cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

زنـــــــانه

این کانال فروشی نیست یه دزد پیدا شده و داره با فتوشاپ یه سری کانالارو به اسم خودش میدزده و میفروشه اینجا به هیچ عنوان فروشی نیست گول نخورید❌

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
10 344
المشتركون
-524 ساعات
-1167 أيام
-56930 أيام
توزيع وقت النشر

جاري تحميل البيانات...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تحليل النشر
المشاركاتالمشاهدات
الأسهم
ديناميات المشاهدات
01
بچه ها اینجا کسی داریم بچه انزلی باشه اگه هست یه پیام بده چندتا سوال دارم ازش https://telegram.me/BChatBot?start=sc-29594-NDGpYCO
4640Loading...
02
#دخترک178 حق با یاسین بود بهتر بود بیرون بره و کمی خوش بگذرونه حداقل. کنار هیوا نشستم و روی موهاش بوسه زدم‌. یاسین خنده ی ارومی کرد و آزمون دور شد _بی من میخوای بری بیرون؟ ترسیده بود و نمیدونست چی بگه... کنار گوشش زمزمه کردم:عروسکم با یاسین میره بیرون و هرچی دلش میخواد میخره. فقط اون لباسایی که من دوست ندارم نمیپوشه و خیلی زود برمیگرده خونه ...چون یاسین برگرده وببینه عروسکش نیست بدجور دلخور میشه میدونی که... سری تکون داد و خیلی آروم سریع روی لبم و بوسید. با این بوسه میتونستم امروز خیلی کارا کنم ... با بوسه این عروسک قلبم باز ریتم گرفته بود و داشت از جا کنده میشد. چندین بار به یاسین سپردم که مواظب باشه و زود به خونه برگردن. یاسین مورد اعتماد بود اما باز نگرانی های من برای این دختر تمومی نداشت اصلا. به شرکت که رسید رضا چندین قرار کاری روی سرم ریخت و به حدی سرم شلوغ شد که تا اخروقت مجبور به موندن توی شرکت شدم. از اون شب مهمونی و فرداش دیگه جرات نداشت حتی اسم هیوارو جلوی من بیاره. نزدیک غروب با وجود خستگی زیاد اما با شوق به خونه برگشتم. چون میدونستم یک لحظه دیدن هیوا تمام این خستگی هارو برای من در میکنه... وارد خونه شدم و با. دیدن چراغ های خاموش گره بین ابروهام افتاد.هنوز برنگشته بودن ... همونجا روی مبل نشستم و به در ورودی چشم دوختم. من هزار بار تاکید کرده بودم زودتر به خونه برگردن.حتی به خود هیوا گفته بودم که میخوام وقتی میام توی خونه باشن.. اما هیچ کدوم انگار حرفم براشون ارزشی نداشته. یه چشمم به ساعت روی دیوار بود و یه چشمم به در. با گذر هر دقیقه عصبی تر میشدم ... بالاخره بعد از یک ساعتی که برای من به اندازه یک سال گذشت در حیاط باز شد و دروغ چرا من نفس راحتی کشیدم برای برگشتنش... اما این آسودگی خیال دلیل نمیشد که عصبانیت فروکش کنه! هر دونفرشون به حرفهام اهمیت نداده بودن و باید جوابگو میبودن...
1 3246Loading...
03
+دهنت👅 و باز کن دختر کوچولو باید برام بخوریش🍆! _ من...من...خوردن....خوردنشو👅 بلد نیستم ددی! با انگشت شست لب پایینمو نوازش میکنه: _باز کن دهنتو.... خودم الان یادت میدم بیبی گرل💦! https://t.me/+5sRy4xwqmkViMDJk
9461Loading...
04
_وقتی سوراخ تنگتو گشاد کردم یاد می گیری به حرفم گوش کنی. تا بیام حرفی بزنم، #کلفتشو دوباره محکم توی بهشت تنگم فرو کرد و تند تند به تلمبه زدن _اههه...ممم...ددی یواش تر درد دارم. اسپنک محکمی به باسن لختم زد و کنار گوشم زمزمه کرد: _چه تپل تنگی داری کوچولو، سالارمو بلعیده توش!🔞🔞🔞 https://t.me/+5sRy4xwqmkViMDJk https://t.me/+5sRy4xwqmkViMDJk
9521Loading...
05
-بشین روی دیلدو خودتو ارضا کن زود باش لبمو گاز گرفتم و اروم سوراخ ک.صمو روی دیلدوی کلفتش قرار دادم اروم خودمو روش تکون میدادم که با بی حوصلگی طرفم اومد و سینمو محکم فشرد -داری حوصلمو سر میبری! تند تند خودتو بالا پایین کن حرکاتم رو تند کردم که از دردش جیغی زدم و... https://t.me/+vfiCxFCZo9A2ZTI0 https://t.me/+vfiCxFCZo9A2ZTI0
7180Loading...
06
-- اههه…بکنش توی ک*صمم..اهییی…میخام این کلفتو توی ک*ص خیس و داغم حسش کنم..اهههه زندانبان بی توجه به حرفام توی ک*ون تپل و سفیدم تلنبه میزد و خودشو بهم میکوبید ترشحات ک*صم هر لحظه بیشتر میشد صدای ناله هام توی سلول پیچیده بود دستمو روی سینه های بزرگم گذاشتم و نوکشونو فشار دادم از شهوت داشتم دیوونه میشدم دلم میخاست ک*ر کلفت و درازشو توی ک*صم حسش کنم دستمو جلو بردم و ک*رشو از ک*ونم بیرون کشیدم  و یه دفه توی ک*صم فرو کردم و…👅💦🍑 https://t.me/+vfiCxFCZo9A2ZTI0 https://t.me/+vfiCxFCZo9A2ZTI0 توی زندان سربازا ک*ص و ک*ونشو #گروهی یکی میکنن🫦🫦
7170Loading...
07
-داره جیشم می گیره عمو میشه برم دستشویی؟! اشاره زدم بیاد جلو -بیا ببینم ک.صتو جلو اومد و با کنارزدن شرتش یه ک.ص صورتی و تپل توی چشمم اومد که خیس شده بود و داشت نبض می زد روی تخت دراز کشیدم -شورتتو بکن بشین رو دهنم پناه با قدم های کوچولوش اومد و نازشو روی دهنم گذاشت با اولین لیسم به ک.ص خیسش لرزید و آبش.... https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 دختره ح.ـشری شده و فکر می کنه که جیش داره🥺🔞💦
5100Loading...
08
-ک.صت چه تپلیه جوجه رنگی!👅🔥💦 با خجالت دست جلوی به.شتم گرفتم -میشه نگاه نکنی عمو؟! دستشو توی شورتم فرستاد و چو.چولمو مالید که سریع خیس کردم براش -جون خیس کردی که عمویی ناله کن برام ناخوداگاه انگشتشو انداختم تو دهنم و مکیدم و با ناله ی زیر لبیم نوک کوچولوی سینمو کشید و....💯🔥 https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 #فول‌هات‌صحنه‌دار‌شورت‌خیس‌کن💦🔞
5010Loading...
09
-ک.صت چه تپلیه جوجه رنگی!👅🔥💦 با خجالت دست جلوی به.شتم گرفتم -میشه نگاه نکنی عمو؟! دستشو توی شورتم فرستاد و چو.چولمو مالید که سریع خیس کردم براش -جون خیس کردی که عمویی ناله کن برام ناخوداگاه انگشتشو انداختم تو دهنم و مکیدم و با ناله ی زیر لبیم نوک کوچولوی سینمو کشید و....💯🔥 https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 #فول‌هات‌صحنه‌دار‌شورت‌خیس‌کن💦🔞
9400Loading...
10
-داره جیشم می گیره عمو میشه برم دستشویی؟! اشاره زدم بیاد جلو -بیا ببینم ک.صتو جلو اومد و با کنارزدن شرتش یه ک.ص صورتی و تپل توی چشمم اومد که خیس شده بود و داشت نبض می زد روی تخت دراز کشیدم -شورتتو بکن بشین رو دهنم پناه با قدم های کوچولوش اومد و نازشو روی دهنم گذاشت با اولین لیسم به ک.ص خیسش لرزید و آبش.... https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 دختره ح.ـشری شده و فکر می کنه که جیش داره🥺🔞💦
9703Loading...
11
#پارت_1 -اههههیی…خواهرتو جر بدهه…اوووم ک*یر کلفتتو تند تند توی ک*ص پر اب و داغ خواهرت عقب جلوش کن …اههههه تند تند روی ک*یر قطور و کلفتش بالا و پایین میشدم و خودمو به تن بی حسش میکوبیدم ترشحات ک*صم روی ک*یر درازش چکه میکرد و حسابی ک*یرش خیس شده بود حس نبض زدن ک*یر قطورش توی ک*ص پر از آب و تپلم منو بیشتر حشری میکرد سرعت خودمو بیشتر کردم و تند تند روی ک*یر قطورش بالا و پایین میشدم  خوشبختانه کیارش فلج بود و نمیتونس ارضا بشه -اهههه ….داداشییی ک*صممم داره پاره میشی با ک*یر. کلفتت اوممم…. با حس گرمی و کلفتی چیزی توی سوراخ پشتم..👇🍑💦 https://t.me/+2AAo0PsjLIsyY2Fk https://t.me/+2AAo0PsjLIsyY2Fk پارتاش ک*ص خشکتو خیس میکنه🔞💦
8160Loading...
12
کی گفته حتما باید گوش سوراخ باشه تا بتونی از اکسسوری استفاده کنی، خب ایرکاف بزن!💕 -منبع اکسسوری‌های ترند: Accessory
1 1510Loading...
13
یه ایرکاف خاص استایلتو از این رو به اون رو میکنه🫠 اینجا منبع ایرکافای خفن وارداتیه🍒
1 1840Loading...
14
-آه و ناله نکن بابات می فهمه دارم دختر ح.شریشو ارضا می کنم! یه پامو بالا می ده و تند توی ک.صم تلمبه می زنه -اخ ارومتر آی اروند درد داره پوزخندی می زنه و بدون اینکه به حرفم گوش بده مردونگیشو تا ته داخلم می کوبه -وقتی مثل هرزه ها دستمو بستی و رو ک.یرم سواری کردی باید فکر اینجاشو هم می کردی دستشو رو چو.چولم می ذاره و با آخرین ضربه منیشو توی سوراخم خالی می کنه...🥵👅🔞🔞🔞 https://t.me/+yIJ0WRRzIi1jNzU0 https://t.me/+yIJ0WRRzIi1jNzU0
1 2202Loading...
15
می‌شینم رو دهنش و ک.صمو رو لبش میکشم.خم میشم و گوششو بین دندونم میگیرم و زیر گوشش پچ‌ میزنم: _به ک.صم امشب حال بده وگرنه... به دوربین اشاره میکنم و ادامه میدم: _ این فیلم میرسه دست بابام تا درجا اخراجت کنه اروندخان ...🔞 بادیگارد خشن بابا که نتونست در برابر ک.ص تپل مپلم دووم بیاره اولین لیسو شهوتی به رون پام زد که چشام از لذت سفید شد و گردنمو خم کردم: _ اهههه اروند لعنتی.. زبونتم ارضام می‌کنه... تند تند زبونشو رو چوچولم کشید که بی هوا...♨️ https://t.me/+yIJ0WRRzIi1jNzU0 https://t.me/+yIJ0WRRzIi1jNzU0
1 1913Loading...
16
ارسلان نیپل سینم و اردلان گردنمو بین دندوناشون کشیدن... فشاری که به گردنم میاوردن باعث میشد دردم بگیره -آااااخخخخ ارباب درد دارهههه... بی توجه به حرفم آلتای برجستشونو به جلو و عقبم مالیدن و هولم دادن تا روی تخت بیفتم به تاج تخت تکیه دادم و پاهامو توی سینم جمع کردم -درد دارههههه هنوز میسوزههههه توروخدا بی توجه به حرفم پاهامو باز کردن و دمرم کردن و آلتای کلفتشونو توی واژن و پشتم....🔞 https://t.me/+rGwOlzpOGLwwNzlk https://t.me/+rGwOlzpOGLwwNzlk
7011Loading...
17
دختر مظلومی که عروس یه خاندان عجیب غریب شده که باید جلوی مادرشوهر و شوهرش؛ با پدرشوهر و برادرشوهرش سک*س کنه و ....🫦🔞💦 https://t.me/+6HJiTRGbh3o0NDg0 https://t.me/+6HJiTRGbh3o0NDg0 #رمان_اروتیک_اربابی🚫❌
1360Loading...
18
#بهشت_باکره🍓🔞 #پارت1 _تو....تو اینجا چیکار میکنی عروس؟ چشمام خمار بود و خیره به خشتکش جلوتر رفتم و قبل اینکه به خودش بجنبه ک*یرشو تو دست گرفتم و رو پاهاش نشستم! -- من بدجوری خیس کردم....پسرت هنوز منو باکره نگه داشته....میشه تپلمو تو جر بدی؟ تپلم هنوز تشنه‌ی کلفتش بود و با پرویی رو زانوهام نشستم و یهویی ک*یرشو تو دست گرفتم و کلاهکشو کردم تو دهنم که شوکه از لبای داغ و خیسم ناله ای کرد و با شه.وت زبونمو رو سرش کشیدم ک با ورود شوهرم تو اتاق.... https://t.me/+6HJiTRGbh3o0NDg0 https://t.me/+6HJiTRGbh3o0NDg0 میخواد به پدرشوهرش ک^ص بده ک شوهرش میرسه....🙈🍑🔞
1230Loading...
19
ارسلان نیپل سینم و اردلان گردنمو بین دندوناشون کشیدن... فشاری که به گردنم میاوردن باعث میشد دردم بگیره -آااااخخخخ ارباب درد دارهههه... بی توجه به حرفم آلتای برجستشونو به جلو و عقبم مالیدن و هولم دادن تا روی تخت بیفتم به تاج تخت تکیه دادم و پاهامو توی سینم جمع کردم -درد دارههههه هنوز میسوزههههه توروخدا بی توجه به حرفم پاهامو باز کردن و دمرم کردن و آلتای کلفتشونو توی واژن و پشتم....🔞 https://t.me/+rGwOlzpOGLwwNzlk https://t.me/+rGwOlzpOGLwwNzlk
1 1762Loading...
20
#part18🍑🔥 مامان با ملچ ملوچ برام سا💧ک میزد و رفیقام با ولع به جون #تپل مامانم افتاده بودن و #م.مه هاشو فشار میدادن و #میخوردن آخخ .. جوون . یهو آراد مردونه #گندشو فرو کرد تو #تپل خوش فرم و #گوشتی مامان که مامان با #ش.هوت آه و ناله کرد - اوووومممممم اووفففف چه ک×یراییییی #کلفتییی آخخخخخ ک×صممممم آه ه ه https://t.me/+0vVtXYCOEPI3YTkx https://t.me/+0vVtXYCOEPI3YTkx #‌کثیف‌و‌داغ👅💦 #تریسام🔞🍑
7110Loading...
21
#بهشت_باکره🍓🔞 #پارت1 _تو....تو اینجا چیکار میکنی عروس؟ چشمام خمار بود و خیره به خشتکش جلوتر رفتم و قبل اینکه به خودش بجنبه ک*یرشو تو دست گرفتم و رو پاهاش نشستم! -- من بدجوری خیس کردم....پسرت هنوز منو باکره نگه داشته....میشه تپلمو تو جر بدی؟ تپلم هنوز تشنه‌ی کلفتش بود و با پرویی رو زانوهام نشستم و یهویی ک*یرشو تو دست گرفتم و کلاهکشو کردم تو دهنم که شوکه از لبای داغ و خیسم ناله ای کرد و با شه.وت زبونمو رو سرش کشیدم ک با ورود شوهرم تو اتاق.... https://t.me/+6HJiTRGbh3o0NDg0 https://t.me/+6HJiTRGbh3o0NDg0 میخواد به پدرشوهرش ک^ص بده ک شوهرش میرسه....🙈🍑🔞
1 0701Loading...
22
دختر مظلومی که عروس یه خاندان عجیب غریب شده که باید جلوی مادرشوهر و شوهرش؛ با پدرشوهر و برادرشوهرش سک*س کنه و ....🫦🔞💦 https://t.me/+6HJiTRGbh3o0NDg0 https://t.me/+6HJiTRGbh3o0NDg0 #رمان_اروتیک_اربابی🚫❌
1 0842Loading...
23
#توت_فرنگی_پورنو🔞🍓 بازم که خیس کردی کوچولو!!! این سوراخ کوچولوت چرا هروقت منو میبینه شیر فلکش باز میشه...💦 - آههه.....آرتا داره نبض میزنه....با انگشتای داغت بمالش -چرا انگشت؟؟ این کوچولو دلش ک.یر کلفت منو میخواد..... باهامو باز کرد و یه ضرب خودشو تو سوراخ تنگم هل داد که جیغ بلندی کشیدم - اووووف ک.صت داره کل .کیرم رو میبلعه.... https://t.me/+ygDaU2jyXR0xYjZk https://t.me/+ygDaU2jyXR0xYjZk دختر حشری که یه عمری تو سایت های پورن جلوی دوربین لنگاشو میده هوا اما با دیدن مشتری ثابتش تو واقعیت......😱😱😱
7580Loading...
24
🔖رفقا بلوبانک(بانک سامان) امروز برا هر دوستی که دعوت کنید 250 هزار جایزه گذاشته ⚡️از کافه بازار یا مایکت نصبش کنید بعد ثبت نام کنید موقع ثبت نام هم کد دعوت(معرف) اینو بزنید MOFC6Y ✨بعد وارد که شدید برید بخش پروفایل و دعوت از دوستان کدتونو بردارید همون افراد توخونتونو ثبت نام کنید یا بفرستید برا دوستاتون کدخودتونو بزنید تو بخش معرف و ۲۵۰ هزارتومن جایزشو بگیرید. ‌ ✅ لینک دانلود از کافه بازار ‌ ⭕️فقط شمارتون به اسم خودتون باشه کارت بانکی هم میفرسته دم در خونتون(واقعااپ  موبایل بانکش از کل موبایل بانکا بهتره) 🔥زدن کد دعوت الزامیه MOFC6Y
4464Loading...
25
#Part_1 -اههه…انگشتتو بکنش تو سوراخ داغم…اهیییی ارههه همینو میخاااام …اوممم دوربین رو روی ک*ص داغ و پف کردم تنظیم کرد و انگشت فاک درازشو توی سوراخم فرو کرد ترشحات داغ ک*صم هر لحظه بیشتر میشد و سوراخ صورتی و تنگم حسابی خیس و لزج شده بود چاک ک*ص ابدار و پف کردمو از هم باز کرد دو تا از انگشتاشو توی ک*صم فرو کرد که از درد و لذت قوسی به کمرم دادم و اه بلندی کشیدم نگاهم مات به خشتکش بود که داشت از ش*ق بودن ک.یر قطورش جر میخورد -اهههه…بیا اون کلفتتو بکن تو ک*صمم…اههییی ببین ک*صم چه خیس شده برات برات…اهییی دوربین رو روی خشتکش تنظیم کرد و ک*یر کلفتشو از شورتش بیرون کشید با دیدن حجم کلفت و دراز ک*یرش هین بلندی کشیدم که با کاری که کرد…❌💦👇 https://t.me/+ygDaU2jyXR0xYjZk https://t.me/+ygDaU2jyXR0xYjZk پارت اولش نبود لفت بده🔞🍓
1 5061Loading...
26
-خوشگل عمو ممه هاتو نمیدی بخورم؟ با چشمای نازش بهم نگاه می کنه و با تعجب می گه: -مثل بچه ها که ممه ی مامانشونو میخورن؟ ولی من که مامان نیستم تو هم بچه نیستی دستمو روی سینه ی تازه جوونه زدش می کشم لعنتی نوکش صورتی بود -اره عموجون ولی این یه بازی مخفیانه و هیجان انگیزه اگه بذاری بخورمشون برات جایزه می خرم چشماش برق می زنن و من پیراهنش رو بالا می دم لیسی روی نوک کوچولوش می زنم -آییی عمو چه خوبه مکی به سینش میزنم که آهی می کشه و من از خود بیخود شده دستمو به شورتش می رسونم که همون لحظه صدای رفیق صمیمیم میاد -تارخ اینجایی؟ https://t.me/+K8lqoY-qwF5jMzI0 https://t.me/+K8lqoY-qwF5jMzI0 داره ممه های دختر کوچولوی رفیقش رو میخوره که رفیقش سر می رسه و مچشو می گیره🥵🥺💦
9682Loading...
27
#پارت_1 -اهههه…اوییی..خیلی درد دارممم…ک*ر کلفتتو میخااام ددی …اهه با چشمایی خمار لبمو به دندون گرفتم و به لنز دوربین چشم دوختم با دیدن ک.ر کلفت ددی ک*صم هر لحظه بیشتر از قبل خیس میشد و دلم میخاست زیرش تا صب گا*ییده شم -اوووف دخترکوچولو چقد تنگی تو..فااااک انگشتم بزور توی این سوراخ جا میشه و عقب جلو میشه…اوووف حرکت انگشتشو توی ک*ص ابدار و پف کردم بیشتر کرد قوسی به کمرم دادم که سینه های بزرگم تکون خوردن دستمو روی ک.ر سیخش گذاشتم و با شهوت نالیدم -اههه ددی…اینو میخامم..باهاش ک*صمو جر بده…اهههه…میخامشش… شورتشو پایین کشید و توی یه حرکت… https://t.me/+hvwGzJvvwQgwODVk https://t.me/+hvwGzJvvwQgwODVk ددیش جلوی دوربین ک*ص باکره دخترشو با ک*یر کلفت و درازش جر میده😱💦
9032Loading...
28
#دخترک177 صداش از بیرون اتاق می اومد و انگار حضور یاسین زیادی خوش به حالش کرده بود. از اتاق بیرون رفتم. هر دوتاشون توی حیاط مشغول دویدن و خنده دیدم. هنوز منو ندیده بودن و من کنار در ایستاده بودم. چقدر با یاسین راحت بود... بعضی وقتها دلم میخواست بامنم همینقدر راحت باشه، اما خب از لذت اون ترسی که توی چشماش نسبت بهم هم داشت نمیشد گذشت. هیوا با دیدنم  سرجاش ایستاد و یاسین رد نگاهشو گرفت و به من رسید. لبخندی زدم و خیال عروسکمو راحت کردم. یاسین دست هیوارو گرفت به سمت من و خونه اومدن... _صبح بخیر یاسر خان.ساعت خواب.. داشت تیکه مینداخت پدرسوخته... اما یاسین چه میدونست یاسر تا صبح نمیتونه چشم از این چشم آبی بگیره و پلک روی هم بذاره. جوابی بهش ندادم و در عوض هیوارو بغل کردم و داخل شدم. صبحانه خوردیم و من برای رفتن به شرکت آماده شدم. _امروزم اینجایی دیگه یاسین؟ _اره قراره با هیوا بریم خرید اخمی کردم و گفتم: دیگه چی؟ لیوان چایشو روی میز گذاشت و نگاهی به هیوای ساکت انداخت و گفت:این دختر پوسید توی این خونه، ما میریم یه چرخی میزنیم یه کم خرید میکنیم و تا تو برگردی خونه ایم.نه نیار که واقعا دلگیر میشیم. نگاهم سمت هیوا رفت که چشماش داد میزد دوست داره این بیرون رفتن و...
6 61623Loading...
29
_آیی بدنم میسوزه بسه ددی...🔞💦💦 در حالی که با شدت ضربه میزد با صدای حشـ.ری لب زد : _دختر کوچولو مگه نگفتی منو بکن؟! پس طاقت بیار... شدت ضربه هاشو بیشتر که صدای جیغم بلند شد: _آیی پاره شدم ددی تروخدا اروم...💧💧 https://t.me/+LeTw3jnscy1iNzc0 https://t.me/+LeTw3jnscy1iNzc0
8152Loading...
30
امروز پارت داریم😘
1 1550Loading...
31
مثل یه دختر خوب لنگاتو واسه داداشت باز کن تا سگ نشدم....❌🔥 https://t.me/+LeTw3jnscy1iNzc0 - عوضی من خواهرتم اینکارا چیه میکنی؟ بزور پاهامو از هم باز کرد که بهشت لختم جلو چشمش قرار گرفت. از خجالت گریم گرفته بود و به هر جایی نگاه میکردم که با برخورد زبون داغش به تپل صورتیم جیغ بلندی کشیدم - جووونم شمیم کوچولو ..... داداش میخواد ناز کوچولوتو بخوره و شیره ی وجودشو تو سوراخ تنگت خالی کنه🔞🍒 https://t.me/+LeTw3jnscy1iNzc0 https://t.me/+LeTw3jnscy1iNzc0
1 1562Loading...
32
_آیی بدنم میسوزه بسه...🔞💦💦 در حالی که با شدت ضربه میزد با صدای حشـ.ری لب زد : _ مگه نگفتی منو بکن؟! پس طاقت بیار... شدت ضربه هاشو بیشتر که صدای جیغم بلند شد: _آیی پاره شدم...💧💧 https://t.me/+OssZvo4UvrI1MjI0
5940Loading...
33
ددی با دیلد_وی کلفت توی دستش محکم داخلم تلمبه میزد.🫦 این بار هشتم بود که بدنم میلرزید و ار_ضا میشدم. آبم میخواست بیرون بپاچه ولی دیل_دو مانعش میشد.🍑🐙 ددی با فشار ضربه ی دیگه ای داخلم زد و دیل_دو رو بیرون کشید که همراه با جیغی آبم روی تخت پاچید🔞💦 https://t.me/+UcgENpGtW0UyOGY8 https://t.me/+UcgENpGtW0UyOGY8 با خوندن رمانش خیص میشی🌸👅🍼
4780Loading...
34
مای بیبیت میبندم که دیگه صدا ندی توله سگ هر..زه و امروزم حق نداری از این اتاقت بری بیرون ، حق دستشویی رفتن هم نداری ! 🧻🎀🧸 پماد هم میریزم رو بهشتت که نسوزه .. 🧴🍓 رمان مامی بیبی تش معروف نخوندی هنوز؟ 🔞💦 https://t.me/+UcgENpGtW0UyOGY8 https://t.me/+UcgENpGtW0UyOGY8 پارتش واقعیه بیا ببین خودت ❌
1 0470Loading...
35
.#ددیش #پوشکش می‌کنه 🍓🔥 + این امروز برات میبندم چون مریضی حق بیرون رفتن برای جیش نداری فعلا ! دراز کشیدم که پاهام باز کرد و شلوارم آروم پایین کشید . با ترس بهش نگاه کردم که یکم پماد بچه رو دستاش ریخت و بعد #دستای #پمادیش آروم به #پایینم زد نفسم حبس شد که انگشتش محکم تر بهم فشار داد و بعد رو به داخل حرکت داد و انگشتاش چرخوند! + داخل هم پماد بزنم دختر کوچولو ؟ _ آه #ددی https://t.me/+UcgENpGtW0UyOGY8 https://t.me/+UcgENpGtW0UyOGY8 ( براش مای #بیبی میبنده 😱)
1 0310Loading...
36
- ناپدریت سینه هاتو چطوری دست زد؟ دستمو روی سینه های کوچولوم گذاشتم. - فشارشون داد خیلی بد. دردم گرفت. سینه ی کوچولومو گرفت و نوکشو به بازی گرفت. - جدا؟ خوشت نیومد؟ - نه. گریه کردم. نیشخندی زد و روم خوابید. بدن غولیش رو روم انداخت و گفت: - خب پس زیر منم گریه کن. نوک‌سینمو گاز گرفت و... https://t.me/+CfPWp63AnGo5OTZk https://t.me/+CfPWp63AnGo5OTZk 💦دختر ۱۳ ساله از دست ناپدری متجاوزش زن پسرخاله ی ۳۰ سالش شد...
7821Loading...
37
- اونجات خیلی بزرگه؟ نگاه با اخمی بهم انداخت. - کجامو میگی بچه؟ دستمو روی خشتکش گذاشتم و فشار دادم که از جا پرید. - دودولت کلفته؟ شرتت خیلی بزرگ بود دیدم. - بچه این چیزارو از کجا بلدی؟ - ناپدریم بهم گفت. با این حرفم از جا پرید. - تو دست خورده ای؟ دختر دست خورده بهم انداختن. اتیششون میزنم. https://t.me/+CfPWp63AnGo5OTZk https://t.me/+CfPWp63AnGo5OTZk 💦وقتی ۱۳ سالم ناپدریم بهم تجاوز کرد. بعدش منو دادن به پسرخاله ی ۳۰ سالم ولی وقتی فهمید باکره نیستم...
7980Loading...
38
آخرین باره لینکشو میزارم حتما کسایی ک وارد نشدین حتما استارت کنید https://t.me/haMster_kombat_bot/start?startapp=kentId296714277
2370Loading...
39
- اونجات خیلی بزرگه؟ نگاه با اخمی بهم انداخت. - کجامو میگی بچه؟ دستمو روی خشتکش گذاشتم و فشار دادم که از جا پرید. - دودولت کلفته؟ شرتت خیلی بزرگ بود دیدم. - بچه این چیزارو از کجا بلدی؟ - ناپدریم بهم گفت. با این حرفم از جا پرید. - تو دست خورده ای؟ دختر دست خورده بهم انداختن. اتیششون میزنم. https://t.me/+CfPWp63AnGo5OTZk https://t.me/+CfPWp63AnGo5OTZk 💦وقتی ۱۳ سالم ناپدریم بهم تجاوز کرد. بعدش منو دادن به پسرخاله ی ۳۰ سالم ولی وقتی فهمید باکره نیستم...
1 6453Loading...
بچه ها اینجا کسی داریم بچه انزلی باشه اگه هست یه پیام بده چندتا سوال دارم ازش https://telegram.me/BChatBot?start=sc-29594-NDGpYCO
إظهار الكل...
#دخترک178 حق با یاسین بود بهتر بود بیرون بره و کمی خوش بگذرونه حداقل. کنار هیوا نشستم و روی موهاش بوسه زدم‌. یاسین خنده ی ارومی کرد و آزمون دور شد _بی من میخوای بری بیرون؟ ترسیده بود و نمیدونست چی بگه... کنار گوشش زمزمه کردم:عروسکم با یاسین میره بیرون و هرچی دلش میخواد میخره. فقط اون لباسایی که من دوست ندارم نمیپوشه و خیلی زود برمیگرده خونه ...چون یاسین برگرده وببینه عروسکش نیست بدجور دلخور میشه میدونی که... سری تکون داد و خیلی آروم سریع روی لبم و بوسید. با این بوسه میتونستم امروز خیلی کارا کنم ... با بوسه این عروسک قلبم باز ریتم گرفته بود و داشت از جا کنده میشد. چندین بار به یاسین سپردم که مواظب باشه و زود به خونه برگردن. یاسین مورد اعتماد بود اما باز نگرانی های من برای این دختر تمومی نداشت اصلا. به شرکت که رسید رضا چندین قرار کاری روی سرم ریخت و به حدی سرم شلوغ شد که تا اخروقت مجبور به موندن توی شرکت شدم. از اون شب مهمونی و فرداش دیگه جرات نداشت حتی اسم هیوارو جلوی من بیاره. نزدیک غروب با وجود خستگی زیاد اما با شوق به خونه برگشتم. چون میدونستم یک لحظه دیدن هیوا تمام این خستگی هارو برای من در میکنه... وارد خونه شدم و با. دیدن چراغ های خاموش گره بین ابروهام افتاد.هنوز برنگشته بودن ... همونجا روی مبل نشستم و به در ورودی چشم دوختم. من هزار بار تاکید کرده بودم زودتر به خونه برگردن.حتی به خود هیوا گفته بودم که میخوام وقتی میام توی خونه باشن.. اما هیچ کدوم انگار حرفم براشون ارزشی نداشته. یه چشمم به ساعت روی دیوار بود و یه چشمم به در. با گذر هر دقیقه عصبی تر میشدم ... بالاخره بعد از یک ساعتی که برای من به اندازه یک سال گذشت در حیاط باز شد و دروغ چرا من نفس راحتی کشیدم برای برگشتنش... اما این آسودگی خیال دلیل نمیشد که عصبانیت فروکش کنه! هر دونفرشون به حرفهام اهمیت نداده بودن و باید جوابگو میبودن...
إظهار الكل...
🔥 50👍 22 14🥰 5😱 4😁 2😢 1
+دهنت👅 و باز کن دختر کوچولو باید برام بخوریش🍆! _ من...من...خوردن....خوردنشو👅 بلد نیستم ددی! با انگشت شست لب پایینمو نوازش میکنه: _باز کن دهنتو.... خودم الان یادت میدم بیبی گرل💦! https://t.me/+5sRy4xwqmkViMDJk
إظهار الكل...
_وقتی سوراخ تنگتو گشاد کردم یاد می گیری به حرفم گوش کنی. تا بیام حرفی بزنم، #کلفتشو دوباره محکم توی بهشت تنگم فرو کرد و تند تند به تلمبه زدن _اههه...ممم...ددی یواش تر درد دارم. اسپنک محکمی به باسن لختم زد و کنار گوشم زمزمه کرد: _چه تپل تنگی داری کوچولو، سالارمو بلعیده توش!🔞🔞🔞 https://t.me/+5sRy4xwqmkViMDJk https://t.me/+5sRy4xwqmkViMDJk
إظهار الكل...
-بشین روی دیلدو خودتو ارضا کن زود باش لبمو گاز گرفتم و اروم سوراخ ک.صمو روی دیلدوی کلفتش قرار دادم اروم خودمو روش تکون میدادم که با بی حوصلگی طرفم اومد و سینمو محکم فشرد -داری حوصلمو سر میبری! تند تند خودتو بالا پایین کن حرکاتم رو تند کردم که از دردش جیغی زدم و... https://t.me/+vfiCxFCZo9A2ZTI0 https://t.me/+vfiCxFCZo9A2ZTI0
إظهار الكل...
👍 2👎 1
-- اههه…بکنش توی ک*صمم..اهییی…میخام این کلفتو توی ک*ص خیس و داغم حسش کنم..اهههه زندانبان بی توجه به حرفام توی ک*ون تپل و سفیدم تلنبه میزد و خودشو بهم میکوبید ترشحات ک*صم هر لحظه بیشتر میشد صدای ناله هام توی سلول پیچیده بود دستمو روی سینه های بزرگم گذاشتم و نوکشونو فشار دادم از شهوت داشتم دیوونه میشدم دلم میخاست ک*ر کلفت و درازشو توی ک*صم حسش کنم دستمو جلو بردم و ک*رشو از ک*ونم بیرون کشیدم  و یه دفه توی ک*صم فرو کردم و…👅💦🍑 https://t.me/+vfiCxFCZo9A2ZTI0 https://t.me/+vfiCxFCZo9A2ZTI0 توی زندان سربازا ک*ص و ک*ونشو #گروهی یکی میکنن🫦🫦
إظهار الكل...
👎 2👍 1
-داره جیشم می گیره عمو میشه برم دستشویی؟! اشاره زدم بیاد جلو -بیا ببینم ک.صتو جلو اومد و با کنارزدن شرتش یه ک.ص صورتی و تپل توی چشمم اومد که خیس شده بود و داشت نبض می زد روی تخت دراز کشیدم -شورتتو بکن بشین رو دهنم پناه با قدم های کوچولوش اومد و نازشو روی دهنم گذاشت با اولین لیسم به ک.ص خیسش لرزید و آبش.... https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 دختره ح.ـشری شده و فکر می کنه که جیش داره🥺🔞💦
إظهار الكل...
🤬 1
-ک.صت چه تپلیه جوجه رنگی!👅🔥💦 با خجالت دست جلوی به.شتم گرفتم -میشه نگاه نکنی عمو؟! دستشو توی شورتم فرستاد و چو.چولمو مالید که سریع خیس کردم براش -جون خیس کردی که عمویی ناله کن برام ناخوداگاه انگشتشو انداختم تو دهنم و مکیدم و با ناله ی زیر لبیم نوک کوچولوی سینمو کشید و....💯🔥 https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 #فول‌هات‌صحنه‌دار‌شورت‌خیس‌کن💦🔞
إظهار الكل...
🤬 1
-ک.صت چه تپلیه جوجه رنگی!👅🔥💦 با خجالت دست جلوی به.شتم گرفتم -میشه نگاه نکنی عمو؟! دستشو توی شورتم فرستاد و چو.چولمو مالید که سریع خیس کردم براش -جون خیس کردی که عمویی ناله کن برام ناخوداگاه انگشتشو انداختم تو دهنم و مکیدم و با ناله ی زیر لبیم نوک کوچولوی سینمو کشید و....💯🔥 https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 #فول‌هات‌صحنه‌دار‌شورت‌خیس‌کن💦🔞
إظهار الكل...
👍 1🤔 1
-داره جیشم می گیره عمو میشه برم دستشویی؟! اشاره زدم بیاد جلو -بیا ببینم ک.صتو جلو اومد و با کنارزدن شرتش یه ک.ص صورتی و تپل توی چشمم اومد که خیس شده بود و داشت نبض می زد روی تخت دراز کشیدم -شورتتو بکن بشین رو دهنم پناه با قدم های کوچولوش اومد و نازشو روی دهنم گذاشت با اولین لیسم به ک.ص خیسش لرزید و آبش.... https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 https://t.me/+ogixCaNGZDsyOGQ0 دختره ح.ـشری شده و فکر می کنه که جیش داره🥺🔞💦
إظهار الكل...
👍 2🤬 1
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.