cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

لوح

گشتی در یادداشت های دکتر کامران شریفی

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
1 024
المشتركون
-124 ساعات
-87 أيام
-1630 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

کوری آموزشی و پژوهشی 20: عصر بلاغت یا عصر لکنت و مفهوم سواد در ادامۀ بخش۱۹ گویا نویسندۀ ایرلندی ساموئل بکت  در نامه‎ای گزنده به مترجم ایتالیایی کتابش او را از تطویل در ترجمه برحذر داشت و گفت:
ما ایرلندی‌ها بلاغت را در عصر اسکار وایلد به خاک سپردیم. اکنون عصر لکنت است.
تا پیش از دهه هفتاد میلادی که هنوز انفجار اطلاعات رخ نداده بود، توصیف و تدریس دقیق و جزء به جزء مطالب درسی یک اصل بدیهی بود و تخطی از آن انحرافی آموزشی به حساب می‎آمد و اساتید نقش دایره‎المعارف‎های متحرک داشتند. در آموزش و پرورش آن قدر نظام جدید جای نظام قدیم را گرفته که نمی‎توان گفت کدام جدید بود و کدام قدیم، اما  آن چه که در این مطلب از نظام قدیم مورد نظر است، نظامی بود که تا سال ۱۳۴۶ پابرجا بود که متشکل از ۶ سال ابتدایی و شش سال متوسطه بود. پس از آن نظام جدیدِ اینک خیلی قدیم، با پنج سال ابتدایی، سه سال راهنمایی و چهارسال متوسطه جای آن را گرفت. در دهۀ ۴۰ شمسی رادیو پیشتاز بود و هنوز تلویزیون جای زیادی باز نکرده بود. سینما هم بود، اما این رادیو بود که با داستان‎های شب خانواده را دور هم جمع می‎کرد. در اواخر دهۀ چهل شمسی تلویزیون گسترش زیادی یافت. "لوح‎بان" که خود از سال ۱۳۵۰، یعنی ۵ سال پس از شروع آن نظام جدید کذایی تحصیل را شروع کرد، به عینه قدرت حافظۀ شنوایی در دانش آموزان نظام قدیم را بسیار قوی‎تر از همگنان خود یافت. تلویزیون آمده بود و حافظۀ شنوایی میدان قدرت را نسبت به حافظۀ بینایی می‎باخت.  فیلم هفت‎تیرهای چوبی (۱۳۵۴) این تغییر رفتار و تعویض صحنۀ حافظه‎ها را به خوبی به تصویر کشیده است. با تعویض حیطۀ حافظه ها، آموزش و پرورش و آموزش دانشگاهی همچنان در بند تکیه بر حافظه مانده است. به ویژه اعضای هیات علمی هنوز حس می‎کنند که نمی‎توانند از عهدۀ انتقال اطلاعات جدید در زمانی که به تدریس آنها اختصاص یافته برآیند. در نتیجه کلاس‎های فوق العاده، کلاسهای ساعت ۱۲ تا ۲ مرتب و مرتب گسترش یافته است؛ آنهم به قیمت کوتاه شدن اوقات تعطیلی، فراغت و خودسازی دانشجویان. مفهوم سواد اینک برخلاف سابق، منابع اطلاعاتی دانش‎آموزان و دانشجویان محدود نیست و طیف وسیعی از منابع اطلاعاتی در دسترس است؛ این را در بی‎تابی دانشجویان برای موبایل در سرکلاس‎های مدرسین سخت‎گیر می‎توان دید. طرح یک تعریف از سواد مفید است:
در قدیم وقتی که مسافران به شهر نزدیک می‎شدند، از دور شهر را به صورت یک لکۀ سیاه می‎دیدند که در واقع همان سواد شهر یا همان سیاهی شهر بود. از آنجا که به لکه سیاه مرکب بر صفحۀ سفید کاغذ شباهت داشت، توانایی خواندن و نوشتن را نیز با واژۀ "سواد" توصیف می‎کردند.
اعطای مدرک یا القای توانایی سواد نظام آموزشی ما باید متوجه باگ آموزشی  جان سختی که در جانش است باشد. به جای اعطای مدرک باید افرادی باسواد تحویل جامعه داد، یعنی همانند راهنمایان و راه‎بلدان قدیمی که از لابلای تپه‎های شنی کاروان را به سلامت به واحه یا شهر می‎رساندند، نظام آموزشی باید توانایی نیل به مقصود و رسیدن به سوادِ پاسخ به نیازهای شخصی و جامعه را در دستور کار قرار دهد. زمانی می‎گفتند که دانش‎آموزان این دوره دیگر دورۀ قبل از تلویزیون را به یاد ندارند. به همین ترتیب، اینک با دانش‎آموزان و دانشجویانی روبرو هستیم که دورۀ قبل از اینترنت را به یاد ندارند و به راحتی و بهتر از استاد خود در بازیابی اطلاعات توانا هستند. به این ترتیب، نقش مربیان و اساتید دیگر از سخنران مطلق کلاس باید به چیزی شبیه تسهیل‎گر تبدیل شود. توانایی مهم در روزگار فعلی که باید در دانشجویان القاء شود، توانایی طرح پرسش درست است و نیز توانایی تفکر نقادانه. طرح پرسش برای این است که بتواند اطلاعات مورد نیاز را از منابع اطلاعاتی از قبیل اینترنت و حتی هوش مصنوعی به دست بیاورد و تفکر نقادانه برای این که میزان روایی (Validity) و پایایی (Reliability) آنها را بتواند بسنجد و برای رفع نیازهای خود به کار بندد. برای مثال، برای دروسی چون آناتومی، بیوشیمی، فیزیولوژی، انگل شناسی و چرخۀ زندگی انگل‎ها، فیزیوپاتولوژی، و بسیاری از مسائل دیگر، مطالب جذاب بیشماری وجود دارد که دیگر  نیازی به تدریس سنتی و طولانی شدن دورۀ تحصیل آنها نیست. در سایر رشته ها نیز به همین ترتیب است. تحولی اساسی در شیوۀ تدریس و آموزش عمومی و دانشگاهی لازم است، زیرا به جای ارائۀ بستۀ اطلاعاتی، باید دریای ذهن فراگیرندگان را نقشه‌بندی و مسّاحی کرد، همان کاری که دریانوردان قدیمی با دریا می‎کردند. حال به نظرتان اینک دورۀ لکنت است یا بلاغت؟ آیا این توانایی را دارید که طوری تدریس انجام گیرد که تمامی امتحانات به صورت کتاب باز (Open book) برگزار شود؟ همین نکته قدم بزرگی خواهد بود. ادامه در بخش ۲۱ کامران شریفی دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ۱۴۰۳/۰۳/۱۹ https://t.me/ksharifiRRB
إظهار الكل...
لوح

گشتی در یادداشت های دکتر کامران شریفی

👍 10
إظهار الكل...
امضا کنید: کارزار درخواست تدوین قانون و‌ اجرای برنامه جامع مدیریت سگ‌های ولگرد از مجلس شورای اسلامی

مرگ و نقص عضو که عوارض روحی و هزینه‌های مربوط به خود را به همراه دارد. خطر بیماری‌های عفونی مشترک بین انسان و دام دراین میان نیز بسیار حائز اهمیت است. هاری و کزاز دو بیماری مهلکی هستند که دراین‌بین اهمیت بسیار زیادی دارند.

👍 17
دکتر حسام اشعریون، دامپزشک متخصص داخلی با توجه به این در مدتی کوتاه سومین کودک جان خود را در اثر هاری از دست داده است، کارزاری را ارسال کرده که جهت استحضار در «لوح» قرار داده می‌شود.👇👇👇👇
إظهار الكل...
👍 8
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۹: درفقدان نگرشِ معطوف به اقتصاد آموزشی و سیاستگزاری در آموزش، انحراف از اهداف آموزشی حتمی است. ادامه از بخش ۱۸ اقتصاد آموزش به این برمی‎گردد که با توجه به حجم اطلاعاتی که به طور فزاینده و نمایی در چنتۀ بشر قرار می‎گیرد، چگونه بدون فرسوده کردن قوای انسانی، به لحاظ حرفه‎ای فردی توانمند تحویل اجتماع دهیم؟ نوزاد انسان که امروز به دنیا می‎آید احتمالاً با نوزادی که ۵-۱۰ ‎هزار سال پیش به دنیا می‎آمد، به لحاظ ذهنی چندان فرقی ندارد؛ با این تفاوت که بخش قابل توجهی از عمرش را باید زیر فشار آموزش بگذراند. وقتی از اقتصاد صحبت می‎کنیم که منابع به اندازۀ کافی برای پاسخ‎ها نیازها وجود نداشته باشد. منظور از نیاز در اینجا پاسخ به احتیاجات جامعه برای موفقیت شخصی و حرفه‎ای، و منابع یعنی توان ذهن و جسم است. با این حساب، یک ملاحظۀ مهم در سیاستگزاری در آموزش و اقتصادی آموزشی این است که چگونه با شیبی ملایم و بدون ایجاد خستگی مفرط، آن نوزادی که با ده هزار سال پیش فرقی نداشته را به مرزهای دانش نزدیک کنیم؟؛ چه در آموزش عمومی و چه در آموزش عالی. متاسفانه فقط طول دوران تحصیل را افزایش داده‎ایم، روزی ۶-۸ ساعت دانش‎آموز و دانشجو را به نیمکت میخکوب کرده ایم، و برای مسائلی که بعداً انتظار می‎رود آنها را حل کنند آشنایشان نمی‎کنیم؟ وقتی در دانشگاه نمی‎دانیم یا صرف نمی‎کند ببینیم بیرون چه خبر است؟ در جریان رخداد انفجار اطلاعات، رشتۀ پزشکی خیلی زود متوجه شد که دنیا تغییر کرده است و دیگر نمی‎توان به شیوۀ سابق آموزش را ادامه داد؛ و احتمالاً یک علت این بوده که فراوانی اشتباهات در رشتۀ پزشکی خیلی زود به چشم می‎آید. در ساختار وزارت علوم، تحولات لازم هم پای علوم پزشکی رخ نداده است و راز بقا را در گرایش به سوی تقویت راک‎استارهای پژوهشی، پایتون بازان و پژوهش‎های پرت و دور از نیازهای جامعه (مثالِ عینیِ استرس اکسیداتیو) دید. در دانشگاه فردوسی مشهد در دولت پیشین، سیاستگزاری پژوهشی ناسا با تکنیک تقه و خوراندن روی دانشگاه سوار (یا پیاده) شد. رشتۀ پزشکی با توجه به حجم اطلاعاتی که باید مدیریت می‎کرد خیلی زود متوجه یک واقعیت شد که سایر رشته‎های دانشگاهی در وزارت علوم از آن غفلت کردند. این را در یک سمپوزیوم مدیریت اطلاعات پزشکی در ۱۹۸۸، دکتر ادوارد هوث، با فراست به آن اشاره کرده است: ۱) یک محقق دانشگاهی معمولاً دلمشغول یک سوال یا مسئله در یک زمان است و به مدتی طولانی می‎تواند روی آن کار کند. در مقابل، یک پزشک (ومعادل آن یک متخصص حرفه‎ای در رشته‎های دیگر) به طور مداوم با طیفی از مشکلات روزآمد و پشت سرِ هم روبرو است که باید به فوریت آن را حل کند. گذر زمان برای اولی خیلی مهم نیست و روی درآمدش تاثیر فوری ندارد، اما برای دومی وقت طلاست و روی تک‎تک لحظه‎ها باید حساب کند تا زندگیش بچرخد. ۲) یک محقق دانشگاهی روی یک موضوع مشخص و دقیق کار می‎کند،. در مقابل یک پزشک (و معادل آن یک متخصص حرفه‎ای در رشته‎های دیگر) به طیفی از مسائل مختلف باید جواب دهد و دائماً در شرایط مبهم و عدم قطعیت‎ها باید تصمیم بگیرد . فرد محقق اگر اشتباه کند، در بهترین شرایط آن را دوباره تکرار می‎کند (با توجه به حجم قابل توجه مقالات ابطال شده ظاهراً حوصلۀ چندانی برای این کار وجود ندارد). در مقابل، فرد حرفه‎ای بیشتر از درآمد، باید نگران خطاهایی باشد که در حوزۀ کارش ممکن است رخ دهد؛ حال می‎خواهد جان یک بیمار باشد یا مقاومت یک ساختمان در برابر زلزله. جدا از تطابق نداشتن برنامۀ آموزشی با نیازهای جامعه، وقتی همین استاد شیوۀ تدریس و اسلایدهای همین برنامۀ آموزشی را به کلاس‎های بازآموزی می‎برد، اینجاست که صدای روسای جوامع حرفه‎ای مثل رئیس جامعۀ دامپزشکان حیوانات کوچک و رئیس جامعۀ آزمایشگاهیان دامپزشکی درمی‎آید و یا از برخی کنگره‎های علمی در برخی رشته‎های غیرِ علوم پزشکی استقبال چندانی نمی‎شود. کنجکاوم ببینم وضعیت در سایرِ رشته‎های وزارت علوم چطور است؟ از این بابت می‎توان گفت که علوم پزشکی به میزان قابل توجهی از سایر رشته‎ها هم به لحاظ نهادی که اختصاصاً برای آموزش پزشکی تاسیس کرده و هم بر اساس شیوۀ تدریس جلو افتاده است. کافی است راهبرد آموزشی و بازآموزی در مورد مطلبی مثل "سردرد" (بخش ۱ و ۲) را ملاحظه کنید، تا عقب‎افتادگی برخی از رشته‎های غیرعلوم پزشکی مشخص شود. البته نگاهی به وضعیت دستیاران پزشکی که رئیس پیشین انجمن سکتۀ مغزی ایران آنها را در اغما می‎داند، نشان می‎دهد که پیشرفت نسبیِ علوم پزشکی در این حد هم کافی نیست. ادامه در بخش ۲۰. کامران شریفی دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ۱۴۰۳/۰۳/۱۵ https://t.me/ksharifiRRB
إظهار الكل...
لوح

کوری آموزشی و پژوهشی ۱۸: آیا برای آموزش و بازآموزیِ بعد از دانش‎آموختگی برنامه‎ای هست؟ مثالی موردی، به عنوان بازتابی از مشكلی كلان در آموزش عالی ادامه از بخش پیشین، (بخش ۱۷) اخیراً دو نهاد از نهادهای غیر دولتی دامپزشکی، یکی رئیس جامعۀ دامپزشکی حیوانات کوچک و دیگری رئیس انجمن آزمایشگاهیان دامپزشکی ایران از انحراف در برنامه‎های بازآموزی صحبت کرده‎اند. آن دو رئیس بزرگوار، نقد خود را متوجه سازمان نظام دامپزشکی می‎دانند؛ اما افزون بر نظرات آن دو به نکتۀ دیگری باید توجه کرد: مقایسۀ میزان شرکت متخصصین در سری‎های زمانی در کنگره‎های مختلف نکتۀ مهمی است و اگر رو به افول باشد، احتمالاً باید در نگرش آموزشی، فلسفۀ آموزش، چشم‌انداز و ماموریت آموزشی در تمام رشته‎های دانشگاهی و نهادهای متولی آموزش تجدید نظر و تجدید سازمان کرد. ‎ آیا انحرافی وجود دارد؟ انحراف در صورتی وجود خواهد داشت که سیاست مدونی در زمینۀ آموزش وجود داشته باشد. وقتی در عرصۀ آموزش دانشگاهی، هدف اصلی انتقال اطلاعات در سرِ کلاس و بازخواست آن در موقعِ امتحان باشد، دیگر چه انتظاری از سازمان نظام دامپزشکی می‎توان داشت؟ مگر این سازمان عمدتاً برای تامین مدرس…

👍 13
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۸: آیا برای آموزشِ و بازآموزیِ بعد از دانش‎آموختگی برنامه‎ای هست؟ مثالی موردی، به عنوان بازتابي از مشكلي كلان در آموزش عالي ادامه از بخش پیشین، (بخش ۱۷) اخیراً دو نهاد از نهادهای غیر دولتی دامپزشکی، یکی رئیس جامعۀ دامپزشکی حیوانات کوچک و دیگری رئیس انجمن آزمایشگاهیان دامپزشکی ایران از انحراف در برنامه‎های بازآموزی صحبت کرده‎اند. آن دو رئیس بزرگوار، نقد خود را متوجه سازمان نظام دامپزشکی می‎دانند؛ اما افزون بر نظرات آن دو باید به نکتۀ دیگری باید توجه کرد: مقایسۀ میزان شرکت متخصصین در سری‎های زمانی در کنگره های مختلف نکتۀ مهمی است و اگر رو به افول باشد، احتمالاً باید در نگرش آموزشی، فلسفۀ آموزش، چشم‌انداز و ماموریت آموزشی در تمام رشته‎های دانشگاهی و نهادهای متولی آموزش تجدید نظر و تجدید سازمان کرد. ‎ آیا انحرافی وجود دارد؟ انحراف در صورتی وجود خواهد داشت که سیاست مدونی در زمینۀ آموزش وجود داشته باشد. وقتی در عرصۀ آموزش دانشگاهی، هدف اصلی انتقال اطلاعات در سرِ کلاس و بازخواست آن در موقعِ امتحان باشد، دیگر چه انتظاری از سازمان نظام دامپزشکی می‎توان داشت؟ مگر این سازمان عمدتاً برای تامین مدرس به اساتید دانشگاه‎ها متکی نیست؟ پس همان نقصی که در دانشگاه هست به بیرون از دانشگاه هم سرایت می‎کند؛ با این تفاوت که احتمالا دانشجویان به اندازۀ دانش‌آموختگان نمی‌دانند که به چه نیاز دارند، اما دانش‎آموختگان پس از چند سال کار فوری می‎فهمند که اطلاعاتی که در بازآموزی‎ها به آنها ارائه می‎شود، چقدر به کارشان می‎آید و آیا به صرفه است که در دوره‎های بازآموزی و کنگره‎ها شرکت کنند؟ عوارض انفجار اطلاعات تا پیش از دهۀ ۷۰ میلادی که انفجار اطلاعات رخ داد، حدت حافظه روش اصلی مدیریت اطلاعات بود. پس از آن به دلیل رشد نمایی در حجم اطلاعات شیوه‎های جدیدی در مدیریتِ اطلاعات خلق شد و در دستور کار آموزش قرار گرفت. در ایران همچنان انباشت اطلاعات در حافظه تنها روش مدیریت اطلاعات است؛ البته واژۀ "انباشت" با کلمۀ "مدیریت" در این مفهوم، به لحاظ کیفی همخوانی زیادی ندارد. در سمپوزیومی که در ۱۹۸۸ دربارۀ آیندۀ سیستم‎های اطلاعات برای علوم پزشکی در ایالات متحده برگزار شد، "دکتر هوث" پزشک سرشناس و ویراستارِ برجستۀ مجلۀ Annals of internal medicine در آن دوران اعلام کرد که فوران اطلاعات به‌معنای واقعی کلمه در دنیای علم رخ داده است. وی اشاره کرد که بسیاری از شاغلان در کلّ حرفه‎های مرتبط با پزشکی ازجمله اعضای هيئت علمی دانشکده‎های علوم‌پزشکی در حالتی تقریباً شبیه دلشوره و اضطراب و هراس‌مانندی به‌سر می‎برند که فکر می‎کنند اگر همه‌چیز را نخوانند، ممکن است برخی اطلاعات را از دست بدهند. افزون‌براین، همین احساس در سرِ کلاس و همچنین به‌هنگام مرور دروس به دانشجو سرایت می‎کند. در گفته‎های وی، اهمیت مسئلۀ تقابل «کیفیت در برابر کمّیت» بیش از پیش به چشم آمد. از همان زمان مشخص شد که باید بین «حقایق جدید» و «حقایق مفید جدید» برای دامپزشکان حرفه‎ای (و نیز دانش‎آموختگان سایرِ رشته‎های دانشگاهی)‎ تفاوت قائل شد. بدون‌شک، اعضای هيئت علمی از زاویۀ تخصّص خود به حقایق و کشفیات جدید می‎نگرند، ولی معلوم نیست که کشفیات جدید را از دید یک دامپزشک حرفه‎ای (و به قرینه، شاغلین در سایر رشته‎های دانشگاهی)‎ نیز ورانداز می‎کنند یا خیر. به‌همین‌خاطر است که دروس آموزشی بیش‌ازپیش از هم دور افتاده‎ و بدتر از آن، دانشجویان وادار می‎شوند که اطلاعات علمی را براساس جهت گیری تخصّصی-علمی همان درس بیاموزند و به‌خاطر بسپارند. این روش خارج از سیاق حرفه‎ای است و با فعالیت‎ها‎ی حرفه‎ای‎ آنان در آینده همخوانی نخواهد داشت (رجوع کنید به شریفی، ۱۴۰۲- ص۱۱). یک جنبۀ مهم این اشتباه در آن است که تدریس دروس بر اساس تخصص اساتید انجام می‎گیرد. در آموزش دامپزشکی به طور اخص و در آموزش عالی به طور اعم، تقسيم‌بندي رشته‎هاي مختلف درسي براساس مدرك تحصيلي مدرّسان و تخصّص‎هاي آن‌هاست، درحالي‌كه تخصّصي كردن شاخه‎هاي علم در هنگام اعطاي مدرك تحصيلي با تقسيم‌بندي مطالب علمي با هدف آموزش لزوماً يكسان نيست. در كنار آن مدرّسان محتواي دروس را به سبك و سياق رشتة تخصّصي خود ارائه می‎كنند و به همخواني آن با نيازهاي حرفه‎اي دانشجويان در آينده توجهي ندارند (همان، ص۴۵). وقتی به همخوانی آن با نیازهای حرفه ای دانشجویان در آینده توجهی ندارند، به مراتب بالاتر ( Argumentum a fortiori یا به طریق اُولی) نیازهای دامپزشکان حرفه‎ای (و به قرینه، شاغلین سایر رشته‎ها) هم مورد بی‎توجهی قرار می‎گیرد. این مثال موردی، یک نقص مهم در آموزش عالی است. اما این تمام داستان نیست. دو مسئلۀ مهم‎تر وجود دارد که در بخش‎های بعدی (بخش ۱۹) به آن اشاره خواهد شد. کامران شریفی دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ۱۴۰۳/۰۳/۱۱ https://t.me/ksharifiRRB
إظهار الكل...
لوح

کوری آموزشی و پژوهشی ۱۷: 🪟پنجره ای که همیشه باز نخواهند ماند. بخش ۱ پنجرۀ سفر به مریخ تقریباً هر ۲۶ ماه یک بار با توجه به تقارن مدار گردش زمین و بهرام به دور خورشید می‎توان سفینه‎ای به سوی مریخ روانه کرد و البته هزاران محاسبه باید درست از آب در بیاید. (کارتون آموزشی این پنجره را اینجا ببینید). اگر تحولات رنسانس را در نظر بگیریم و روند برآمدن دانشگاه‎ها از دل حوزه‎های علمیۀ مسیحی را رصد کنیم، و پیوند خوردن دانشگاه و صنعت در دنیای غرب را وارسی کنیم، هیچ سفینه‎ای جز آموزش و پژوهش مدرن نداریم که مانع از تعمیق عقب‎ماندگی ما شود. بله بله، ملتفتیم که در بسیاری زمینه‎ها سرآمد هستیم، از سلول‎های بنیادی تا مسائل ناباروری و ....، اما باید به مفهوم توسعۀ پایدار هم توجه داشت. در مورد آموزش و پرورش مدرن ایران صحبت زیادی از جانفشانی و پایمردی میرزا حسن رشدیه می‎شود، که حق بزرگی بر گردن ایرانیان دارد، اما هنگامی که کار به تاسیس نهاد مدرن آموزش و پرورش، در حد معماری و مهندسی یک نهاد بزرگ، پویا، در پیوند با مقتضیات جامعه، با نگرشی رو به آینده و در پیوند با جهان مدرن می‎شود، باید از افراد متعددی نام برد که رتبۀ اول در امر…

👍 16
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۷ بخش دوم ادامه از بخش ۱ جا ماندن نظام آموزشی از تحولات نظام دانشگاهی شرایط جدید را درک نکرد و مطابق با اوضاع جدید پوست نینداخت. به عنوان راهی برای بقا، تکیه بر پژوهشِ معطوف به چاپ مقاله را در اولویت قرار داد که بار اصلی آن بر دوش دانشجو و سپس استاد نهاده شد. بی‎توجهی به لزوم تغییر در نظام آموزشی به صورت یک باگ در نظام آموزشی سخت‎جانی می‎کند. هنوز نظام آموزش مبتنی بر ارائۀ تئوری در سر کلاس و بازپس گیری آن در سرِ جلسۀ امتحان شکل اساسی آموزش است؛ به یک معنا هنوز برداشت پاشنۀ نظام آموزشی بر لولای توانایی حافظه و نه مدیریت اطلاعات می‎چرخد. در زمان تاسیس نظام آموزشی که علی اصغر حکمت نماد آن بود، هدف اصلی انداختن جامعه به راه دنیایی بود که رشد آن از زمان انقلاب صنعتی شتاب زیادی گرفته بود. اینک کانون اصلی نظام آموزشی کشور باید متوجه مفهوم توسعه باشد. یک تعریف از توسعه این است:
فرآیندی که تحول و دگرگونی ارادی و عمومی در جهت پیشرفت و تجدید سازمان جوامع توسعه یافته در گرو آن است. به عبارت دیگر، توسعه تحول جامعۀ سنتی است به جامعۀ صنعتی که یکی از مولفه های مهم جهان جدید به شمار می‎رود (محمد رئوفی، ۱۳۷۴) 
انتظار این است که از راه توسعه، تغییرات مثبتی در عرصه های واقعی، اقتصادی، محیط زیست، امور مدنی و مشخصات جمعیت‎شناختی به چشم بیاید. برای چنین تحولی، داشتن نگاهی سیستمی و فراتر از آن شبکه ای برای گردش کار جامعه ضروری است و این نگاه باید به دانشجویان منتقل شود. برای مسائل روز از جمله بحران خشکسالی، فرونشست و ناپایداری محیط زیست فعالیت بین رشته‎ای تعداد زیادی از متخصصین ضروری است و دیگر از یک اداره و یک سازمان یا وزارت به تنهایی کاری برنمی‎آید. برای مسئلۀ مهمی چون بروسلوز (تب مالت) و کنترل و یا ریشه کنی isna.ir/xdQZY5 آن در کشور بدون داشتن یک نگاه سیستمی-شبکه‎ای و همکاری بخش‎ها و رشته‎های مختلف غیرممکن است که توفیقی حاصل شود. این‎ها باید در نظام آموزشی لحاظ شود. اما یک واقعیت وجود دارد:جامعۀ ما به لحاظ درک مفهوم توسعه یافتگی و آمادگی برای توسعه بسیار ناهمگن است و فقط در طی یک فرایند تاریخی و آرام ممکن است از جامعه زدوده شود (منصوری، رضا، ۱۳۸۰) در کنار تمامی این موارد، یک نکتۀ مرکزی وجود دارد و آن روحیه و نگرش جوانانی است که قرار است وارد دانشگاه شوند و یا نشوند. یک تغییر عمدۀ نسلی در حال رخ دادن است. حال که ادامۀ تحصیل به مثابۀ راهی برای تضمین اشتغال زیر سئوال رفته است، جوان امروز با سوظن به نهادهای آموزشی و دانشگاه نگاه می‎کند. باید دیدگاه دانشجویان در مقاطع مختلف (دوره های دکترا، کارشناسی ارشد، کارشناسی و کاردانی) را وارسی کرد. رفتار رزیدنت‎های پزشکی یک هشدار جدی در مورد تغییر نگاه نسلی است. پنجرۀ اقبال جوانان به امر آموزش عمومی و آموزش دانشگاهی همواره باز نمی‎ماند. انصرافِ ۴۸ درصد از کنکوری‎ها از انتخاب رشته در سال 1398، و در حالی که در سال ۱۴۰۳ تنها ۳۷ درصد داوطلبان مرد بوده‎اند، نشان می دهد که پنجرۀ جوانان به روی دانشگاه ممکن است همیشه این قدر گشوده نماند. اگر این فرصت از دست برود، معلوم نیست این پنجره ای که از زمان علی اصغر حکمت در کشور باز شد، کی مجدد باز می‎شود. تا آن موقع ممکن است فاصلۀ سفینۀ کشور با مریخِ توسعۀ جهان آن قدر زیاد شود که تنها می‎توان به ثابت ماندن فاصله دلخوش کرد؛ خشکسالی در نیروی انسانی هم ممکن است وقتی ضمن سالمند شدن کشور نیروی کار آینده را با سیاست غلط از دست می‎دهیم، و پیام درستی به جوانان و نوجوانان مخابره نمی‎شود. یادآوری یک نکته ضروری است: فقدان نگاه سیستمی-شبکه‎ای به آموزش و پیوند آن با واقعیات جامعه و بی‎توجهی به اهمیت ازلی نبودنِ پنجرۀ اقبال جوانان به آموزش را با گسترش بیش از پیش ظرفیت‎های بخشی از رشته‎ها نمی‎توان جبران کرد. این را طبیب فقرا وقتی که وزیر بهداشت بود در کمال شگفتی حس کرد. کامران شریفی دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ۱۴۰۳/۰۳/۰۶ https://t.me/ksharifiRRB . گریز، آرنولد. فلسفۀ تربیتی شما چیست؟ ترجمه و ویراستاری شعبانی ورکی، بختیار و همکاران، چاپ اول، ۱۳۸۳، به‎نشر (انتشارات آستان قدس رضوی) ص ۴۶-۴۷. منصوری، رضا. (۱۳۸۰) ایران ۱۴۲۷، عزم ملی برای توسعۀ علمی و فرهنگی. ویراست دوم، چاپ سوم. ص ۲۱. رئوفی، محمد. (۱۳۷۴). دانشگاه و توسعۀ فرهنگی. فصلنامۀ پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی، سال سوم. شمارۀ ۲، صص ۷۹-۱۰۶.
إظهار الكل...
ابتلای بیش از ۴۰ نفر به تب مالت در روستای«رودریش» کهگیلویه

ایسنا/کهگیلویه و بویراحمد مدیر شبکه بهداشت و درمان شهرستان کهگیلویه از ابتلای بیش از ۴۰ نفر به تب مالت در روستای «رودریش» این شهرستان خبر داد.

👍 10
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۷: پنجره‎ای که همیشه باز نخواهند ماند. بخش ۱
پنجرۀ سفر به مریخ
تقریباً هر ۲۶ ماه یک بار با توجه به تقارن مدار گردش زمین و بهرام به دور خورشید می‎توان سفینه‎ای به سوی مریخ روانه کرد و البته هزاران محاسبه باید درست از آب در بیاید. (کارتون آموزشی این پنجره را اینجا ببینید). اگر تحولات رنسانس را در نظر بگیریم و روند برآمدن دانشگاه‎ها از دل حوزه‎های علمیۀ مسیحی را رصد کنیم، و پیوند خوردن دانشگاه و صنعت در دنیای غرب را وارسی کنیم، هیچ سفینه‎ای جز آموزش و پژوهش مدرن نداریم که مانع از تعمیق عقب‎ماندگی ما شود. بله بله، ملتفتیم که در بسیاری زمینه‎ها سرآمد هستیم، از سلول‎های بنیادی تا مسائل ناباروری و ....، اما باید به مفهوم توسعۀ پایدار هم توجه داشت. در مورد آموزش و پرورش مدرن ایران صحبت زیادی از جانفشانی و پایمردی میرزا حسن رشدیه می‎شود، که حق بزرگی بر گردن ایرانیان دارد، اما هنگامی که کار به تاسیس نهاد مدرن آموزش و پرورش، در حد معماری و مهندسی یک نهاد بزرگ، پویا، در پیوند با مقتضیات جامعه، با نگرشی رو به آینده و در پیوند با جهان مدرن می‎شود، باید از افراد متعددی نام برد که رتبۀ اول در امر آموزش و پرورش احتمالاً به علی اصغر حکمت می‎رسد. آموزش و پرورش کار بزرگی در گسترش مفهوم آینده در ذهن ایرانیان انجام داد. در یک زندگی قبیله ای و یک زندگی روستایی آینده چندان مفهومی ندارد و حتی دوران نوجوانی هم وجود نداشت. بچه‎ها از ۵-۷ سالگی به کشاورزی یا به چرا بردن حیوان مشغول می‎شدند و در ۱۵ سالگی و در مورد دختران خیلی زودتر، پدر و مادر می‎شدند. مفهومی از آینده به معنای امروزی وجود نداشت. این آموزش و پرورش بود که این دریچه را در ذهن ایرانی گشود که زیستن به شیوۀ دیگری هم ممکن است. مفهومی به نام نوجوانی وجود خارجی نداشت. هر نهادی که تاسیس می‎شود، در ابتدا نهالی است که به راحتی می‎توان به آن شکل داد و جهت گیری‎اش را معین کرد، کاری که در زمان علی اصغر حکمت ممکن بود. با این حال، وقتی که تنومند شد، برنامه ریزی کلان و درازمدت می‎خواهد تا بتوان همانند لوبیای سحرآمیز جک، به کمک آن به بالای ابرها رفت. این فراتر رفتن از ابرها است که باید هدف اصلی آموزش باشد. به این ترتیب باید از خود بپرسیم: فلسفۀ آموزشی ما، هم در مقام تئوری و هم در مشی (Theory and Practice) چیست؟ نهادهای آموزشی مسوول انتقال جوانب مهمی از فرهنگ هستند. از قول باتز نقل شده است که (گریز، آرنولد، ۱۳۸۳):
فرهنگی که باید انتقال یابد عبارت است از کل روش زندگی که خلق شده، یادگرفته شده، به طور مشترک پذیرفته شده و از نسلی به نسل دیگر توسط برخی اعضای یک جامعۀ خاص انتقال یافته است، شامل طیف کامل موسسات اجتماعی، الگوهای سازمان یافتۀ رفتار، رسم‎ها و انتظارها، ابزارها و فناوری، مجموعه دانش‎ها، اندیشه و عقاید، آرمان‎ها، ارزش‎ها و مصوبه‎های مورد قبول، اشکال نمودهای خلاق و روش‎های ارتباطی است.
چرا داشتنِ فلسفه آموزشی و توجه به تعریف فرهنگ اهمیت بنیادی دارد؟ برای داشتن نظامی جامع و یکپارچه در اجتماع که در یک شبکه سیستم‎ها را به هم مرتبط گرداند، دیگر نمی‎توان محصول نهایی هر نهاد آموزشی را مستقل به حساب آورد و به حساب خودمان روانۀ اجتماع و بازار کار کرد. برهمکنش فعالیت نهادهای آموزشی بسیار مهم است. ایجاد دانش‎آموخته‎ای که به کار بازار کار بیاید، پایین‎ترین سطح هدف گذاری است. با الهام از محمد قائد، صحبت از آن است که به سياق زيست‏محيط (Bioenvironment) حرف از فرهنگ‏محيط (culture environment or cultural sphere) زد و آن را در جامعه خلق کرد، اگر می‎خواهیم پنجرۀ زمانی، مکانی و انسانی لازم برای یک جهش بزرگ را از دست ندهیم. در زمان علی اصغر حکمت و احتمالاً در زمان قاجاریه این نصیحت در گوش ایرانیان رفت که قطعاً با درس خواندن می‌توان به یک زندگی متوسط و مطابق شان انسانی دست یافت. نفوذ این نصیحت را در قدیم با عبارت "عاقبتِ درس نخواندن" در پشت تاکسی و وانت نیسان، در یک ساختمان نیمه کاره و در بالای داربست می‎شد دید. حتی مرحوم منوچهر سخایی ترانۀ زیبایی خوانده است که در بخشی از آن، "فرار از مدرسه" مرکز ثقل داستان است. گویا قضیه برعکس شده است. در دهۀ هفتاد و به دنبال طرح تعدیل اقتصادی، تصمیماتی کلان ولی غیر "سیستمی-شبکه‎ای" گرفته شد که آثار آن تا به امروز ماندگار است. صحبت از نقد آن طرح نیست، اما در پی چنین تصمیمی کلان، حوزۀ تحصیل از حوزۀ اشتغال جدا شد و درس خواندن صرف، دیگر دستیابی به شغلی آبرومند و پایدار را تضمین نمی‎کرد. بخش پیشین (بخش۱۶) ادامه در بخش ۲
إظهار الكل...
Let's Go to Mars! Calculating Launch Windows Activity | NASA/JPL Edu

Students use advanced algebra concepts to determine the next opportunity to launch a spacecraft to Mars.

کوری آموزشی و پژوهشی ۱۷: پنجره‎ای که همیشه باز نخواهند ماند. بخش ۱
پنجرۀ سفر به مریخ
تقریباً هر ۲۶ ماه یک بار با توجه به تقارن مدار گردش زمین و بهرام به دور خورشید می‎توان سفینه‎ای به سوی مریخ روانه کرد و البته هزاران محاسبه باید درست از آب در بیاید. (کارتون آموزشی این پنجره را اینجا ببینید). اگر تحولات رنسانس را در نظر بگیریم و روند برآمدن دانشگاه‎ها از دل حوزه‎های علمیۀ مسیحی را رصد کنیم، و پیوند خوردن دانشگاه و صنعت در دنیای غرب را وارسی کنیم، هیچ سفینه‎ای جز آموزش و پژوهش مدرن نداریم که مانع از تعمیق عقب‎ماندگی ما شود. بله بله، ملتفتیم که در بسیاری زمینه‎ها سرآمد هستیم، از سلول‎های بنیادی تا مسائل ناباروری و ....، اما باید به مفهوم توسعۀ پایدار هم توجه داشت. در مورد آموزش و پرورش مدرن ایران صحبت زیادی از جانفشانی و پایمردی میرزا حسن رشدیه می‎شود، که حق بزرگی بر گردن ایرانیان دارد، اما هنگامی که کار به تاسیس نهاد مدرن آموزش و پرورش، در حد معماری و مهندسی یک نهاد بزرگ، پویا، در پیوند با مقتضیات جامعه، با نگرشی رو به آینده و در پیوند با جهان مدرن می‎شود، باید از افراد متعددی نام برد که رتبۀ اول در امر آموزش و پرورش احتمالاً به علی اصغر حکمت می‎رسد. آموزش و پرورش کار بزرگی در گسترش مفهوم آینده در ذهن ایرانیان انجام داد. در یک زندگی قبیله ای و یک زندگی روستایی آینده چندان مفهومی ندارد و حتی دوران نوجوانی هم وجود نداشت. بچه‎ها از ۵-۷ سالگی به کشاورزی یا به چرا بردن حیوان مشغول می‎شدند و در ۱۵ سالگی و در مورد دختران خیلی زودتر، پدر و مادر می‎شدند. مفهومی از آینده به معنای امروزی وجود نداشت. این آموزش و پرورش بود که این دریچه را در ذهن ایرانی گشود که زیستن به شیوۀ دیگری هم ممکن است. مفهومی به نام نوجوانی وجود خارجی نداشت. هر نهادی که تاسیس می‎شود، در ابتدا نهالی است که به راحتی می‎توان به آن شکل داد و جهت گیری‎اش را معین کرد، کاری که در زمان علی اصغر حکمت ممکن بود. با این حال، وقتی که تنومند شد، برنامه ریزی کلان و درازمدت می‎خواهد تا بتوان همانند لوبیای سحرآمیز جک، به کمک آن به بالای ابرها رفت. این فراتر رفتن از ابرها است که باید هدف اصلی آموزش باشد. به این ترتیب باید از خود بپرسیم: فلسفۀ آموزشی ما، هم در مقام تئوری و هم در مشی (Theory and Practice) چیست؟ نهادهای آموزشی مسوول انتقال جوانب مهمی از فرهنگ هستند. از قول باتز نقل شده است که (گریز، آرنولد، ۱۳۸۳):
فرهنگی که باید انتقال یابد عبارت است از کل روش زندگی که خلق شده، یادگرفته شده، به طور مشترک پذیرفته شده و از نسلی به نسل دیگر توسط برخی اعضای یک جامعۀ خاص انتقال یافته است، شامل طیف کامل موسسات اجتماعی، الگوهای سازمان یافتۀ رفتار، رسم‎ها و انتظارها، ابزارها و فناوری، مجموعه دانش‎ها، اندیشه و عقاید، آرمان‎ها، ارزش‎ها و مصوبه‎های مورد قبول، اشکال نمودهای خلاق و روش‎های ارتباطی است.
چرا داشتنِ فلسفه آموزشی و توجه به تعریف فرهنگ اهمیت بنیادی دارد؟ برای داشتن نظامی جامع و یکپارچه در اجتماع که در یک شبکه سیستم‎ها را به هم مرتبط گرداند، دیگر نمی‎توان محصول نهایی هر نهاد آموزشی را مستقل به حساب آورد و به حساب خودمان روانۀ اجتماع و بازار کار کرد. برهمکنش فعالیت نهادهای آموزشی بسیار مهم است. ایجاد دانش‎آموخته‎ای که به کار بازار کار بیاید، پایین‎ترین سطح هدف گذاری است. با الهام از محمد قائد، صحبت از آن است که به سياق زيست‏محيط (Bioenvironment) حرف از فرهنگ‏محيط (culture environment or cultural sphere) زد و آن را در جامعه خلق کرد، اگر می‎خواهیم پنجرۀ زمانی، مکانی و انسانی لازم برای یک جهش بزرگ را از دست ندهیم. در زمان علی اصغر حکمت و احتمالاً در زمان قاجاریه این نصیحت در گوش ایرانیان رفت که قطعاً با درس خواندن می‌توان به یک زندگی متوسط و مطابق شان انسانی دست یافت. نفوذ این نصیحت را در قدیم با عبارت "عاقبتِ درس نخواندن" در پشت تاکسی و وانت نیسان، در یک ساختمان نیمه کاره و در بالای داربست می‎شد دید. حتی مرحوم منوچهر سخایی ترانۀ زیبایی خوانده است که در بخشی از آن، "فرار از مدرسه" مرکز ثقل داستان است. گویا قضیه برعکس شده است. در دهۀ هفتاد و به دنبال طرح تعدیل اقتصادی، تصمیماتی کلان ولی غیر "سیستمی-شبکه‎ای" گرفته شد که آثار آن تا به امروز ماندگار است. صحبت از نقد آن طرح نیست، اما در پی چنین تصمیمی کلان، حوزۀ تحصیل از حوزۀ اشتغال جدا شد و درس خواندن صرف، دیگر دستیابی به شغلی آبرومند و پایدار را تضمین نمی‎کرد. بخش پیشین (بخش۱۶) ادامه در بخش ۲
إظهار الكل...
Let's Go to Mars! Calculating Launch Windows Activity | NASA/JPL Edu

Students use advanced algebra concepts to determine the next opportunity to launch a spacecraft to Mars.

👍 7
1In the honor of Prof Bazargani_240515_141021.pdf11.98 MB
👍 7
در کوری آموزشی به این نکته اهمیت داده نمی‎شود ‎که شایسته است دانشجو و مهارت‎ها و توانمندی‎هایی که باید بیاموزد را در مرکز امور آموزشی قرار داد، نه اساتید و نهادهای آموزشی را. ادامه در بخش ۳
إظهار الكل...
👍 24
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.