cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

اَشاچه.

-از صبح‌ها و‌شب‌های اشادا. -هنوز روی چای‌های داغ، آب یخ می‌ریزد. -ریشه ندار اما سبز. -یحتمل آدمیزاد و پیچ‌پیچو. شنفتن: https://t.me/BiChatBot?start=sc-173468-wYZiRqb -شمع‌فروشی: @asha_candlee

إظهار المزيد
إيران252 004لم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
283
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

از تک‌تک شما ممنونم که این مدت من رو شنیدید. خدانگه‌دار.
إظهار الكل...
می‌دونین دارم گمان‌هام رو جمع می‌کنم که اینجا رو پاک بکنم.
إظهار الكل...
بچه‌ها جون فردا دارم می‌رم اداره پست، استوری‌های اینجا را چک کنین. بوس.
إظهار الكل...
گفتم آروم نیستم و نواخت. این بهترین جمله‌ی این شبه.
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
حقیقت اینه که از خرده جلوه دادن چیزی که برام مهمه خسته‌م.
إظهار الكل...
اینکه چرا و کجا رفت دیگه مهم نیست. اما باعث شد مثل مار پوست‌اندازی کنم.
إظهار الكل...
راستی عکس اینجا، باباست. که داره ازدواجش با مامان رو امضا می‌کنه. هنوز نرفته بوده.
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
امروز تنها بودم. تنهایی بد نیست. تنها نشستن توی کافه بامداد اما عذاب است. موکایی که مزه‌ی کاپوچینو بدهد عذاب است. راننده‌ی تاکسی نوشته بود: «ناشنوا.» بهش حرفی نزدم. اما به لب‌هایم نگاه کرد تا بفهمد کجا پیاده می‌شوم. ماسک را دید و برگشت. روی سرم امروز طهران را پوشیدم. اول شال زرد سرم بود، اما رفتم توی مستراح کافه و این را پوشیدم. حسم بهتر شد. موکای بدمزه چسبید. چشم‌هایم شبیه قطره اشک شدند و خیلی وقت است نمی‌چکند. روزها قاتلم نیستند و جمعه هم خون‌ریزتر نیست دیگر. مامان گفت خدا خدا می‌کردم وقت ناهار برسی و من توی راه خدا خدا می‌کردم تکه‌ای از تاکسی که منم چپ کند و بمیرم. این را به مامان نگفتم و احساس گناه را قورت دادم.
إظهار الكل...
Repost from N/a
افسردگی‌م: خب خب..، ما دیگه کم کم جمع و جور کنیم و زحمت کم کنیم.. بارون: نه بابا تشریف داشته باشین، مزاحم چیه مراحمید، الان منم میام و ۶۸۳۹۱ شبانه روز می‌بارم تا با هم بِکُشیمش.
إظهار الكل...