متنکده آیدا 🦋

دیر شد، گل پژمرده شد، پرنده از تشنگی در قفس جان داد، دیر شد، نیا. اگر آمدی هم نمان. خواستی بمانی هم دنبالم نگرد. من نیستم. دیر آمدی. خانه را که عوض کردم هیچ، صاحب خانه ام عوض شد.

اینروزا حس میکنم یه طور خاصی داره یه چیزایی میشه بهم؛ هم ترسناکه... هم عجیبه... هم خوبه... هم بد...! هر چی هست غریبم باهاش :) #آیدا_نویس

من خیلی وقته خودمو جدا کردم؛ از هر کسی، هر جا و هر جمعی که آرامشم، خطوط قرمزم، علایقم براشون مهم نیست! من از اینکه خودمو بین آدما جا بدم، خوشم نمیاد. هر رابطه ای دو طرفه اش برام ارزشمنده، وقت دنبالِ آدما دَویدن رو ندارم. #آیدا_نویس

این کانال مغزتو باز میکنه و روحتو جلا میده :) متفاوته 🤍 باید خاص باشی تا درکش کنی✨ https://t.me/inclosetmonster

بگذار دوام آوردن هنر تو باشد :)

🤍✨ Tired

انگار نشستم روی صندلی ای که پایه اش هر لحظه ممکنه بشکنه! انگار پام لغزیده دمه پرتگاه آویزون و معلقم بین افتادن و نیوفتادن! انگار هوا هست ولی نمیتونم نفس بکشم، آب هست ولی هنوز تشنمه، غذا میخورم ولی بالا میارم، منتظرم ولی نمیدونم منتظرِ چی؟! راه میرم ولی بی مقصد... انگار از آخرین قطار جا موندم و کلی پشتّ سرش دوییدم و نرسیدم! انگار راننده ی ماشینی ام که وسط سرمای زمستون توی کور ترین جاده ی خلوتی که برف راهش رو بسته، بنزین تموم کرده! انگار بچه ای ام که بقیه بچه ها بهش زور گفتند و دوچرخه اش رو گرفتند؛ انگار همه ی دوستام رفتن اردو و من تنها موندم! انگار دارم میمیرم ولی همش زنده ام... #آیدا_بیات

‏اون قسمتی از من که سعی میکرد آدمارو نگه داره کاملا از بین رفته پس امتحانش نکن 🤍

صبرم خسته شد هم جمله‌ی جالبیه‌ها :)