لحظه های دلتنگی

بی تو مهتاب شبی کوچه مرا آآآآآه کشید روی دیواره ی دل، عکس تورا ماه کشید شانه بر شانه ی تو برد مرا سمت غزل کوچه تا آخر شب در غزلم آه کشید کوچه که سنگ صبور دل ناسور من است ماه من ناز تو را در دل این چاه کشید قصه ی مهر و وفا گفتم و گفتی که نگو دست تقدیر مرا تا تو، به  اکراه کشید دور از زخم زبان باد، گل با نمکم رفت و کبریت در انبار پر از کاه کشید خاطرم بارور از عشق سترون شده است بی سبب نیست تو را این همه دلخواه کشید .. بی تو مهتاب شبی غصه به قلبم جا شد دل ماتم زده ام بی تو تک و تنها شد شوق دیدار تو از  چشم ترم خواب ربود دیدن رنگ خوشی بعد تو یک رویا شد شب و صحرا و گل و سنگ که یادت مانده ؟ همه دل داده شدند و سر تو غوغا شد‌ پیش آن جوی که با هم لب آن بنشستیم آنقدر اشک فشاندم که دگر دریا شد تو به من سنگ زدی قلب مرا بشکستی بعد تو غصه مرا همدم این شبها شد خواستم بگذرم از کوچه ولی خاطره ها در دلم تازه شد و مانع رفتن پا شد بعدِ تـو حالِ دلم هیچ زمان خوب نبود همهٔ شهر به جز وحشت و آشوب  نبود چون پرستوی مهاجر همه جا سرزده ام همه جا خانه ولۍخانه ی محبوب نبود همه شب سوختم از دردِ فراقت گلِ من چه کنم جنسِ دل ازآهن و ازسنگ نبود بعدِ تـو هیچ کسی، جایِ تـو را پُر نکند چهرهٔ هیچ کسی، مثلِ تو مجذوب نبود به تـو با اشک نوشتم همه ی خاطره را و کنون مانده بـه جز دفترِ مرطوب نبود بعدِ تو نامِ مرا غصه نوشت سنگِ صبور جنسِ عشقِ منوتو چینۍو مرغوب نبود ❤️ #جواد_الماسی @Lahze_haye_deltangi

تو خواهی رفت،دیگر حرف چندانی نمی‌ مـانـد چه باید گفت با آن کس که می‌دانی نمی‌ماند؟! #حسین_زحمتکش @Lahze_haye_deltangi

عاقلان پا مگذارید به میخانه عشق داغ صد مهر جنون خورده ب پیشانی ما نوش احساس زیباتون @Lahze_haye_deltangi

تمنای وفاداری مرا هرگز نبود از تو ولی ای بی وفااز بی وفا هم انتظاری هست... #فاضل‌_نظری @Lahze_haye_deltangi

عشق را بر دلم انداخت ولے، خود بگریخت... مثل یڪ ڪودڪ سرتق ڪه زده زنگے را... #الهام_هاشمی @Lahze_haye_deltangi ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ 🤞❤️

بنویسید به دیباچه ےِ دیوانِ دلِ عُشاق....!! عِشق بسیار وَلے یوسف دیندار ؛؛ ڪم است....!! #مهناز__نجفی ‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ 🤞❤️

قهر، قهر، تا روز قیامت! این زیباترین دروغِ کودکی‌هایمان بود. قرار بود مثلاً دلخوری‌مان تا ابد کِش بیاید، اما با یک ببخشید، سر و تهِ قضیه هم می‌آمد و دوباره مشغولِ بازی می‌شدیم. انگار هم نه انگار، که قهر کرده بودیم. بچگی‌ها، در همین سادگی و بی‌شیلگی‌اش قشنگ بود. امان از این بزرگ شدن. امان از این قهرهای بی‌صدای طولانی! حالا قهرِ مان را جار نمی‌زنیم‌، خیرِ سرمان مثلاً متمدن شده‌ایم. خیلی بی‌صدا می‌رویم، اما برای همیشه، اما بدونِ بازگشت... دلمان هم خوش است که بزرگ شده‌ایم!

🍁 🍁 در این روزگارانِ بی روشنایی؛ در این تیره شب‌های غمگین که دیگر، ندانی کجایم، ندانم کجایی؛ چو با یاد آن روزها می‌نشینم؛ چو یاد تو را پیش رو می‌نشانم؛ دلِ جاودان عاشقم را؛ به دنبال آن لحظه‌ها می‌کشانم... #فریدون_مشیری

باغ انگور مرا کس نخرد باکی نیست میفروشم دوبرابر چو شرابش کردم

گزارش می شود در من هوای با ثباتی نیست هوای عاشقی اینست میدانم نمیدانی @Lahze_haye_deltangi . کمی تا قسمتی ابری و گاهی نیمه بارانی نگاهم خیس و لغزان چشمهایم نیمه طوفانی و در برخی نقاط سینه ام دل در تب و تاب است و در برخی مناطق آفتابی نیمه پنهانی گزارش می دهم از سمت دستان عرق کرده دمایی گرم ، بالا ، چون تب بالای انسانی لبانم سرد و برفی با نفس هایی که  یخ بسته و سوز حرف های من مه آلود و زمستانی به سویم هر کسی آید تمام راه ها بسته خطر از ریزش بهمن ، حوادث ، چند قربانی دلم در آرزوی دشت هایی معتدل ، سرسبز دعاها رود طغیانی ، خیالاتم بیابانی گزارش می شود در من هوای با ثباتی نیست هوای عاشقی اینست میدانم نمیدانی #سعید خاکسار @Lahze_haye_deltangi