لوح
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
جاري تحميل البيانات...
ما ایرلندیها بلاغت را در عصر اسکار وایلد به خاک سپردیم. اکنون عصر لکنت است.تا پیش از دهه هفتاد میلادی که هنوز انفجار اطلاعات رخ نداده بود، توصیف و تدریس دقیق و جزء به جزء مطالب درسی یک اصل بدیهی بود و تخطی از آن انحرافی آموزشی به حساب میآمد و اساتید نقش دایرهالمعارفهای متحرک داشتند. در آموزش و پرورش آن قدر نظام جدید جای نظام قدیم را گرفته که نمیتوان گفت کدام جدید بود و کدام قدیم، اما آن چه که در این مطلب از نظام قدیم مورد نظر است، نظامی بود که تا سال ۱۳۴۶ پابرجا بود که متشکل از ۶ سال ابتدایی و شش سال متوسطه بود. پس از آن نظام جدیدِ اینک خیلی قدیم، با پنج سال ابتدایی، سه سال راهنمایی و چهارسال متوسطه جای آن را گرفت. در دهۀ ۴۰ شمسی رادیو پیشتاز بود و هنوز تلویزیون جای زیادی باز نکرده بود. سینما هم بود، اما این رادیو بود که با داستانهای شب خانواده را دور هم جمع میکرد. در اواخر دهۀ چهل شمسی تلویزیون گسترش زیادی یافت. "لوحبان" که خود از سال ۱۳۵۰، یعنی ۵ سال پس از شروع آن نظام جدید کذایی تحصیل را شروع کرد، به عینه قدرت حافظۀ شنوایی در دانش آموزان نظام قدیم را بسیار قویتر از همگنان خود یافت. تلویزیون آمده بود و حافظۀ شنوایی میدان قدرت را نسبت به حافظۀ بینایی میباخت. فیلم هفتتیرهای چوبی (۱۳۵۴) این تغییر رفتار و تعویض صحنۀ حافظهها را به خوبی به تصویر کشیده است. با تعویض حیطۀ حافظه ها، آموزش و پرورش و آموزش دانشگاهی همچنان در بند تکیه بر حافظه مانده است. به ویژه اعضای هیات علمی هنوز حس میکنند که نمیتوانند از عهدۀ انتقال اطلاعات جدید در زمانی که به تدریس آنها اختصاص یافته برآیند. در نتیجه کلاسهای فوق العاده، کلاسهای ساعت ۱۲ تا ۲ مرتب و مرتب گسترش یافته است؛ آنهم به قیمت کوتاه شدن اوقات تعطیلی، فراغت و خودسازی دانشجویان. مفهوم سواد اینک برخلاف سابق، منابع اطلاعاتی دانشآموزان و دانشجویان محدود نیست و طیف وسیعی از منابع اطلاعاتی در دسترس است؛ این را در بیتابی دانشجویان برای موبایل در سرکلاسهای مدرسین سختگیر میتوان دید. طرح یک تعریف از سواد مفید است:
در قدیم وقتی که مسافران به شهر نزدیک میشدند، از دور شهر را به صورت یک لکۀ سیاه میدیدند که در واقع همان سواد شهر یا همان سیاهی شهر بود. از آنجا که به لکه سیاه مرکب بر صفحۀ سفید کاغذ شباهت داشت، توانایی خواندن و نوشتن را نیز با واژۀ "سواد" توصیف میکردند.اعطای مدرک یا القای توانایی سواد نظام آموزشی ما باید متوجه باگ آموزشی جان سختی که در جانش است باشد. به جای اعطای مدرک باید افرادی باسواد تحویل جامعه داد، یعنی همانند راهنمایان و راهبلدان قدیمی که از لابلای تپههای شنی کاروان را به سلامت به واحه یا شهر میرساندند، نظام آموزشی باید توانایی نیل به مقصود و رسیدن به سوادِ پاسخ به نیازهای شخصی و جامعه را در دستور کار قرار دهد. زمانی میگفتند که دانشآموزان این دوره دیگر دورۀ قبل از تلویزیون را به یاد ندارند. به همین ترتیب، اینک با دانشآموزان و دانشجویانی روبرو هستیم که دورۀ قبل از اینترنت را به یاد ندارند و به راحتی و بهتر از استاد خود در بازیابی اطلاعات توانا هستند. به این ترتیب، نقش مربیان و اساتید دیگر از سخنران مطلق کلاس باید به چیزی شبیه تسهیلگر تبدیل شود. توانایی مهم در روزگار فعلی که باید در دانشجویان القاء شود، توانایی طرح پرسش درست است و نیز توانایی تفکر نقادانه. طرح پرسش برای این است که بتواند اطلاعات مورد نیاز را از منابع اطلاعاتی از قبیل اینترنت و حتی هوش مصنوعی به دست بیاورد و تفکر نقادانه برای این که میزان روایی (Validity) و پایایی (Reliability) آنها را بتواند بسنجد و برای رفع نیازهای خود به کار بندد. برای مثال، برای دروسی چون آناتومی، بیوشیمی، فیزیولوژی، انگل شناسی و چرخۀ زندگی انگلها، فیزیوپاتولوژی، و بسیاری از مسائل دیگر، مطالب جذاب بیشماری وجود دارد که دیگر نیازی به تدریس سنتی و طولانی شدن دورۀ تحصیل آنها نیست. در سایر رشته ها نیز به همین ترتیب است. تحولی اساسی در شیوۀ تدریس و آموزش عمومی و دانشگاهی لازم است، زیرا به جای ارائۀ بستۀ اطلاعاتی، باید دریای ذهن فراگیرندگان را نقشهبندی و مسّاحی کرد، همان کاری که دریانوردان قدیمی با دریا میکردند. حال به نظرتان اینک دورۀ لکنت است یا بلاغت؟ آیا این توانایی را دارید که طوری تدریس انجام گیرد که تمامی امتحانات به صورت کتاب باز (Open book) برگزار شود؟ همین نکته قدم بزرگی خواهد بود. ادامه در بخش ۲۱ کامران شریفی دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ۱۴۰۳/۰۳/۱۹ https://t.me/ksharifiRRB
گشتی در یادداشت های دکتر کامران شریفی
مرگ و نقص عضو که عوارض روحی و هزینههای مربوط به خود را به همراه دارد. خطر بیماریهای عفونی مشترک بین انسان و دام دراین میان نیز بسیار حائز اهمیت است. هاری و کزاز دو بیماری مهلکی هستند که دراینبین اهمیت بسیار زیادی دارند.
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۸: آیا برای آموزش و بازآموزیِ بعد از دانشآموختگی برنامهای هست؟ مثالی موردی، به عنوان بازتابی از مشكلی كلان در آموزش عالی ادامه از بخش پیشین، (بخش ۱۷) اخیراً دو نهاد از نهادهای غیر دولتی دامپزشکی، یکی رئیس جامعۀ دامپزشکی حیوانات کوچک و دیگری رئیس انجمن آزمایشگاهیان دامپزشکی ایران از انحراف در برنامههای بازآموزی صحبت کردهاند. آن دو رئیس بزرگوار، نقد خود را متوجه سازمان نظام دامپزشکی میدانند؛ اما افزون بر نظرات آن دو به نکتۀ دیگری باید توجه کرد: مقایسۀ میزان شرکت متخصصین در سریهای زمانی در کنگرههای مختلف نکتۀ مهمی است و اگر رو به افول باشد، احتمالاً باید در نگرش آموزشی، فلسفۀ آموزش، چشمانداز و ماموریت آموزشی در تمام رشتههای دانشگاهی و نهادهای متولی آموزش تجدید نظر و تجدید سازمان کرد. آیا انحرافی وجود دارد؟ انحراف در صورتی وجود خواهد داشت که سیاست مدونی در زمینۀ آموزش وجود داشته باشد. وقتی در عرصۀ آموزش دانشگاهی، هدف اصلی انتقال اطلاعات در سرِ کلاس و بازخواست آن در موقعِ امتحان باشد، دیگر چه انتظاری از سازمان نظام دامپزشکی میتوان داشت؟ مگر این سازمان عمدتاً برای تامین مدرس…
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۷: 🪟پنجره ای که همیشه باز نخواهند ماند. بخش ۱ پنجرۀ سفر به مریخ تقریباً هر ۲۶ ماه یک بار با توجه به تقارن مدار گردش زمین و بهرام به دور خورشید میتوان سفینهای به سوی مریخ روانه کرد و البته هزاران محاسبه باید درست از آب در بیاید. (کارتون آموزشی این پنجره را اینجا ببینید). اگر تحولات رنسانس را در نظر بگیریم و روند برآمدن دانشگاهها از دل حوزههای علمیۀ مسیحی را رصد کنیم، و پیوند خوردن دانشگاه و صنعت در دنیای غرب را وارسی کنیم، هیچ سفینهای جز آموزش و پژوهش مدرن نداریم که مانع از تعمیق عقبماندگی ما شود. بله بله، ملتفتیم که در بسیاری زمینهها سرآمد هستیم، از سلولهای بنیادی تا مسائل ناباروری و ....، اما باید به مفهوم توسعۀ پایدار هم توجه داشت. در مورد آموزش و پرورش مدرن ایران صحبت زیادی از جانفشانی و پایمردی میرزا حسن رشدیه میشود، که حق بزرگی بر گردن ایرانیان دارد، اما هنگامی که کار به تاسیس نهاد مدرن آموزش و پرورش، در حد معماری و مهندسی یک نهاد بزرگ، پویا، در پیوند با مقتضیات جامعه، با نگرشی رو به آینده و در پیوند با جهان مدرن میشود، باید از افراد متعددی نام برد که رتبۀ اول در امر…
فرآیندی که تحول و دگرگونی ارادی و عمومی در جهت پیشرفت و تجدید سازمان جوامع توسعه یافته در گرو آن است. به عبارت دیگر، توسعه تحول جامعۀ سنتی است به جامعۀ صنعتی که یکی از مولفه های مهم جهان جدید به شمار میرود (محمد رئوفی، ۱۳۷۴)انتظار این است که از راه توسعه، تغییرات مثبتی در عرصه های واقعی، اقتصادی، محیط زیست، امور مدنی و مشخصات جمعیتشناختی به چشم بیاید. برای چنین تحولی، داشتن نگاهی سیستمی و فراتر از آن شبکه ای برای گردش کار جامعه ضروری است و این نگاه باید به دانشجویان منتقل شود. برای مسائل روز از جمله بحران خشکسالی، فرونشست و ناپایداری محیط زیست فعالیت بین رشتهای تعداد زیادی از متخصصین ضروری است و دیگر از یک اداره و یک سازمان یا وزارت به تنهایی کاری برنمیآید. برای مسئلۀ مهمی چون بروسلوز (تب مالت) و کنترل و یا ریشه کنی isna.ir/xdQZY5 آن در کشور بدون داشتن یک نگاه سیستمی-شبکهای و همکاری بخشها و رشتههای مختلف غیرممکن است که توفیقی حاصل شود. اینها باید در نظام آموزشی لحاظ شود. اما یک واقعیت وجود دارد:جامعۀ ما به لحاظ درک مفهوم توسعه یافتگی و آمادگی برای توسعه بسیار ناهمگن است و فقط در طی یک فرایند تاریخی و آرام ممکن است از جامعه زدوده شود (منصوری، رضا، ۱۳۸۰) در کنار تمامی این موارد، یک نکتۀ مرکزی وجود دارد و آن روحیه و نگرش جوانانی است که قرار است وارد دانشگاه شوند و یا نشوند. یک تغییر عمدۀ نسلی در حال رخ دادن است. حال که ادامۀ تحصیل به مثابۀ راهی برای تضمین اشتغال زیر سئوال رفته است، جوان امروز با سوظن به نهادهای آموزشی و دانشگاه نگاه میکند. باید دیدگاه دانشجویان در مقاطع مختلف (دوره های دکترا، کارشناسی ارشد، کارشناسی و کاردانی) را وارسی کرد. رفتار رزیدنتهای پزشکی یک هشدار جدی در مورد تغییر نگاه نسلی است. پنجرۀ اقبال جوانان به امر آموزش عمومی و آموزش دانشگاهی همواره باز نمیماند. انصرافِ ۴۸ درصد از کنکوریها از انتخاب رشته در سال 1398، و در حالی که در سال ۱۴۰۳ تنها ۳۷ درصد داوطلبان مرد بودهاند، نشان می دهد که پنجرۀ جوانان به روی دانشگاه ممکن است همیشه این قدر گشوده نماند. اگر این فرصت از دست برود، معلوم نیست این پنجره ای که از زمان علی اصغر حکمت در کشور باز شد، کی مجدد باز میشود. تا آن موقع ممکن است فاصلۀ سفینۀ کشور با مریخِ توسعۀ جهان آن قدر زیاد شود که تنها میتوان به ثابت ماندن فاصله دلخوش کرد؛ خشکسالی در نیروی انسانی هم ممکن است وقتی ضمن سالمند شدن کشور نیروی کار آینده را با سیاست غلط از دست میدهیم، و پیام درستی به جوانان و نوجوانان مخابره نمیشود. یادآوری یک نکته ضروری است: فقدان نگاه سیستمی-شبکهای به آموزش و پیوند آن با واقعیات جامعه و بیتوجهی به اهمیت ازلی نبودنِ پنجرۀ اقبال جوانان به آموزش را با گسترش بیش از پیش ظرفیتهای بخشی از رشتهها نمیتوان جبران کرد. این را طبیب فقرا وقتی که وزیر بهداشت بود در کمال شگفتی حس کرد. کامران شریفی دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ۱۴۰۳/۰۳/۰۶ https://t.me/ksharifiRRB . گریز، آرنولد. فلسفۀ تربیتی شما چیست؟ ترجمه و ویراستاری شعبانی ورکی، بختیار و همکاران، چاپ اول، ۱۳۸۳، بهنشر (انتشارات آستان قدس رضوی) ص ۴۶-۴۷. منصوری، رضا. (۱۳۸۰) ایران ۱۴۲۷، عزم ملی برای توسعۀ علمی و فرهنگی. ویراست دوم، چاپ سوم. ص ۲۱. رئوفی، محمد. (۱۳۷۴). دانشگاه و توسعۀ فرهنگی. فصلنامۀ پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی، سال سوم. شمارۀ ۲، صص ۷۹-۱۰۶.
ایسنا/کهگیلویه و بویراحمد مدیر شبکه بهداشت و درمان شهرستان کهگیلویه از ابتلای بیش از ۴۰ نفر به تب مالت در روستای «رودریش» این شهرستان خبر داد.
پنجرۀ سفر به مریختقریباً هر ۲۶ ماه یک بار با توجه به تقارن مدار گردش زمین و بهرام به دور خورشید میتوان سفینهای به سوی مریخ روانه کرد و البته هزاران محاسبه باید درست از آب در بیاید. (کارتون آموزشی این پنجره را اینجا ببینید). اگر تحولات رنسانس را در نظر بگیریم و روند برآمدن دانشگاهها از دل حوزههای علمیۀ مسیحی را رصد کنیم، و پیوند خوردن دانشگاه و صنعت در دنیای غرب را وارسی کنیم، هیچ سفینهای جز آموزش و پژوهش مدرن نداریم که مانع از تعمیق عقبماندگی ما شود. بله بله، ملتفتیم که در بسیاری زمینهها سرآمد هستیم، از سلولهای بنیادی تا مسائل ناباروری و ....، اما باید به مفهوم توسعۀ پایدار هم توجه داشت. در مورد آموزش و پرورش مدرن ایران صحبت زیادی از جانفشانی و پایمردی میرزا حسن رشدیه میشود، که حق بزرگی بر گردن ایرانیان دارد، اما هنگامی که کار به تاسیس نهاد مدرن آموزش و پرورش، در حد معماری و مهندسی یک نهاد بزرگ، پویا، در پیوند با مقتضیات جامعه، با نگرشی رو به آینده و در پیوند با جهان مدرن میشود، باید از افراد متعددی نام برد که رتبۀ اول در امر آموزش و پرورش احتمالاً به علی اصغر حکمت میرسد. آموزش و پرورش کار بزرگی در گسترش مفهوم آینده در ذهن ایرانیان انجام داد. در یک زندگی قبیله ای و یک زندگی روستایی آینده چندان مفهومی ندارد و حتی دوران نوجوانی هم وجود نداشت. بچهها از ۵-۷ سالگی به کشاورزی یا به چرا بردن حیوان مشغول میشدند و در ۱۵ سالگی و در مورد دختران خیلی زودتر، پدر و مادر میشدند. مفهومی از آینده به معنای امروزی وجود نداشت. این آموزش و پرورش بود که این دریچه را در ذهن ایرانی گشود که زیستن به شیوۀ دیگری هم ممکن است. مفهومی به نام نوجوانی وجود خارجی نداشت. هر نهادی که تاسیس میشود، در ابتدا نهالی است که به راحتی میتوان به آن شکل داد و جهت گیریاش را معین کرد، کاری که در زمان علی اصغر حکمت ممکن بود. با این حال، وقتی که تنومند شد، برنامه ریزی کلان و درازمدت میخواهد تا بتوان همانند لوبیای سحرآمیز جک، به کمک آن به بالای ابرها رفت. این فراتر رفتن از ابرها است که باید هدف اصلی آموزش باشد. به این ترتیب باید از خود بپرسیم: فلسفۀ آموزشی ما، هم در مقام تئوری و هم در مشی (Theory and Practice) چیست؟ نهادهای آموزشی مسوول انتقال جوانب مهمی از فرهنگ هستند. از قول باتز نقل شده است که (گریز، آرنولد، ۱۳۸۳):
فرهنگی که باید انتقال یابد عبارت است از کل روش زندگی که خلق شده، یادگرفته شده، به طور مشترک پذیرفته شده و از نسلی به نسل دیگر توسط برخی اعضای یک جامعۀ خاص انتقال یافته است، شامل طیف کامل موسسات اجتماعی، الگوهای سازمان یافتۀ رفتار، رسمها و انتظارها، ابزارها و فناوری، مجموعه دانشها، اندیشه و عقاید، آرمانها، ارزشها و مصوبههای مورد قبول، اشکال نمودهای خلاق و روشهای ارتباطی است.چرا داشتنِ فلسفه آموزشی و توجه به تعریف فرهنگ اهمیت بنیادی دارد؟ برای داشتن نظامی جامع و یکپارچه در اجتماع که در یک شبکه سیستمها را به هم مرتبط گرداند، دیگر نمیتوان محصول نهایی هر نهاد آموزشی را مستقل به حساب آورد و به حساب خودمان روانۀ اجتماع و بازار کار کرد. برهمکنش فعالیت نهادهای آموزشی بسیار مهم است. ایجاد دانشآموختهای که به کار بازار کار بیاید، پایینترین سطح هدف گذاری است. با الهام از محمد قائد، صحبت از آن است که به سياق زيستمحيط (Bioenvironment) حرف از فرهنگمحيط (culture environment or cultural sphere) زد و آن را در جامعه خلق کرد، اگر میخواهیم پنجرۀ زمانی، مکانی و انسانی لازم برای یک جهش بزرگ را از دست ندهیم. در زمان علی اصغر حکمت و احتمالاً در زمان قاجاریه این نصیحت در گوش ایرانیان رفت که قطعاً با درس خواندن میتوان به یک زندگی متوسط و مطابق شان انسانی دست یافت. نفوذ این نصیحت را در قدیم با عبارت "عاقبتِ درس نخواندن" در پشت تاکسی و وانت نیسان، در یک ساختمان نیمه کاره و در بالای داربست میشد دید. حتی مرحوم منوچهر سخایی ترانۀ زیبایی خوانده است که در بخشی از آن، "فرار از مدرسه" مرکز ثقل داستان است. گویا قضیه برعکس شده است. در دهۀ هفتاد و به دنبال طرح تعدیل اقتصادی، تصمیماتی کلان ولی غیر "سیستمی-شبکهای" گرفته شد که آثار آن تا به امروز ماندگار است. صحبت از نقد آن طرح نیست، اما در پی چنین تصمیمی کلان، حوزۀ تحصیل از حوزۀ اشتغال جدا شد و درس خواندن صرف، دیگر دستیابی به شغلی آبرومند و پایدار را تضمین نمیکرد. بخش پیشین (بخش۱۶) ادامه در بخش ۲
Students use advanced algebra concepts to determine the next opportunity to launch a spacecraft to Mars.
پنجرۀ سفر به مریختقریباً هر ۲۶ ماه یک بار با توجه به تقارن مدار گردش زمین و بهرام به دور خورشید میتوان سفینهای به سوی مریخ روانه کرد و البته هزاران محاسبه باید درست از آب در بیاید. (کارتون آموزشی این پنجره را اینجا ببینید). اگر تحولات رنسانس را در نظر بگیریم و روند برآمدن دانشگاهها از دل حوزههای علمیۀ مسیحی را رصد کنیم، و پیوند خوردن دانشگاه و صنعت در دنیای غرب را وارسی کنیم، هیچ سفینهای جز آموزش و پژوهش مدرن نداریم که مانع از تعمیق عقبماندگی ما شود. بله بله، ملتفتیم که در بسیاری زمینهها سرآمد هستیم، از سلولهای بنیادی تا مسائل ناباروری و ....، اما باید به مفهوم توسعۀ پایدار هم توجه داشت. در مورد آموزش و پرورش مدرن ایران صحبت زیادی از جانفشانی و پایمردی میرزا حسن رشدیه میشود، که حق بزرگی بر گردن ایرانیان دارد، اما هنگامی که کار به تاسیس نهاد مدرن آموزش و پرورش، در حد معماری و مهندسی یک نهاد بزرگ، پویا، در پیوند با مقتضیات جامعه، با نگرشی رو به آینده و در پیوند با جهان مدرن میشود، باید از افراد متعددی نام برد که رتبۀ اول در امر آموزش و پرورش احتمالاً به علی اصغر حکمت میرسد. آموزش و پرورش کار بزرگی در گسترش مفهوم آینده در ذهن ایرانیان انجام داد. در یک زندگی قبیله ای و یک زندگی روستایی آینده چندان مفهومی ندارد و حتی دوران نوجوانی هم وجود نداشت. بچهها از ۵-۷ سالگی به کشاورزی یا به چرا بردن حیوان مشغول میشدند و در ۱۵ سالگی و در مورد دختران خیلی زودتر، پدر و مادر میشدند. مفهومی از آینده به معنای امروزی وجود نداشت. این آموزش و پرورش بود که این دریچه را در ذهن ایرانی گشود که زیستن به شیوۀ دیگری هم ممکن است. مفهومی به نام نوجوانی وجود خارجی نداشت. هر نهادی که تاسیس میشود، در ابتدا نهالی است که به راحتی میتوان به آن شکل داد و جهت گیریاش را معین کرد، کاری که در زمان علی اصغر حکمت ممکن بود. با این حال، وقتی که تنومند شد، برنامه ریزی کلان و درازمدت میخواهد تا بتوان همانند لوبیای سحرآمیز جک، به کمک آن به بالای ابرها رفت. این فراتر رفتن از ابرها است که باید هدف اصلی آموزش باشد. به این ترتیب باید از خود بپرسیم: فلسفۀ آموزشی ما، هم در مقام تئوری و هم در مشی (Theory and Practice) چیست؟ نهادهای آموزشی مسوول انتقال جوانب مهمی از فرهنگ هستند. از قول باتز نقل شده است که (گریز، آرنولد، ۱۳۸۳):
فرهنگی که باید انتقال یابد عبارت است از کل روش زندگی که خلق شده، یادگرفته شده، به طور مشترک پذیرفته شده و از نسلی به نسل دیگر توسط برخی اعضای یک جامعۀ خاص انتقال یافته است، شامل طیف کامل موسسات اجتماعی، الگوهای سازمان یافتۀ رفتار، رسمها و انتظارها، ابزارها و فناوری، مجموعه دانشها، اندیشه و عقاید، آرمانها، ارزشها و مصوبههای مورد قبول، اشکال نمودهای خلاق و روشهای ارتباطی است.چرا داشتنِ فلسفه آموزشی و توجه به تعریف فرهنگ اهمیت بنیادی دارد؟ برای داشتن نظامی جامع و یکپارچه در اجتماع که در یک شبکه سیستمها را به هم مرتبط گرداند، دیگر نمیتوان محصول نهایی هر نهاد آموزشی را مستقل به حساب آورد و به حساب خودمان روانۀ اجتماع و بازار کار کرد. برهمکنش فعالیت نهادهای آموزشی بسیار مهم است. ایجاد دانشآموختهای که به کار بازار کار بیاید، پایینترین سطح هدف گذاری است. با الهام از محمد قائد، صحبت از آن است که به سياق زيستمحيط (Bioenvironment) حرف از فرهنگمحيط (culture environment or cultural sphere) زد و آن را در جامعه خلق کرد، اگر میخواهیم پنجرۀ زمانی، مکانی و انسانی لازم برای یک جهش بزرگ را از دست ندهیم. در زمان علی اصغر حکمت و احتمالاً در زمان قاجاریه این نصیحت در گوش ایرانیان رفت که قطعاً با درس خواندن میتوان به یک زندگی متوسط و مطابق شان انسانی دست یافت. نفوذ این نصیحت را در قدیم با عبارت "عاقبتِ درس نخواندن" در پشت تاکسی و وانت نیسان، در یک ساختمان نیمه کاره و در بالای داربست میشد دید. حتی مرحوم منوچهر سخایی ترانۀ زیبایی خوانده است که در بخشی از آن، "فرار از مدرسه" مرکز ثقل داستان است. گویا قضیه برعکس شده است. در دهۀ هفتاد و به دنبال طرح تعدیل اقتصادی، تصمیماتی کلان ولی غیر "سیستمی-شبکهای" گرفته شد که آثار آن تا به امروز ماندگار است. صحبت از نقد آن طرح نیست، اما در پی چنین تصمیمی کلان، حوزۀ تحصیل از حوزۀ اشتغال جدا شد و درس خواندن صرف، دیگر دستیابی به شغلی آبرومند و پایدار را تضمین نمیکرد. بخش پیشین (بخش۱۶) ادامه در بخش ۲
Students use advanced algebra concepts to determine the next opportunity to launch a spacecraft to Mars.
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.