اتـ؋ـاق در یـک رویـا...
نمیدونم. یه جایی باید برا رویاهامون باشه دیگه، مگه نه؟
إظهار المزيد1 358
المشتركون
-124 ساعات
+17 أيام
-1030 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
دوست داشتم نامه ات همین حالا برسد. یک نفر زنگ خانه را فشار دهد و بگوید یک نامه داری، بدوم و بوی دست هایت از فاصله ای که هنوز مانده به گریه ام بیندازد. تمام تنم عرق کند و بلزرد. پست چی خودش را لعنت کند که چرا حالا و اصلا چرا شب کار بوده. همه چیز و همه کس متزلزل، من بغض کرده به یغمای دست خط تو فرو روم. تمام شب من باشم و بوی انگشت های تو که اتاق را مست و پر کرده. بگردانمت روی تنم. کلمات را. کلماتت را. کمی نفس م برود و توهمت برایم پاشود آب بیاورد. مردم را صدا زنی، بگویی یک نفر اینجا دارد نفسش تمام می شود، یک نفر آمبولانس خبر کند. با تمام ناتوانی در میان سروصداها و استرس تو، بگویم، برای من نفس یعنی، دست های تو، برای من نفس کشیدن، یعنی نگاه های سنگینت. با چشم های بهت زده ات، پرده ها را بکشی، درب خانه را قفل کنی، هرچه مردم صدا زدند، اعتنا نکنی. بنشینی جلوی من و نگاهم کنی. نگاهم کنی و من نفسم برگردد. کمی به حال و زندگی که برگشتم، برگردم خط سوم نامه ات، و سرم را بگذارم روی صدا زدنت، که اسمم را میان انگشت هایت چرخانده ای. همان جا تمام شب منتظر باشم. سحر که شد، اسمم را ببوسم. دستت را ببوسم. انگشت هایت را ببوسم، بوی انگشت هایت را ببوسم. یک نخ سیگار آتش بزنم، و نامه ات را نیمه تمام ببندم. بگذارم توی جیب پیراهنم و بعد خودم را از پنجره پرت کنم پایین.
Repost from چگونه گفت نیتچه؟
به قول نویسندهای، این روزها "زمخت و خودخواه شدهام" اما در انتهای دالان تاریک درونم دری پیدا کردهام به سمت دشتی سبز و آسمانی ابری و همین من را در آن زیرزیرها آرام نگه میدارد.
من همه شب ها همه تاریکی هایی ام که تورو یه گوشه گیر میارن و گلوتو می گیرن.
هر گوری هستی زنده بمون. زنده بمون تا باهم نفس هامون و یه شب جمع کنیم و بدیم به شُش هامون و بعد اینقدر پشت پنجره گریه کنیم تا حالمون از حالی که داریم به هم بخوره. لطفا تلاش کن که زنده بمونی از این زندگی سگی.
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.