cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

معنا اندیشی

یادداشت‌های یک زن افغان ساکنِ سرزمین باد و آتش هما همت ( افغانستان، هرات) @homa_hemat

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
2 448
المشتركون
+224 ساعات
+277 أيام
+6730 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

01:11
Video unavailableShow in Telegram
" هوش به تنهایی کفایت نمی‌کند، عوض کردن قلب مردم شجاعت می خواهد." درود بر علی دهباشی بزرگ
إظهار الكل...
6.07 MB
عزیزی فرمودند: لاک و رژ لب زدن روبروی شاگردانت کار خوبی نیست، و تنها تاکید برای سلامتی که اصیل‌ترین زیبایست کافیست. من با دختران قشر محروم افغانستان سر و کار دارم، نه با دختران مرفه فامیل خودم که در مصرف‌گرایی و تجملات شبیه دخترانِ هاشمیه مشهد هستند. وقتی آنها را با دانش آموزانم مقایسه می‌کنم از اینهمه ناز‌پرودگی خودم و آنها شرمنده می‌شوم. شاید هم از روی عقده‌‌‌یِ نوجوانی‌ام(محروم بودن از آرایش) خصوصا لاک زدن باشد، که همیشه شیفته‌اش بودم. قسمتی برای باورهای سخت‌گیرانه‌‌یِ خودم و قسمتی بخاطر عرف زن‌ستیز و زیبایی ستیز جامعه‌‌یِ افغانی که ذوق و شوق جوانی را می‌کشد. هر چه سرزمینی محرومتر باشد، زنان آن عقده‌ای‌تر هستند، برای همین تا حالا حتی زنان تحصیل کرده‌یِ افغانستان نمی‌توانند با هم کنار بیایند و همکاری درستی داشته باشند. دشمنی و بدخواهی مادر‌شوهر و خواهر شوهر و عروس با همدیگر که بماند. من مکتب خاطرات خوش نوجوانی‌‌ام را با وجود ده سال معلمی در آن رها کردم. چون مدیرش با وجودی که از من خیلی بزرگتر بود، اهل ذره‌ای مدارا و همکاری نبود، و دنبال فرصتی بود که عقده‌‌های یک عمر زندگی نزیسته‌اش را بر سر هم‌جنسان زیر‌دستش آوار کند. روزی که آن مکتب نامدار و مرفه با معلم‌های پولدار و اهل عشرتش را رها کردم، مکتبی که مرا هم داشت کم‌کم شبیه خودش همانطور بی‌پروا و آسوده‌ پرور می‌کرد، به مدیرش گفتم: چرا می‌خواستی مرا اضافه بست( اخراج کنی) چون به تو باج نمی‌دادم؟ و او با دهانی باز، لال شد که در جوابم چه بگوید. دیگر توان و حوصله‌ای برایم نمانده که با زنان هم وطنی همکاری کنم که دغدغه‌هایمان، با هم فرق دارد. برای همین امسال با جهانی خستگی، هم‌نشینی با کودکان را انتخاب کردم. چون کودکان اهل زخم زبان و رقابت‌های واهی و بیهوده نیستند. @homahemmat
إظهار الكل...
https://t.me/limotorsh403 همکار عزیزم، سپاسگزار یاد و نظرتان هستم.
إظهار الكل...
معرفی‌کانال‌هماهمت.m4a2.43 MB
معرفی‌کانال‌هماهمت.m4a2.43 MB
امروز سرمعلم(ناظم)خوبمان صدایم زد و گفت: هما! ببین باز چی نوشتی، در بالای صفحه‌یِ حاضری شاگردانِ صنفم بجای نام مکتب فعلیم، نام مکتب سابقم را نوشته بودم. سه سال دوره دبیرستان و ده سال معلمی در آن مکتب، چنان در گذشته و ناخودآگاهم حک شده که با وجود پنج سال جدایی از آن مکان، باز هم بارها سهوا دچار چنین خطایی می‌شوم. یادم از کتاب فوق العاده‌ای آمد که این روزها از روانکاو یونگی "جیمز هالیز" می‌خوانم. (اگر بدانیم چه اندازه از آنچه به آن فکر می‌کنیم و انجام می‌دهیم از گذشته شرطی شده ما بر می‌خیزد و فراتر از کنترل آگاهانه ماست، بسیار پریشان می‌شویم) نام کتاب "مرداب روح است"، با خواندن کتاب‌های جیمز هالیز، احوالات مردابی و نقش ناخود‌آگاه و عقده‌ها را در تصمیم‌ها و شکست‌هایمان بهتر می‌شناسیم. یونگ بین من و خود تفاوت قائل بود. من را تجسم ترس‌ها و اضطراب‌هایمان و تقلا برای داشتنِ همیشگی ثبات و امنیت می‌دانست و خود را وجهی متعالی در روح و روان برای ساختن شخصیت و تلاشی برای تکامل یافتن و وحدت با هستی می‌نامید. (زندگی روان ما غالبا بیرون از کنترل من قرار دارد، ما به سوی مرداب‌های روحی کشیده می‌شویم و در آنجا رنج می‌بریم. هیچ میزان انکار، هیچ مقدار تسکین و هیچ کار خوب و تفکر صحیح نمی‌تواند ما را از اسارت مرداب معاف کند‌. در هر یک از این احوال مردابی، چالشی برای کشف معنای آن و تغییر رفتار یا نگرش‌مان نهفته است. طی این کشمکش‌های روحی ما از توهم خوشبختی دائم یا شرم به خاطر دست نیافتن به آن حرکت می‌کنیم و به آن چیزی می‌رسیم که شاید بزرگترین موهبت است. آگاهی از اینکه می‌توانیم بدون خوشبختی زندگی کنیم، اما بدون معنا هرگز) (با در پیش گرفتن وظیفه‌ای که در هر مرداب پنهان است، ما احیای الوهیت را امکان‌پذیر می‌سازیم، چرا می‌گویم الوهیت؟ زیرا فعالیت روان به طور ذاتی دینی است و در جست و جوی پیوند، معنا و ماوراست. عمیق‌ترین تضادی که کشف می‌کنیم این است که معنا و ماورا کمتر روی قلل کوه‌ها و کلیساهای جامع یافت می شوند و بیشتر در مرداب‌ها هستند.) (ما دانش را می‌آموزیم: اما نمی‌توانیم خرد را بیاموزیم، خرد از هضم و جذب رنج بر می‌خیزد. رنجی که جذب شود شخصیت را بزرگ می‌کند و به روان وسعت می‌بخشد.) (از میان فلاکتی تهی، سرد و تیره باید خاموش باشیم و خاموش حرکت کنیم به سوی شور و حرارتی دیگر برای پیوندی بیشتر و ارتباطی عمیق‌تر. خسته نباشید) @homahemmat
إظهار الكل...
یکی از دوستان درباره بهتر نوشتن، فرمودند که بیشتر متون عرفانی و کهن فارسی را بخوانم. این را خوب می‌دانم که یکی از شروط اساسی نویسندگی داشتن دایره لغات غنی و گسترده و استفاده از آنهاست، که با خواندن و تکرار متون کهن این واژگان در جان و ضمیر شخص می‌نشیند و بی‌اختیار در زبان و قلمش جاری می‌شوند. پدر بزرگم که قاضی و عالم نامدار و مقتدری در شهر هرات بود، در جوار و روبروی مرقد امام فخر رازی با مادر بزرگ، عمو، پسر‌عمو و دختر عمویم همنشین با خاک شدند. و من از نوجوانی رفاقتی دیرینه با عرفان و شعر پارسی دارم. آنقدر که تا اکنون هم گاهی با دیوان عارف شوریده‌‌ سرِ معاصر و نزدیک‌مان "اقبال لاهوری" برای خودم فال می‌گیرم. نوجوانی‌ام در اوج اختناق حاکمیتِ سابق طالبان، با اقبال، سعدی، بیدل و فروغ سپری شد. و چون خیلی زود و بدون راهنما شروع به خواندن عرفان کردم، دچار کج فهمی‌ها و آسیب‌هایی نیز از آن شدم. برای همین حالا در آغاز میانسالی گاهی عرفان کهن‌مان را نقد می‌کنم. عرفان نیروی بالایی در خلق توهم و ایجاد خودشیفتگی دارد. شاید علاقه شدیدم به رمان و فلسفه، کنشی برای دفع و دور کردن توهمات عارفانه باشد که از نوجوانی در جانم ریشه کرده، چون دیگر به جذبات عارفانه علاقه‌ای ندارم. همین که یک معلم ساده‌یِ خلوت نشین باشم برایم کافیست.
إظهار الكل...
کتاب "علیه تفسیر" سوزان سانتاگ این زن فیلسوف را که چند ماه قبل خواندم، نظریاتش درباره ادبیات و نویسنده‌یِ محبوبم آلبر کامو مرا مدتی درگیر خودش کرده بود. اینکه می‌گفت: سارتر درباره کامو گفته، او هر جا در نوشته‌هایش منبری با خود دارد. آدم‌های اخلاق‌مداری چون کامو وقتی به ادبیات هم روی می‌آورند، نمی‌توانند فارغ از دغدغه‌های اخلاقی بنویسند. بعد از آن کمی وسواس گرفتم، که نوشته‌هایم رنگ معلمی نگیرد، اما پانزده سال معلمی جزئی از هویتم شده است. مطمئنم اگر روزی موفق به نوشتن رمانی شوم، بیشتر رنگ وجودی و فلسفی خواهد داشت. پیشنهاد یا نقدی برای بهتر نوشتنم دارید، خوشحال می‌شوم برایم بنویسید. چون مدرک و نام و رسمی در ادبیات ندارم. آخر دانشجویِ دانشکده خشک و خشن شرعیاتِ هرات را چه به ادبیات و رمان نوشتن! به قول کامو؛ هنرمندان واقعی هیچ چیز را خوار نمی‌شمارند، آنها خودشان را موظف به درک کردن می‌دانند نه قضاوت.
إظهار الكل...
مواجهه زن با زیبایی اگر خود محورانه نباشد و سعی کند، این اشتیاق را در نگاهش به زندگی نیز جاری کند جهان برایش رنگ دیگری خواهد گرفت. یادم هست سال دوم پوهنحی (شرعیات) استادمان ساعتِ تفسیر قرآن در توضیح آیه‌ای بحث را به زیبایی کشاند، نظر ایشان این بود که کلا جنسِ نر زیباتر از ماده است. استدلالش هم زیبایی حیواناتی چون شیر نر، طاووس و چند جانور دیگر بود که از هم نوع ماده‌یِ خود بهترند. می‌گفت: زیبایی زنها ساختگی و زیبایی مردان اصیلست. کلا هدفش این بود که آخرین دلخوشی‌مان یعنی داشتن حس زیبایی را نیز از ما بگیرد. البته بعد از اینکه به برکت تفاسیر قرآنِ ایشان باید جنسِ دوم، زشت، مطیع و تمکین‌کننده هم باشیم. خیلی حرفش برایم بی‌معنا آمد اما اعتراضی نکردم.اگر زمان به عقب بر می‌گشت همان لحظه رنگِ لبی پیدا کرده، آینه‌ای هم به دستش داده و می‌گفتم بفرما امتحان کن، ببینم چه طور میشی! اینکه زن با زینت و آرایش زیباتر می‌شود برایش یک امتیاز است، نه عیب. برعکس مردان که اگر آرایش کنند با دیدن خودشان در آینه سکته می‌زنند، دیگران که بمانند. کاش برایمان تنها زیبایی صورت و بدن زن الویت نباشد.
إظهار الكل...
این فیلم زیبا "ناکجا آباد"را که دیدم، یادم از دلقک بازی‌ها و شوخی‌های امسال خودم، با معلمی برای صنف اول افتاد. تجربه‌ای بی‌نظیر که مرا مجبور به خلاقیت و شوخی طبعی بیشتر کرده است. مثلا وقتی حرف "ت" را با کلمه "دست" درس دادم و با آنها شروع به دست زدن کردم تا برقصند. برای فهماندن صداهای کلمه کبوتر با ریتم صداهای حرف‌ها در کلمه بال در آوردیم و پرواز کردیم. برای یاد گرفتن کلمه ملخ همانطور که ملخ را بخش می‌کردیم، چقدر پریدیم. روزی که برای ترکیب حرف‌ها، با الف، واو و یا با آنها شروع به زوزه کشیدن کردم تا اینکه سرمعلم رنگ پریده از اداره آمد و گفت: قلبم ترکید، چیکار شده! خلاصه همان یک ذره ابهت و غروری هم که برایم مانده بود، غبار شد و در میان گرد و خاکِ صنف کاهگلیم گم شد. برای کودکانی که بزرگترین اخطار برایشان اینست که اگر امسال حواس‌شان را جمع نکنند تا خط‌خوان بشوند، سال دیگر در این صنف می‌مانند و برای شاگردان کامیاب شده، همچنان معلم صنف دومشان هستم. در حالی که پیش خودم تصمیم گرفتم که هیچ‌کدامشان را ناکام نخواهم کرد. و تا سه سال اگر عمری بود با همه آنها همسفر باشم. مهتاب، شیما، مروه، آرزو، فیروزه، مریم، سمیه، ستایش، آسنات، آتنا، یسرا، فاطمه، زینب، معصومه، عایشه، زهره ... دوستتان دارم.
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
🔥دانلود فیلم Finding Neverland 2004 نسخه دوبله فارسی 🎖امتیاز : 7.7 از 10 ▬ 🎞پیش‌نمایش 🎬کیفیت : BluRay 1080p-720p-480p 🎭ژانر : #خانوادگی, #درام, #بیوگرافی 👤کارگردان : Marc Forster 👥ستارگان : Johnny Depp, Kate Winslet, Julie Christie 💢سال : 2004 🌍محصول کشور : آمریکا, انگلستان ⏰مدت زمان : 1 ساعت و 41 دقیقه خلاصه داستان فیلم "در جستجوی ناکجا آباد" : این فیلم داستان زندگی نویسنده مشهور "جی ام بری" را روایت میکند و همچنین روابط و اتفاقاتی که در زندگی اش رخ میدهد را به تصویر می کشد که بعدها الهام بخش اثر بزرگ او یعنی "پیتر پن" شدند و ... ✂️ #بدون_سانسور و حذفیات 🗣 نسخه دوبله فارسی 📥 دریافت و دانلود فایل : 👈{ برای دانلود کیفیت1080کلیک کنید }👉 👈{ برای دانلود کیفیت720کلیک کنید }👉 👈{ برای دانلود کیفیت480کلیک کنید }👉 👈{ برای دانلودصوت جدا کلیک کنید }👉 ➖➖➖➖ 🆔 @PersiaMov | پرشیا مووی
إظهار الكل...