمان با باز کردن زیپ لباسم زمزمه میکند:
_اون کفشات خیلی رو اعصابم بود!
دستانش که روی پهلوهایم مینشینند، سرم در واکنش به حس لمس نوک انگشتانش روی گردنم، رو به عقب خم میشود.
_ برگرد و پیرهنتو درش بیار.
آب دهانم را فرو میدهم.
آستینهای پیراهنم را درمیآورم و روی زمین میافتد.
دست چپش، دستم را میگیرد و انگشتان سردم را روی اولین دکمهی لباسش مینشاند، دکمه های پیراهنش را باز میکنم.
روی پنجهی پاهایم میایستم و گردن میکشم؛ اما باز هم به لبهایش نمیرسم. با تفریح نگاهم میکند.
🔞پیراهنش را از شلوارش بیرون میکشم و بعد، رکابیاش را از تن میکند...
برای بار دوم گردن میکشم و او، پس میکشد... بازیاش گرفته!
بیتاب میشوم. به عقب هلش میدهم. مرا به کمد میچسباند. رام شدنم را نمیخواهد!
دوباره و اینبار آرامتر به عقب هلش میدهم... روی تخت میافتد و لبهی آن مینشیند.
روی پاهایش مینشینم. صورتش را در دستانم میگیرم و این بار اوست که مرا میبوسد.
نفسهایش سنگین میشوند و دستانش، روی کمرم به رقص در میآیند.
دستانم را به سگک کمربندش میرسانم و بازش میکنم.
گودی گردنم را میبوسد...
_ ته ریشت اذیتم میکنه!
میخندد... پهلوهایم را میگیرد و میچرخد و مرا روی تخت میاندازد.
_ عادت میکنی!
وقتی شلوارش را درمیآورد، هول میکنم:
_ من... فکر کنم...
از تخت پایین میآیم و قدم اول را برنداشته، دستش را دور کمرم حلقه و مرا متوقف میکند.
_ فکر نمیکنی برای فرار کردن یکم دیر باشه مدونا؟
🔞دستانش را بالا میآورد و سینههایم را در دست میگیرد. برانگیختگیاش را حس میکنم.
_ من... هنوز... فکر میکنم هنوز براش آماده نباشم!
انگار چند لحظه طول میکشد تا متوجه بشود. مرا سوی خودش میچرخاند. نگاهم را پایین نگاه میدارم و به زنجیرش زل میزنم.
_ ببینمت!
لمسم که میکند، بیاختیار تکان شدیدی میخورم. ابروهایش در هم میرود و نگاهش، بیفروغ میشود.
_ تو دوشیزه ای؟
https://t.me/joinchat/Vhg4yWgES_LtGxA6
❌ نینابرای بدست اوردن عشق ارمنی اش، حاضره باهاش بخوابه اما دوشیزه بودنش رو ازش پنهون کرده تا اینکه.... 🔞😱
https://t.me/joinchat/Vhg4yWgES_LtGxA6
اون مرد انعکاسی از خشم، قدرت و هوشه. اون فرمانرواییه که نافرمانی ازش، بزرگترین گناهیه که در حق خودت کردی. اون مرد با چشمای زبرجدیش کاری با من میکنه که به زانو دربیام...📛
_ به نظرم واقعاً داری حیف میشی!
صورتم را سمتش میچرخانم و میپرسم:
_آره میدونم. از چه جنبهای منظورته؟
کمی سویم خم میشود و با موشکافی صورتم را میکاود. دستش را سوی صورتم میآورد و ابرویم را لمس میکند.
_قوس ابروهات...چشمات...
هنگامی که نوک انگشتهایش لبهایم را لمس میکند.
_ لبهات...یه فکری براشون دارم.
آب دهانم را فرو میدهم. لبهایم از کار افتادهام را زیر لمس انگشتش از هم باز میکنم و به سختی میگویم:
_ چه فکری؟
_ میخوام یه قولی بهم بدی.دیگه موهات رو کوتاه نکن!
سرم را عقب میکشم و دستش در هوا میماند.
_نه! چرا همچین چیزی از من میخوای؟
چهرهاش حالت مغروری به خود میگیرد. _ چون بهت میاد!
اخم میکنم و با تندی میگویم:
_همه میگن این مدل مو خیلی بهم میاد.
_ شما خیلی از جنبههای وجودیت رو به همه غیر ازمن، نشون ندادی عزیزم!
راست میگفت! خود را مشغول لمباندن لواشکم نشان میدهم.
_ شما توی جایگاهی نیستی که بخوا...
با خم شدنش روی صورتم، مینالم:
_ داری چیکار...
بینیاش را روی گونهام میکشد و بعد، لبهایش را سمت گوشم میبرد.
_ دروغ گفتن به من اصلاً کار خوبی نیست نینا جان! خودت بهتر از هرکسی میدونی این رو؛ و من هم بهتر از هرکسی میدونم چی توی فکرت میگذره و تنت کاری میکنه نتونی... به من دروغ بگی.
سرم بیحس شده و به گمانم رنگ از رخم پریده.
_ من...
انگشت اشارهاش را روی لبهایم میگذارد. این بار من هستم که دستش را کنار میزنم و رو به جلو خم میشوم. روی لبهایش بوسه میزنم،
پس میکشم...
چشمهایش بسته است و لبهایش همچنان باز مانده. زبانش را روی لب پایینش میکشد و چشمهایش را باز میکند.
_ کمر به قتلم بستی؟
متعجب میگویم: _من؟ نـَ...
در پلک به هم زدنی، دستش را پشت گردنم میگذارد، لب بالایم را به دندان میگیرد و این منم که خودم را میبازم. لعنت به من که اینچنین بیارادهام!
https://t.me/joinchat/Vhg4yWgES_LtGxA6
❌من آرا زکریانم؛کسی که رازهای تاریکی داره و منتظره؛ برای انتقام!
قرار نبود پایش به زندگیام باز شود. قرار نبود دل در گرو دختری بیست و یک ساله ببندم... اما اون حاضر بود جونش رو فدام کنه؛ از همه مهمتر، وارث دو خانواده بود و ثروتش...💯
ازدواج باهاش چیزی نبود که برایش برنامه ریزی کرده باشم؛ اما به تاراج بردن آونچه برایش باقی مانده، چیزی بود که سالها فکر و ذهنم را به خود مشغول کرده بود.📛
اون دختر فقط یه طعمه بود، وقتی که عقدش کردم و مجبورش کردم باهام بخوابه، فکرشم نمیکرد تا حد مرگ..🔞
https://t.me/joinchat/Vhg4yWgES_LtGxA6
❌❌ جوین مخصوص طرفدارا و عاشقای سریال آقازاده و ممنوعه... این زمان داستانش رو دست همه ی سریالا زده... قراره بره برای چاپ♨️
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.