〔 𖤝 Տᗩᑌᗪᗩᗪᕮ 𝆺𝅥𝅯 〕

عشق‌نافرجام‌گیتاریست‌گروه‌ماکان‌به خواننده‌ی‌معروف‌رهام‌هادیان♥️💔 -د لعنتی بفهم من به خاطر #سرطان اون دختر فقط باهاشم #حسی بهش ندارم …! من به تو #نیازدارم همتا نکن باهام تو با، به پیر به پیغمبر #عاشقتم! -چرا باید #خام حرفات بشم؟ تو فقط برای ارضا شدن بهم #نیاز داری! تو چطور عاشقی هستی که اون دختر ازا #حامله اس!؟ بیا ببین رهام چه گندی بالا آورده👇🏼😂 https://t.me/+7AWNrcizahYzZjNk https://t.me/+7AWNrcizahYzZjNk

زن‌امیرمقاره‌بعد‌4‌سال‌خیانت‌سرو‌کله‌ش‌پیدا میشه و..😱🫢🫣‼️ + فقط #ساکت باش دلارام! نمی‌خوام #دروغاتو بشنوم فقط می‌خوام #آروم زندگیمو بکنم... - #بخدا دروغ نمیگم اون 4 سال پیش منو ول کرد.... امیر #بخدا... #سیلی‌ای زدم و با #داد گفتم: + انقدر #قسم‌الکی نخور دلارام!! اسم #خدارو به #زبونت نیار‼️ ادامه‌ش...👇👇👇👇 https://t.me/+7AWNrcizahYzZjNk https://t.me/+7AWNrcizahYzZjNk

دوست‌دختر‌امیرمقاره‌حامله‌است‌امیر‌تو‌کماعه🙊😱😭 -عشقم #بیدارشو ‌دیگه! بیدارشو #دورت بگردم! مگه #قول ندادی تا قبل اینکه #شکمم بیاد بالا #عقد کنیم!؟ هق هق هاش #اوج گرفت گفت: ‌-نامرد من و #بچه‌ات رو‌ که هنوز #جنسیتش معلوم نیست #تنها نزار…! بیا ببین چی میشه!:)😭🙊 https://t.me/+7AWNrcizahYzZjNk

نامزد‌امیرمقاره‌رومیدزدن و..🫣🩸 - #دوسش دارم سینا! چرا نمی‌فهمی اگه یه تار موی #طلاییش از سرش #کم شه می‌میرم؟ -براش‌ می‌میری؟ پس همون بهتر که نه مال من باشی نه مال اون #بمیر!🙂 با صدای شیک #گلوله و رویایی که بی جونُ پر از #خون شده بود لباسش به خودم اومد: -رویا...رویا چشاتُ باز کن تورو مرگِ من چشاتُ باز کن.😭😭👇👇👇👇 https://t.me/+_-teV6MFN4VhZTc0

نمیتونم‌‌امیر‌رو‌لو‌بدم‌و‌بگم‌پلیس‌مخفی‌ام!❌ https://t.me/+_-teV6MFN4VhZTc0

رهام‌هادیان‌تو‌زندانه‌و‌زنش‌بچه‌دار‌شده😐👼🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 چقد #ریشاش بلند شده بود و #صورتش از همیشه #لاغرتر ، چی باعث شده بود رهامِ همیشه خوشتیپ به خودش نرسه؟ -اون بچه‌ی کیِ توی #بغلت‼️ آب #دهنم رو با سرو صدا #قورت دادم و گفتم: -بچه‌ی تو... !👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻🚫🚫🚫🚫 https://t.me/+_-teV6MFN4VhZTc0 https://t.me/+_-teV6MFN4VhZTc0

با #ترس‌جمع‌شدم‌آخ‌امیر‌کجا‌رفتی:)! چرا باهاش #دعوا کردم که #پاشد رفت⁉️⚠️ نامزد امیرمقاره رو میدزدن و... #دختری‌که‌فوبیا‌داره #دشمن‌خونی‌شوهرش‌میاد‌خونشون‌تا‌بدزدتش🥺😱👇 #چرا‌معطلی‌زودباش‌جوین‌شو‌دیگه‌عزیز‌!! https://t.me/+_-teV6MFN4VhZTc0

به‌عنوان‌جاسوس‌وارد‌خونه‌رهام میشه‌و رهام‌میفهمه !🫠😱 کتم رو از روی صندلی #برداشتم و تنم کردم. دستم رو پشتم بردم و #کلت نقره ای رنگم رو دراوردم و #خشابش رو چک کردم اروم اروم #پله هارو می‌رفتم #پایین و صدای برخورد #پاشنه ی کفش من به #پله های سرد و طی میکرد. بالاخره به #پذیرایی رسیدم و دست هام رو توی #جیبم فرو بردم و درحالی که #جلوش می‌ایستادم گفتم: -می‌دونی #تاوانت چیه؟ برای کدوم #سگی کار میکنی #حرومزاده؟😡 https://t.me/+_-teV6MFN4VhZTc0 https://t.me/+_-teV6MFN4VhZTc0

- من #نمی‌تونستم رهام رو #بفروشم و لو بدم، من #داشتم باهاش #چیکار می‌کردم؟💔 #ناگهانی در #اتاق محکم باز شد و #رهام با #وحشت بِهِم #زل زده بود #عربده زد: -تو جاسوسی دنیز؟ تو جاسوس پلیسی؟ دختری که به عنوان جاسوس وارد باند فوق العاده خطرناکی می‌شه و عاشق رئیس باند می‌شه ولی لو میره🫢🫢❌❌❌👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://t.me/+_-teV6MFN4VhZTc0 https://t.me/+_-teV6MFN4VhZTc0

نامزد‌امیرمقاره‌رومیدزدن و..🫣🩸 - #دوسش دارم سینا! چرا نمی‌فهمی اگه یه تار موی #طلاییش از سرش #کم شه می‌میرم؟ -براش‌ می‌میری؟ پس همون بهتر که نه مال من باشی نه مال اون #بمیر!🙂 با صدای شیک #گلوله و رویایی که بی جونُ پر از #خون شده بود لباسش به خودم اومد: -رویا...رویا چشاتُ باز کن تورو مرگِ من چشاتُ باز کن.😭😭👇👇👇👇 https://t.me/+_-teV6MFN4VhZTc0