cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

سوسن اجلالی. رمان حتی پول یک ساندویچ 🩸🩸🩸

به نام خدا @romanhayeasheghaneh عضو رمان‌های عاشقانه آثار سوسن اجلالی: سکوتِ عشق، صدای بی‌صدا، سازِ عاشقان، رازِ خاموش، رعنا، هیولای عاشق و غریبه ژانر: عاشقانه، اجتماعی ❌کپی پیگرد قانونی دارد❌ @e_sosan https://t.me/joinchat/AAAAAFFEgSrQ5X9Yey5xXw

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
905
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

إظهار الكل...
پرواز بدون بال 🌏🌎🌍 سوسن اجلالی

عضو رمان‌های عاشقانه @romanhayeasheghaneh آثار سوسن اجلالی: سکوتِ عشق، صدای بی‌صدا، سازِ عاشقان، رازِ خاموش، رعنا، هیولای عاشق و غریبه و مسافرآن ابدی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ❌کپی پیگرد قانونی دارد❌ @e_sosan

https://t.me/+39r5kIS1nto1NTlk

پارتی از رمان جدیدم #پرواز_بدون_بال #پارت۹۳ رویا سریع پول ساندویچ را حساب کرد بدنبال ویکتوریا راه افتاد. خودش را به ده قدمی او رساند اما همچنان با پناه گرفتن پشت دیوار خانه‌ها و درخت‌ها، خودش را از دید او پنهان می‌کرد. در همین حین گوشی ویکتوریا زنگ خورد. ویکتوریا ایستاد و همزمان با او، رویا پشت درخت پناه گرفت. - جو  طوری بزنیدش که اون دختره‌ی فرانسوی رو فراموش کنه... اون باید با من ازدواج کنه! آره، اسمش آملیاست. یک دفعه ویکتوریا مستانه خندید و موبایل را روی گوشش جابه‌جا کرد. - سهم تو که محفوظه... بعد از ازدواج حتما یه وقتی رو به تو اختصاص میدم. رویا دست‌هایش را مشت کرد تا جلو نرود و ویکتوریا را به باد کتک نگیرد. طولی نکشید که چشم‌های ویکتوریا درشت شد و صدایش بالا رفت. - چی؟! آزادش می‌کنید؟! حداقل بندازین تو زندان! ویکتوریا با حرص نفسش را بیرون داد و غرید: - مدرک در مورد چی؟ ولی اون دختره و داداشش شبیه ایرانی‌ها نبودن! رویا گوش‌هایش را تیز کرد. ویکتوریا بعد از مکث گفت: - خیله خب زیاد هم دوست ندارم کتک بخوره. سپس گوشی را قطع کرد به راهش ادامه داد. رویا همان‌طور که به درخت تکیه داده بود، ناباور با خود نجوا کرد: - لعنتی با اون یاره دستش تو یه کاسه‌ست. رویا ماسکش را مرتب کرد و به‌سمت خانه‌ی مایکل راه افتاد. در تاریکی شب به خانه رسید و از در پشتی داخل شد. سالن در تاریکی فرو رفته و مشخص بود که مایکل هنوز بر نگشته است. گوشی‌اش را از جیبش بیرون آورد و شماره‌ی رضا را گرفت. - چی‌شده رویا؟ رویا بی‌آنکه چراغ را روشن کند، روی مبل نشست. - برگردید خونه... فقط از در پشتی  بیایین داخل. همان‌جا نشست و به اتفاقات اخیر فکر کرد. نیم ساعت بعد، کلید در قفل در چرخید و بعد از آن سایه‌ی مردی تنومند دیده شد. رویا سریع خود را پشت مبل پنهان کرد. مرد درحالی‌که پاهایش را روی زمین می‌کشید، به‌سمت کلید برق رفت و آن را فشرد. رویا سرش را کمی بیرون برد و با دیدن چهره‌ی خونی مایکل، هینی کشید و شتابان به‌سمتش رفت. - مایکل! صورت مایکل کبود و خونی بود و لب پاینش ترکیده بود. با دیدن رویا، دست‌هایش را روی بازوهای او کشید و ذوق‌زده گفت: - آملیا، تو این‌جایی؟ رویا خودش را در آغوش او انداخت و با بغض گفت: - چقدر خوشحالم که زنده می‌بینمت. مایکل که حالا  به حضور گرم رویا احتیاج داشت، اورا محکم در آغوشش  فشرد  و عطر تنش را به مشام کشید. - آملیا... عزیزم... خیلی نگرانت بودم. در این حین، میلاد و رضا بی‌سروصدا از در پشتی داخل شدند. رضا با دیدن هم‌آغوَشی آن دو، لحظه‌ای مات ماند و سپس بغض کرد ولی مایکل و رویا متوجه حضور آن‌ها نشده بودند. مایکل لب‌های زخمی‌اش را روی لب‌های رویا گذاشت. رویا خواست خودش را عقب بکشد ولی مایکل او را در به خود فشرد و رویا به مقاومت ادامه نداد. رضا که دیگر نمی‌توانست شاهد این رفتار رویا باشد، به‌سمت آن‌ها حمله کرد و مایکل را به‌طرفی هل داد. مایکل که ناتوان شده بود، روی زمین افتاد و رویا با دیدن این حرکت رضا فریاد زد: - احمق داری چی‌کار میکنی؟ رضا دستش را بالا برد تا کشیده‌ای به رویا بزند که رویا به هوا پرید و ضربه‌ای به  سینه‌ی او زد. رضا روی زمین افتاد و رویا خشمگین غرید: - اگه یه بار دیگه نزدیکش بشی، می‌کشمت آشغال! رویا به مایکل که روی زمین دراز کشیده بود اشاره کرد و با خشم ادامه داد: - ببین این مرد رو به‌خاطر من به چه روزی افتاده؟ تو واسه من چی‌کار کردی؟ به‌محض اینکه افتادم زندان، رفتی یکی رو صیغه کردی. رضا دستش را روی سینه‌ی دردمندش گذاشت و فریاد زد: تو اونو دوست داری؟ رویا با صراحت به چشم‌های رضا خیره شد. - آره، دوستش دارم و این به تو هم ربطی نداره... یالا برو گورتو گم کن، دیگه نمی‌خوام ببینمت. رضا به گریه افتاد و با دست لرزان به خودش اشاره کرد. - در مقابل چشم‌های من اونو بوسیدی؟! رویا فریاد زد: - آره، بوسیدمش چون دلم خواست و به تو ربطی نداره... تو که کار بدتر از بوسیدن کردی‌ رضا بی‌طاقت بلند شد و به‌سمت رویا حمله کرد. - من طاقت ندارم... نمی‌ذارم زن این عوضی بشی! میلاد که تا آن لحظه ساکت بود، از بازوی رضا گرفت و به‌زور او را سمت اتاق برد. رویا دست مایکل را گرفت و بلندش کرد. او را روی مبل نشاند که مایکل گفت: - باید شما رو یه جای امن ببرم... الان به برادرزنم خبر میدم... اینجا خطرناک شده... بیرون یه بپا برام گذاشتن... صوفیا کجاست؟ رویا کنار او نشست. - بردمش خونه‌ی ویکتوریا... این دو روز تعطیلی رو بذار اون‌جا بمونه، براش امنه. رویا مکثی کرد و سپس با تردید ادامه داد: - ویکتوریا رو با جو بروون دیدم... اون دوتا با هم هم‌دستن.
إظهار الكل...
إظهار الكل...
پرواز بدون بال 🌏🌎🌍 سوسن اجلالی

عضو رمان‌های عاشقانه @romanhayeasheghaneh آثار سوسن اجلالی: سکوتِ عشق، صدای بی‌صدا، سازِ عاشقان، رازِ خاموش، رعنا، هیولای عاشق و غریبه و مسافرآن ابدی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ❌کپی پیگرد قانونی دارد❌ @e_sosan

https://t.me/+39r5kIS1nto1NTlk

❤️🌹سلام عزیزانم. انشالله که حال همگی خوب باشه. خوشحال میشم دوباره در کنار هم در کانال جدید باشیم. اینو از ته دل میگم با اینکه آمار و ویو کم بود اما به عشق همان چند نفر مینوشتم که همیشه همراهم بودند. ❤️ پس لطفا باز هم با همراهی کردنم بهم انرژی بدین. رمان پرواز بدون بال بسیار داستان زیبایی داره و میدونم که اگر چند پارت اول را بخونید عاشقش میشوید. پس من در کانال بعدی منتظر شما خوبان همراهان گلم هستم. یا علی 💚💚💚💚
إظهار الكل...
عزیزانم سلام. دیگر تو این کانال فعالیتی نمیکنم وکانال جدید با رمان جدید درست کردم خوشحال میشم اونجا ببینمتون 🌹🌹🌹🌹 https://t.me/+39r5kIS1nto1NTlk
إظهار الكل...
پرواز بدون بال 🌏🌎🌍 سوسن اجلالی

عضو رمان‌های عاشقانه @romanhayeasheghaneh آثار سوسن اجلالی: سکوتِ عشق، صدای بی‌صدا، سازِ عاشقان، رازِ خاموش، رعنا، هیولای عاشق و غریبه و مسافرآن ابدی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ❌کپی پیگرد قانونی دارد❌ @e_sosan

https://t.me/+39r5kIS1nto1NTlk

إظهار الكل...
پرواز بدون بال 🌏🌎🌍 سوسن اجلالی

عضو رمان‌های عاشقانه @romanhayeasheghaneh آثار سوسن اجلالی: سکوتِ عشق، صدای بی‌صدا، سازِ عاشقان، رازِ خاموش، رعنا، هیولای عاشق و غریبه و مسافرآن ابدی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ❌کپی پیگرد قانونی دارد❌ @e_sosan

https://t.me/+39r5kIS1nto1NTlk

إظهار الكل...
پرواز بدون بال 🌏🌎🌍 سوسن اجلالی

عضو رمان‌های عاشقانه @romanhayeasheghaneh آثار سوسن اجلالی: سکوتِ عشق، صدای بی‌صدا، سازِ عاشقان، رازِ خاموش، رعنا، هیولای عاشق و غریبه و مسافرآن ابدی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ❌کپی پیگرد قانونی دارد❌ @e_sosan

https://t.me/+39r5kIS1nto1NTlk

إظهار الكل...
پرواز بدون بال 🌏🌎🌍 سوسن اجلالی

عضو رمان‌های عاشقانه @romanhayeasheghaneh آثار سوسن اجلالی: سکوتِ عشق، صدای بی‌صدا، سازِ عاشقان، رازِ خاموش، رعنا، هیولای عاشق و غریبه و مسافرآن ابدی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ❌کپی پیگرد قانونی دارد❌ @e_sosan

https://t.me/+39r5kIS1nto1NTlk

سلام. دوستان عزیز خوشحال وممنون میشم منو با رمان جدید همراهی کنید
إظهار الكل...
إظهار الكل...
پرواز بدون بال 🌏🌎🌍 سوسن اجلالی

عضو رمان‌های عاشقانه @romanhayeasheghaneh آثار سوسن اجلالی: سکوتِ عشق، صدای بی‌صدا، سازِ عاشقان، رازِ خاموش، رعنا، هیولای عاشق و غریبه و مسافرآن ابدی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ❌کپی پیگرد قانونی دارد❌ @e_sosan

https://t.me/+39r5kIS1nto1NTlk