cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

𝙡𝙞𝙣𝙙𝙚𝙣𝙢𝙚𝙧𝙚❄♠

𝒊 𝒇𝒆𝒆𝒍 𝒍𝒊𝒌𝒆 𝒅𝒆𝒂𝒅 𝒇𝒍𝒐𝒘𝒆𝒓𝒔 𝒊𝒏 𝒂 𝒗𝒂𝒔𝒆 𝒘𝒉𝒊𝒄𝒉 𝒔𝒐𝒎𝒆𝒃𝒐𝒅𝒚 𝒇𝒐𝒓𝒈𝒐𝒕 𝒕𝒐 𝒕𝒉𝒓𝒐𝒘 𝒂𝒘𝒂𝒚. 𝒇𝒐𝒓𝒔𝒂𝒏 𝒆𝒕 𝒉𝒂𝒆𝒄 𝒐𝒍𝒊𝒎 𝒎𝒆𝒎𝒊𝒏𝒊𝒔𝒔𝒆 𝒋𝒖𝒗𝒂𝒃𝒊𝒕🌙 @AnnaFictions @AnnaChallenge @AnnaResponsa

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
287
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+27 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

جیسون تاد.
إظهار الكل...
forward this and name one of your favorite characters from these worlds and i'll make a short playlist based on their vibe.
Good Omens, Sherlock, Marauders, Riordanverse, DC, Helluva Boss, Hazbin Hotel, Adventure time, Tangled the Series.
_میتونید به جای کرکتر، کاپل هم انتخاب کنید.
إظهار الكل...
پنج‌تا از کتاب‌ها/فیلم‌ها/سریال‌هایی که واست گیلتی‌پلژر محسوب می‌شن؟
إظهار الكل...
راستی این دیلی پرایوت‌ترمه و توش کم‌تر پست می‌ذارم اما اضطرابم کم‌تره. اگر خواستید، می‌تونید بیاید.
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
نباید یادم میومد.
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
داشتم «خواب دیدم»هام رو سرچ می‌کردم.
إظهار الكل...
خواب‌های من عموما رویا نیستن، بیشتر قاطی‌پاطی‌ان. ولی سناریویی‌ترین‌هایی که تقریبا یادمه: ۱- خودم رو جاهای مختلف می‌دیدم، سر کلاس و توی خونه و مغازه، ولی یادم نمی‌رفت اون‌جاها رفته باشم. فهمیدم دارم زوال عقل می‌گیرم. هیچ کدوم از کارهام رو یادم نمی‌اومد. کسی حرفم رو باور نمی‌کرد و فکر می‌کردن واسه مسئولیت‌نپذیر بودنمه. منو از خونه بیرون انداختن و نمی‌دونم چطوری رفتم یه جای در اطراف اورنج‌کانتی توی یه خونه داغون سه طبقه ساکن شدم. چندبار خودم رو توی موقعیت‌های بد دیدم، با دست‌های خونی توی جاهای عجیب. پلیس دنبالم بود. تا اینکه خودم رو با دست‌های خونی بالای سر یه جسد دیدم، روی پشت‌بوم بودیم. یک دختر دیگه هم بی‌هوش بود و به‌هوش اومد و چیزی یادش نمی‌اومد. اول بهم حمله کرد اما یک دفعه فلش‌بک به ذهنم اومد که اون مقتول داشت چیزی می‌داد تنفس کنم، شبیه شیشه عصر هیپونتیک‌پویزن بود. بعد اون چیزی یادم نمی‌اومد. فهمیدم اون صاحب‌خونه داشته روم آزمایش می‌کرده و با یه ماده استشمامی، یه اختلالات ذهنیم شدت می‌داده‌. اون یکی دختر هم یه سوژه آزمایشی دیگه بود. ۲- خواب دیدم دخترداییم استریپ‌کلاب زده و چون ارتباطش رو با خانواده قطع کرده بود، خاله‌هام بهم گفتن چون سن من به دخترداییم نزدیکه برم فضولی‌. منم رفتم استریپر شدم، یه جادوگر اون‌جا بهم یه نوشیدنی داد که بعد از اینکه خوردم تبدیل به موش شدم. بعد انگار اون موشی که‌ شبیهش شدم یه موش خلافکار بوده و پلیس دنبالش بوده، منم فرار می‌کنم. توی یه جنگل تاریک بودم و پلیس‌ها هم پشتم بودن‌. بعد وارد یه کلبه چوبی می‌شم، یه حسی بهم می‌گفت اگر آدم داخل خونه رو بکشم آدم می‌شم، کشتمش و شبیهش شدم. ولی دست خودم نبود، به‌طور سوم شخص می‌دیدم داستان رو. پلیس‌ها اومدن و من رو بالای سر جسد دیدن. باز فرار کردم. فعلا یکم دستم درد گرفت، بعد سه تای دیگه رو می‌نویستم.
إظهار الكل...
این وحشتناک بود، کاش مشخص می‌شد باکلام یا بی‌کلام. ولی به‌طور رندوم این‌ها به ذهنم اومدن: Swan Lake Salvatore God Know's I Tried Beautiful Delirium Some Day
إظهار الكل...
Top 5 sad songs
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.