cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

شکنجه‌گاه گل‌بانو😇⚔

کاربر انجمن هنر مهبانگ @mahbanng بال فرشته: کامل خط خون و دلال مرگ: در انتظار مجوز چاپ معشوق ارواح: کامل تاوان: در حال تایپ جزیره برمودا: در حال تایپ لینک پیام ناشناس: https://HarfBeMan.pw/@golbanoo

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
355
المشتركون
-124 ساعات
-97 أيام
-2330 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Repost from N/a
پسر عموی لاتی که تازه از زندان ازاد شده کسی که تمام فامیل از او متنفر بودن حالا من رو میخواست و به هر طریقی منو بدست می اورد حتی.....🔞💦 https://t.me/+MOSIuxFbnws5N2M0 - ت...تکین! بعد از مکثی پوزخند میزند: - بعد از این همه سال اولین باره اسممو از دهنت میشنوم! سرم را بیشتر به تشک فشار میدهم، دستش روی هوا می‌ایستد. همراه نفس عمیقش دستش را پس میکشد: - کی میخوای آدم بشی؟ او بود که یک حیوان به تمام معنا بود، خنده‌ام میگیرد از حرفش! صدایش عصبیست و کمی بلند شده: - باتوام! دلم پیچ میخورد، این حرفا آخرت خوبی نداشتند. می.ترسیدم در این نصف شب آبرو ریزی کند، میترسیدم شروع به داد و هوار کند یا... سعی میکنم صدای لرزانم را صاف کنم: - بقیه خوابن! - قرار بود یه فرصت بدم آدم بشی ولی انگاری یه غلط اضافه کردم! صدایش چشم‌هایش و اخم‌های درهم رفته‌اش و بدتر از آن گردن کلفت و بازوهایی که پنج برابر بازوی من بود باعث شده بود از ترس به نفس نفس بیوفتم! دستانش را کنار سرم میگذارد و من از ترس فلج شده ام وقتی باز هم لب های کلفتش من را میبوسد و..... ❌تمام بچگیم با ترس از اون گذشت تا وقتی که از زندان ازاد شدوبه هرطریقی منو میخواست... https://t.me/+MOSIuxFbnws5N2M0 • صبح پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
از همون بچگی ازش میترسیدم ، یعنی همه ازش ترس داشتند و متنفر بودند کسی به رذلی او تو فامیل نبود ولی دقیقا دست گذاشت روی من..... https://t.me/+MOSIuxFbnws5N2M0 رها از کودکی که یتیم میشود،پیش پدربزرگش توی عمارت خاندان فرامرزها زندگی میکند،همه چی خوب بود تااینکه ،سرو کله پسر عمومی کله خر لاتش که تازه از زندان ازاد شده پیدا میشه و زندگیش دست خوش اتفاقات میکنه! هرجایی میتونست من رو گیر مینداخت و بهم بی احترامی میکرد تا اینکه گفت میخواد عقدم کنه ولی من فرار کردم و اون وحشی تر از همیشه شد.... https://t.me/+MOSIuxFbnws5N2M0 • ساعت ۱۹:۳۰ پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
ارسلان سرگردی‌ که برای ترفیع‌ درجه به خواهر ریس مافیا نزدیک میشه ولی ....😭♨️ https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 _آرزو قطع نکن به علی قسم پیدات کنم زندت‌ نمیزارم‌. ..... صدای سرخوشش‌ بیشتر آتیشم‌ میزد. _جناب سرگرد ارسلان جوش نزن اینقدر ..سکته میکنی. بی توجه به اینکه کسی صدامو میشنوه فریاد زدم _اگه الان برنگردی زیر سنگم باشی پیدات می کنم ومیکشمت .من دوستت دارم لعنتی . با من این کارو نکن . صدای سردش تنمو بیشتر کرخت میکرد _اونموقع که داشتی با نقشه بهم نزدیک میشدی فکر اینجاشو‌ هم می‌کردی _آرزو من میمیرم بگو کجایی. باهم حرف می‌ زنیم !!! درستش میکنم لعنتی... https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 • صبح پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
من آرزوام دختری که فکر می کردم سرگرد محمدی ،پسر سر به زیر محلو عاشق خودم کردم. اما طولی نکشید که اتفاقی متوجه شدم اون بود که برا رسیدن به اهدافش عمدا سر راه من قرارگرفت و منو عاشق خودش کرد. در حقیقت براش یه طعمه بودم ،تا به برادرم برسه و تو شغلش ترفیع درجه بگیره. با کارهایی که با من کرد. ضربه بدی خوردم ولی با خودم یه قرار گذاشتم همه تلاشمو بکنم تا دیوونه وار عاشقم بشه ‌حتی نتونه بدون من نفس بکشه بعدش داغم وبه دلش بزارم وهمین کارو کردم🔥 عاشقانه_پلیسی_هیجانی🤤🔞 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 • ساعت ۲۰ پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
من ارسلانم سرگرد سازمان امنیت واطلاعات کشور .با وجودیکه بخاطر شغلم تصمیم نداشتم با کسی وارد رابطه بشم اما ، دختر هم محله ایم دلمو برد و منو عاشق خودش کرد . اینقدر می خواستمش که حاضر بودم جونمم براش بدم . اما تو یه ماموریت فهمیدم برادرش سر کرده یکی از باندای قاچاقه . شک اینکه نکنه با نقشه برادرش با هام وارد رابطه شده دیوونم کرد وباوجود علاقه شدیدی که بهش داشتم از خودم روندمش . وقتی به خودم اومدم که فهمیدم توسط یکی از باندای خلاف دزدیده شده و داره شکنجه میشه تا مرز دیوونگی رفتم ودنبالش گشتم وبالاخره …… https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 بیا وببین چطور آتیش عشقی که بین این دو نفره ،سختی هایی که براشون بوجود میاد و آسون می کنه . هر ثانیه این رمان پر از هیجانه . راحت از کنارش رد نشو. هم عاشقانه ناب داره هم عبرت • ساعت ۱۵ پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
پاهای ارزو را میون پاهای خودش قفل کرد؛ اختیاراز دست‌داده بود‌وآرز‌و‌ رو به‌سمت خودش کشید.🔥🔥 —بیا اینجا ببینم از چی فرار می کنی؟ آرزو با ناز گفت: اینطوری نکن ارسلان .ازت می ترسما... +اخه از چی من میترسی ؟تو که هنوز از من چیزی ندیدی ؟ترست مال بعده عشقم . ارزو نا خواسته چشمش به پایین افتاد که از زیر شلوار مشخص شده بود. هینی کشید و با خجالت سرش وبالا آورد ارسلان راست می گفت چیزی که پیدا بود واقعا ترس داشت. -آرزو دیگه تحمل ندارم. عزیز قرار خواستگاری رو گذاشت وا بده. آرزو بعد از کمی فکر با عشوه شروع به باز کردن دکمه‌های لباسش کرد و ارسلان با یه حرکت…🔥💦 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 • صبح پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
من نیل ام... همان نیلی که از هشت سالگی قلبش گره خورده بود به قلب او... همان نیلی که شش سال پیش مرا با شناسنامه سفید از خانه اش بیرون کرد و نمیدانست قرار است برگردم اما این بار نه تنها...! این بار با دختری برگشته بودم که از خون او بود! دختر بچه ای با مو های فر و چشمان سبز درست مثل همان نیلِ هشت ساله که عاشق او بود! خیال میکردم تا همیشه در قلب او ماندگار میشوم اما وقتی برگشتم فهمیدم کس دیگری جای مرا در قلبش گرفته! آن عشق افسانه ای برای همیشه در گذشته مانده بود! https://t.me/+8OjVfwPNwi4zMTk0 https://t.me/+8OjVfwPNwi4zMTk0 • صبح پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
من و او جانِ هم بودیم... من و او برایِ هم بودیم... چی کسی فکرش را میکرد روزی برسد که آدم از جانش بگذرد؟ او از جانش گذشت! شش سال پیش مرا در #قلبش کشت اما هرگز فکر نمیکردم وقتی برگردم دختر دیگری را ببینم که جانش شده است! او مرا خط زد اما نمیدانست که تکه ای از او همیشه همراه من است... فرشته ای که از #خونِ او بود... فرشته ای به نام #ماهک... 💔 https://t.me/+8OjVfwPNwi4zMTk0 https://t.me/+8OjVfwPNwi4zMTk0 • ساعت ۲۰ پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
من سیروانم... سیروان صدر... شش سال از دوری او جانم به لب رسید و درست زمانی که تصمیم گرفتم با دختر دیگری غیر از او آینده ام را بسازم دوباره برگشت... او با آن چشمان سبز و مو های فرفری اش باز هم آمده بود تا دنیایم را ویران کند اما این بار یک دختر بچه شبیه خودش را هم آورده بود. باور این که حاصل آن عشق آتشین یک دختر بچه پنج ساله باشد سخت بود! من پدر شده بودم و شش سال از وجود آن زیبایی بی خبر بودم...!💔🥀 https://t.me/+8OjVfwPNwi4zMTk0 https://t.me/+8OjVfwPNwi4zMTk0 • صبح پاک کن 🩵
إظهار الكل...
Repost from N/a
من نیل ام... همان نیلی که از هشت سالگی قلبش گره خورده بود به قلب او... همان نیلی که شش سال پیش مرا با شناسنامه سفید از خانه اش بیرون کرد و نمیدانست قرار است برگردم اما این بار نه تنها...! این بار با دختری برگشته بودم که از خون او بود! دختر بچه ای با مو های فر و چشمان سبز درست مثل همان نیلِ هشت ساله که عاشق او بود! خیال میکردم تا همیشه در قلب او ماندگار میشوم اما وقتی برگشتم فهمیدم کس دیگری جای مرا در قلبش گرفته! آن عشق افسانه ای برای همیشه در گذشته مانده بود! https://t.me/+8OjVfwPNwi4zMTk0 https://t.me/+8OjVfwPNwi4zMTk0 • ساعت ۲۰ پاک کن 🩵
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.